گروه اندیشه: مطلب زیر را دکتر عبدالرسول خلیلی استاد دانشگاه، در روزنامه اعتماد به مناسبت چهل و هشتمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی نگاشته است. این مطلب به تحلیل ابعاد مختلف اندیشه و تأثیرگذاری دکتر علی شریعتی میپردازد. نویسنده، شریعتی را روشنفکری رتوریکدان معرفی میکند که با بهرهگیری از زبان دینی، ادبی و خطابی، به نقد جاهلیت مدرن و تحجر مذهبی پرداخت و در پی احیای "خویشتن" و خودآگاهی تاریخی ملت ایران بود. این مقاله به تحلیل عمیق ابعاد فکری و نقش دکتر علی شریعتی در روشنگری جامعه ایران میپردازد. نویسنده، شریعتی را یک رتوریکدان برجسته میداند که با هنر سخنوری، بلاغت و استدلال قوی، به نقد "جاهلیت مدرن" و "تحجر مذهبی" پرداخت. شریعتی با نگاهی دینی به مثابه ایدئولوژی و نقد اجتماعی و فرهنگی، به دنبال اقناع مخاطبان برای پذیرش روشنگری و تغییر بود. محور اصلی اندیشه شریعتی، "بازگشت به خویشتن" است که نویسنده آن را نه بازگشت به گذشته، بلکه بازیافتن هویت در عصر مدرنیته و حرکت به سوی آینده میداند. شریعتی معتقد بود که انسان ایرانی باید بتواند در تلاطمات مدرنیته، نسبت خود را با میراث گذشته و جهان تجددیافته پیدا کند و از "ازخودبیگانگی فرهنگی و استعمار معنوی" نجات یابد. خلیلی در مقاله خود به ویژگیهای برجسته شریعتی شامل احیای ذخایر معنوی، نقد روشنفکرانی که تجدد را با تمدن اشتباه گرفتند، ایجاد جایگاه جهانی برای اندیشه اسلامی و شیعی، الگوی توسعه مبتنی بر برابری، آزادی و عرفان ، و روشنفکر مردمی می شود. نویسنده تأکید میکند که جامعه امروز به روشنفکر رهاساز شریعتی نیاز دارد تا با صداقت، اندیشههای او را برای جوانان تشنه حقیقت به کار گیرد و به "بهشت برادرانه جامعه" که برابری در آن حاکم است، برسیم. او معتقد است که شریعتی توانست روشنفکران جهان اسلام را گرد آورد و نقش جهانی اسلام در تحکیم عدالت اجتماعی و تأمین آزادیهای فردی را نشان دهد. این مطلب در نهایت شریعتی را نخستین کسی از دوران مشروطه به این سو میداند که توانست از فعالیتهای روشنفکری عادی خارج شده و نگاهی فراتر داشته باشد. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
****
اندیشههای شریعتی راه گمشده روشنگری در مقابله با جاهلیت مدرن و تحجر مذهبی بود
رتوریک خطابهپردازی و بهرهگیری از فن سخنرانی، بلاغت و هنر ترغیب است که با بهکارگیری زبان ادبی، هنر سخنوری و قدرت استدلال صورت میگیرد. این اصطلاح بهمعنای فن بیان و هنر اقناع مخاطب است که بهوفور در سخنرانیهای دکتر شریعتی وجود داشت. رتوریک، هنر استفاده از زبان برای ترغیب مخاطب به انجام کارهای موردنظر یا پذیرش اندیشهای با بیان زیبا و موثر است. رتوریک شریعتی در مقام نقد جاهلیت مدرن و روشنفکران معاصر ایران یکی از جنبههای برجسته و پرچالش آثار و سخنرانیهای او بهشمار میرود. شریعتی با بهرهگیری از زبان دینی، ادبی و خطابی در تلاش بود تا به نقد وضعیت فرهنگی و فکری جامعه ایران و بهویژه روشنفکرانی بپردازد که بهنظر او دچار نوعی جاهلیت مدرن بودند. او با نگاه دینی به مثابه ایدئولوژی و نقد اجتماعی و فرهنگی با خطابهپردازی اقناع مخاطبین را در جهت پذیرش روشنگری تغییر مدنظر داشت. اندیشههای شریعتی از این جهت راه گمشده روشنگری در مقابله با جاهلیت مدرن و تحجر مذهبی بود. زبان او در فهم امور با آمیزهای از دین، اجتماع و نگاه انقلابی به مسائل با دعوت به خویشتن و بیداری تاریخی مردم دنبال میشد، به همین دلیل، زبان پرشور و استعاری او را میتوان از نکات برجسته و تاثیرگذار اندیشهای در میان روشنفکران و جوانان ایران دانست.
شریعتی، مخاطب راستینی از حسنه ای از حسنات اقبال لاهوری
شریعتی، این حاضر نادیدنی و غایب همیشه حاضر، مخاطب راستینی از حسنهای از حسنات اقبال لاهوری در سرزمین ایران بود که اصولا به دین همچون یک منبع فرهنگی مینگریست و خواستار تصفیه و استخراج این منبع بود که تنها معیارش برای تصفیه توانا کردن آن بود. او با تکیه بر خویشتن و با استخراج و تصفیه منابع فرهنگی، ذخایر عظیم معنوی خودی را احیا و بازسازی کرد که راکد و مجهول مانده بود و به نیروی آگاهیدهنده و نیروی اعتراض تبدیل کرد، راههایی که از نظر او، استخراج آگاهانه و با مسوولیتِ منابع عظیم فرهنگی است. او جامعهشناسانه به آمیختگی ظرف و مظروف و درهم رفتن فرهنگ دینی و فرهنگهای قومی مینگریست، مسلمانان را به رها کردن آن از دست فرهنگهای مسخآور و حقیقتپوش و حفظ روح و تغییر شکل ترغیب میکرد و ازخودباختگی و عقبماندگی تحذیر میداد. از نظر او، هر کسی که روشنفکر است باید مواد مصالح کارش را از زندگی اجتماعی جامعه خویش و زمان خودش کسب کند. از تقلید و سطحی نگریستن مسائل برحذر باشد. او از جمله فاجعههای بزرگ را مربوط به عوضی گرفتنهای بیشمار و گاه مضحک جریانهای متجدد روشنفکری میدانست که تجدد را با تمدن اشتباه گرفته و تمدن را رندانه یا جاهلانه تجدد میخواندند. از نظر شریعتی، آنچه را در یک کلمه نمیتوان تردید کرد این است که اسلام در عصر جدید رنسانس خویش را با سیدجمالالدین اسدآبادی آغاز کرد و این به تعبیری همهچیز است یا شروع همهچیز است. سیدجمال کسی بود که هم روحانیون مشروطهخواه از او تاثیرپذیرفتند و هم روشنفکران با وی همکاری کردند.
گفتمان شریعتی بیشتر درباره نو-گشت زمان حال بود تا بازگشت به گذشته
بازگشت برای شریعتی، بازگشت به ریشههای اسلامی تمدن ایرانی به شیوهای همزمانانه است، گفتمان او بیشتر درباره نو-گشت زمان حال بود تا بازگشت به گذشته. ازاینرو، اندیشههای او بیشتر مد و امروزی بود تا هوادار گذشته. سرشت اندیشه شریعتی امروزی بود. او به اصول شناختشناسی پدیدارشناسانه بسیار تکیه میکرد، بههمین دلیل، پارادایم بازگشت به خویشتن وی، گفتمان اصلی روشنفکران ایرانی شد و برخلاف نظر عدهای، این پارادایم، پارادایم برگشت به گذشته نیست تا بتوان از دل آن سلفیگری را ترجمه کرد، بلکه بازگشت به آینده است. ازاینرو، وقتی صحبت از بازگشت به خویشتن میشود، معنا و مفهوم اصلی آن برگشت به گذشته نیست. بازگشت به معنی برگشت نیست، بلکه معنی دوباره میدهد، یعنی دوباره یافتن خویشتن و هویت مترتب بر آن، یعنی انسان ایرانی باید بتواند در تلاطمهایی که مدرنیته به وجود آورده است، نسبت خود را با میراث گذشته و جهان تجددیافته پیدا کند. بهاین معنا که شخصیت انسانی و اصالت تاریخی و فرهنگی خویش را بازیابد، یعنی خودآگاهی پیدا کند و بالاخره از بیماری الیناسیون فرهنگی و استعمار معنوی نجات یابد. چنانکه در این باره موثر عمل کرد، هرچند که شاید خود نتیجه آن را به این زودی نمیپنداشت.
شریعتی همواره احساس میکرد که برای این نسل فرصتی اندک باقی است و اگر این نسل بگذرد، دیگر همه آن ها، قالبریزی و شستوشو خواهند شد. همه بریده و تراشیده و ساخته خواهند شد. او بهدنبال نسلی بود که بتواند واسط بین نسل آینده و نسل گذشته باشد. او بر خندق تاریخی مدرن روشنفکران و مردم پل گفتوگو و تفاهم زد، بهطوری که هیچیک از روشنفکران جامعه ایرانی نتوانستهاند مانند او بهرغم فضاهای مسموم و نامساعدی که چون تارهای عنکبوت از همهسو علیه او تنیده بودند، از یک چنین نفوذ و محبوبیت گسترده تودهای برخوردار شوند. وی بزرگترین موفقیت خود را تبدیل فرهنگ و سنت ناخودآگاه و موروثی به یک مرام و مکتب انتخابی و آگاهانه میدانست. بیشک او در قیاس با سیر مصلحان و احیاگران معاصر، نسل جوان روشنفکر را بیشتر در برابر تهاجم فکری و سیاسی قدرتهای متخاصم و ایدئولوژیهای رقیب مسلح ساخت. به همین جهت، الان جای او بسیار خالی است.
غرب زدگی از نظر شریعتی چیست؟
آنچه امروز به نظر شریعتی، غربزدگی نام دارد، فاجعهای است که معلول عدم آشنایی علمی با غرب و تمدن جدید غرب است. به عقیده او تنها راه مبارزه منطقی با غرب و بازگشت به شخصیت انسانی خویش، تسلط روحی و فکری بر آن و یافتن قدرت تشخیص و انتخاب در برابر غرب است و این تنها از طریق تفوق فکری و روحی بر آن، یعنی شناخت دقیق و علمی و ارزیابی آن به دست میآید. بدینترتیب، تلازم میان برابری، آزادی و عرفان میتواند توانایی و ظرفیت کافی را برای تجدد و نقد ایفای نقش در بازسازی هویت جامعه ایران و راهبری فرآیند توسعه همهجانبه فراهم کند. ازاینرو، با تحقق این رویکرد میتوان پرتو عقل را به عرصه اخلاق، ارزش و حقایق توسعه بخشید و آزادی و برابری را همچنین در پیوند با ارزشهای عالی انسانی و حقیقت، زیبایی و اخلاق معطوف به هدف کرد.
ازاینرو، باید از همه امکانات مادی و معنوی برای رفاه حال انسانهای ایرانی در عرصه نسیان سنت بهره گرفت، زیرا نوع نگاهها به سنت و مدرنیته باید دو روی یک سکه باشد. آنچنانکه راهنوردی هر دو نتایجش ما را به سرانجام برساند. در صورتی که بتوانیم اینگونه باشیم، در کنار شناخت مدرنیته و سنت، در جایی که این دو را در برابر هم ندانیم، میتوان نصفه خالی آنها را با تفکر و اندیشه یکدیگر تکمیل کرد. این نیاز امروز ما به شریعتی است تا با خلوص او در راه رسیدن به حقایق، زبان و قلم شورانگیز و عمل روشنگرانه او را دریابیم. جامعه ما امروزه به روشنفکر روشنگر رهاییبخش شریعتی محتاج است، بهطوری که نباید و نمیتوانیم تصور کنیم که در دنیای امروز صرفا میتوان با یک بال پرواز کرد، هرچند براساس تدقیق در مبحث روشنگری میتوان اثبات کرد که مدرنیته و سنت در جامعه ایرانی و ایران بعد از اسلام عین همدیگر بودهاند.
گفتمان اندیشهورزی و عملگرایی حکیمانه لازمه پیشبرد اهداف انقلابی در عصر پساانقلابی
گفتمان اندیشهورزی و عملگرایی حکیمانه لازمه پیشبرد اهداف انقلابی در عصر پساانقلابی است که شریعتی در تکوین آن بسیار کوشش کرد. او توان خود را در این راه مصرف کرد تا مردم بتوانند اندیشه رهاییبخش و رهاشدن از نوع استعمار و استحمار را درک کنند. اندیشهای که ترجمان اجتماعی اندیشه دین هستند، بههمان صورتیکه باید اسطورههای دینی، ملی و مذهبی خودمان را جهانی میکردیم. شریعتی با استقبال از افکار جدید زبان تازه و رتوریک تازهای خلق کرد که میتوانست همه اندیشهها و عقاید شیعی و اسلامی را در قالبی جهانی تاثیرگذار کند. او میان نواندیشی اسلامی و دستاوردهای تمدن جدید پیوند ایجاد کرد و عقاید اساسی را از عقاید بیپایه تشخیص داد. از طرفی اینگونه نگرشهاست که تضادهای موجود با اهل تسنن، تاریخ انبیا و بهخصوص غرب برطرف میشود. رویکردی نو و کارساز برای جدا ساختن مبانی واقعی دین از سنتها و آدابی که بهتدریج رنگ دینی پیدا کردهاند. از این بابت بهطور دقیق میتوان شکلهای تربیت امروزین را به هر نامی چه دینی و چه غیردینی در زمان حاضر مشخص کرد و اگر دکتر شریعتی فرصت مییافت، میتوانست در همان راهی که سیدجمالالدین اسدآبادی و محمداقبال لاهوری گام برداشته بودند، روشنفکران جهان اسلام را گرد آورد و نقش جهانی اسلام را در زمینه تحکیم عدالت اجتماعی و تامین آزادیهای فردی به جهانیان نشان دهد.
شریعتی نخستین کسی که از حوزه عادی فعالیت روشنفکری ایران خارج شد و به بیرون از این فضا چشم انداخت
آثار او میراث روشنگری دینی جامعه ماست. جایگاه سازوکارهای پارادایمیک او راهحلی است که در زمینه جهانیگرایی و محلیگرایی برای ما آماده ساخته است. او بهواقع نخستین کسی بود که از دوران مشروطه به اینسو توانست موثرتر از دیگران از حوزه عادی و همیشگی فعالیت روشنفکری ایران خارج شود و به بیرون از این فضا چشم بیندازد. کتاب بازگشت به خویشتن او در مصر بهنام العوده الیالذات از سوی ابراهیم الدسوقی استاد زبان شرقی دانشکده ادبیات قاهره ترجمه و با شمارگان یکصد هزار نسخه به چاپ رسید. شریعتی تا زمان حاضر نخستین کسی بود که در دوران اخیر عقده تاریخی روشنفکران ایرانی را شکافت و سخنگوی دیرین آنان شد. او همچون بسیاری از فلاسفه غرب مانند فریدریش هگل و مارتین هایدگر شفاهی بود. شکل رابطه شفاهی به همراه فکر نو و انقلابیاش از او در کنار آثار مکتوبش یک روشنفکر مردمی مشهور ساخت. الگوی توسعهاش، برابری، آزادی و عرفان بود که هیچ کدامشان از همدیگر قابل تفکیک نبودند.
عرفان وجهه نظری او را نسبت به جهان و انسان معلوم میکرد. برابری بازتابنده وجههنظر عدالتخواهانه او بود و آزادی وجههنظر دموکراتیک و ضداستبدادی و ضداقتدارگرایی او بود. شریعتی به دنبال نوعی نظام سیاسی و اجتماعی میگشت که انسان در آن دچار ازخودبیگانگی و الیناسیون نشود. نظامی که انسان در آن بتواند انسانیت خود را در روابط اجتماعی و سیاسی متجلی ساخته و به آن مرحلهای برسد که یکی از آماجهای تاریخی بشر بوده است، یعنی آزادی و فرو ریختن تمام دیوارها و جبرها و زندانهایی اعم از جبر تاریخ، جبر جامعه، جبر طبیعت و جبر خویشتن که انسان را از انسانیت خویش دور کرده است.
ازاینرو، روشنفکران جامعه ایران وامدار اندیشههای اویند در جایی که میخواهند مطرح شوند، برخی نیز که از طریق نقد او سعی میکنند بزرگ شوند، هرچند اینان هرقدر که به نظر بزرگ آیند، باز به لحاظ تقلبشان کوچک و کوچکتر میشوند. صداقت رفتار با شریعتی میتواند اندیشههای او را به کارمان آورد و جوانان تشنه، دختران و پسران امروز را سیراب کند که بهدنبال حرفی تازه هستند. آنچه حقیقت راستین را نشان میدهد همانا زندگی برادرانه جامعه است که جز براساس یک زندگی برابرانه محال است، بهشتی که مظهر تکامل سرنوشت انسانی است. انسانی که باید مداوم و همزمان با عبادت، کار و مبارزه اجتماعی متبلور شده و تقویت شود. روشنفکر نیز در ازای آن باید با خودآگاهی احساس مسوولیت کند و نقشهای اجتماعی خود را در خودآگاهی دادن به متن جامعه بهخوبی انجام دهد.
*دکتر عبدالرسول خلیلی استاد علوم سیاسی
216216
نظر شما