فکر حمله به نظنز و فردو از جنگ ۳۳ روزه کلید خورد

طبق اسناد منتشرشده، ایالات متحده و اسرائیل در این جنگ با تکیه بر اطلاعات سازمان منافقین و دیگر گروه‌های معاند قصد داشتند مدل حمله‌ای را آزمون کنند که بعدها در سناریوهای حمله به ایران به کار گرفته شود.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، در ۱۴ مه ۱۹۴۸ میلادی، برابر با ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷ خورشیدی، جهان شاهد اعلام موجودیت رسمی دولتی یهودی در بخشی از سرزمین فلسطین بود؛ دولتی با نام «اسرائیل» که مرکز آن تل‌آویو معرفی شد. این رخداد، نقطه عطفی بی‌سابقه در تاریخ سیاسی خاورمیانه به‌ شمار می‌آمد؛ پدیده‌ای که با مخالفت شدید بسیاری از کشورهای جهان به‌ویژه کشورهای اسلامی و عربی مواجه شد. به‌ویژه آن‌که بخش مهمی از فلسطین اشغالی، شامل شهر قدس که مسجدالاقصی در آن قرار دارد و معراج پیامبر اسلام از آنج‌ا آغاز شد، تحت سیطره این دولت نوظهور قرار گرفت.

فلسطین، سرزمینی که قدمت آن به حدود سه هزار سال پیش از میلاد مسیح بازمی‌گردد، از لحاظ تاریخی، جغرافیایی و دینی، جایگاه ویژه‌ای برای ادیان ابراهیمی دارد. این سرزمین در اعصار مختلف تحت سلطه امپراتوری‌های ایران و روم بوده و پس از آن در قرون اولیه هجری به دست مسلمانان فتح شد. موقعیت حساس جغرافیایی و مذهبی فلسطین، اهمیت تشکیل دولتی صهیونیستی در آن را دوچندان می‌کرد؛ موضوعی که حساسیت‌های تاریخی، اعتقادی و امنیتی را در سراسر منطقه دامن زد.

در واکنش به این اقدام، رژیم صهیونیستی حمله‌ای گسترده و تمام‌عیار به لبنان آغاز کرد. این حمله با حمایت و تشویق جناح نئوکان‌های آمریکا همراه بود که به‌ دنبال تسویه‌حساب منطقه‌ای با حزب‌الله و هم‌زمان با آن، ایجاد زمینه‌ای برای حمله به ایران و سوریه بودند. تحلیلگران اهداف این جنگ را در چهار محور عمده خلاصه کردند: نخست، نابودی قدرت بازدارندگی حزب‌الله؛ دوم، تقویت دولت فؤاد سنیوره و کاهش نفوذ مقاومت در لبنان؛ سوم، تحریک جریان‌های مسیحی و سنی برای مقابله با حزب‌الله از طریق حمایت مدنی و چهارم، بی‌اثر ساختن پتانسیل حزب‌الله برای کمک به ایران و سوریه در صورت حمله احتمالی به این کشورها.

سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله، در میانه این جنگ طی سخنانی به افشای ابعاد پنهان این تهاجم پرداخت. وی تصریح کرد که آن‌چه بر لبنان می‌گذرد، صرفا واکنش به گروگان‌گیری نیست، بلکه تلاشی برای درهم شکستن کل ساختار مقاومت، دولت، ارتش و ملت لبنان است. او با تأکید بر آغاز دوره‌ای جدید در معادلات منطقه، هشدار داد که پاسخ مقاومت به حملات فراتر از مرزهای حیفا خواهد بود. نصرالله گفت: «این بار، جنگ نامحدود خواهد بود. ما تنها نخواهیم پرداخت. خانه‌های ما تنها خراب نخواهد شد. کودکان ما تنها کشته نخواهند شد. دوره پرداخت یک‌طرفه هزینه‌ها به پایان رسیده است.»

جنگ ۳۳ روزه میان حزب‌الله و رژیم صهیونیستی با بازتاب گسترده‌ای در سطح بین‌الملل همراه بود و نگاه‌ها را متوجه تحولات امنیتی و سیاسی منطقه خاورمیانه کرد. از همان روزهای نخست، بسیاری از دولت‌های عربی ازجمله مصر، اردن و عربستان سعودی، با اتخاذ مواضعی محتاطانه، جنگ را ناشی از ماجراجویی‌های حزب‌الله دانستند و از اعلام حمایت علنی خودداری کردند؛ موضعی که با انتقاد افکار عمومی عرب روبه‌رو شد. در مقابل، سوریه و ایران حمایت خود را از مقاومت لبنان اعلام کردند و بر حق دفاع در برابر تجاوز تاکید کردند. در سطح جهانی، موضع ایالات متحده و کشورهای غربی عمدتا در حمایت از اسرائیل بود. آمریکا، به‌ویژه در دوران دولت جورج بوش، از اقدامات نظامی اسرائیل دفاع کرد و آن را بخشی از «جنگ علیه تروریسم» خواند.

در سازمان ملل، روند مذاکرات برای توقف درگیری‌ها چند هفته به‌ طول انجامید و سرانجام در روزهای پایانی، قطعنامه ۱۷۰۱ به تصویب رسید که خواستار توقف جنگ و استقرار نیروهای یونیفل در جنوب لبنان شد. این قطعنامه با حمایت همه‌جانبه فرانسه و آمریکا تدوین شد، اما مورد انتقاد برخی نهادهای حقوق بشری قرار گرفت که آن را فاقد ضمانت اجرایی برای محکوم‌ کردن تجاوز اسرائیل می‌دانستند. افکار عمومی جهانی، به‌ویژه در اروپا و آمریکای لاتین، با برگزاری راهپیمایی‌ها و انتشار بیانیه‌هایی، حملات اسرائیل به مناطق مسکونی لبنان را محکوم کردند و خواستار توقف فوری جنگ شدند.

اسرائیل در طول این نبرد ۳۳ روزه، از سلاح‌هایی استفاده کرد که قدرت تخریب بسیار بالایی داشتند؛ ازجمله بمب‌هایی که تا ده طبقه زیر زمین نفوذ و در لحظه انفجار، خلأیی ویرانگر ایجاد می‌کردند. بخش زیادی از ضاحیه جنوبی بیروت منطقه‌ای با بافت عمدتا مسکونی به‌ طور کامل تخریب شد. بر پایه برخی گزارش‌ها، رژیم صهیونیستی بیش از ۳۰۰ برج مسکونی را در این منطقه منهدم کرد.

در همین حال، حزب‌الله با اتکا به تاکتیک‌های جنگ نامتقارن و بهره‌گیری از اطلاعات دقیق و چابکی عملیاتی، موفق شد برتری خود را حفظ کند. انهدام بیش از ۱۲۰ تانک، آسیب‌ زدن به یک ناوچه اسرائیلی و پرتاب میانگین ۱۶۸ موشک در روز به شهرها و شهرک‌های صهیونیست‌نشین، بخشی از عملکرد نظامی حزب‌الله در این جنگ بود. برای نخستین‌بار، شهر حیفا تا آخرین روز جنگ هدف موشک‌ها قرار گرفت و ارتش اسرائیل، بدون این‌که بتواند حتی یک متر از خاک لبنان را اشغال کند، عقب‌نشینی کرد. در آتش‌بس اعلام‌شده بین لبنان و اسرائیل آخرین گلوله از سمت لبنان شلیک شد و بعد از آن به این جنگ خاتمه داده شد.

درنهایت، کمیته تحقیقی به ریاست «الیاهو وینوگراد» در اسرائیل تشکیل شد. گزارش ۶۲۱ صفحه‌ای این کمیته به‌صراحت اعلام کرد که اسرائیل در این جنگ شکست خورده و مسئولیت اصلی این ناکامی متوجه ارتش و دولت وقت است. در طول جنگ، ۱۵۶ صهیونیست کشته شدند که ۱۱۷ نفر آنان نظامی بودند. افزون بر آن، بیش از ۵ هزار نفر زخمی و تا یک میلیون نفر آواره گزارش شد. از منظر اقتصادی، رژیم صهیونیستی متحمل ۵۷ میلیارد دلار خسارت شد و ۹۰ درصد از ذخایر مهمات خود را مصرف کرد.

فکر حمله به نظنز و فردو از جنگ ۳۳ روزه کلید خورد

پیامدهای راهبردی این جنگ فراتر از مرزهای لبنان بود. سید حسن نصرالله در روزهای پایانی جنگ، پیام مهمی از تهران دریافت کرد مبنی بر این‌که مقاومت پیروز خواهد شد. همین پیام‌ها، به‌ویژه در اوج حملات دشمن، روحیه جبهه مقاومت را تقویت کرد. برخی تحلیل‌ها بعدا نشان داد که جنگ ۳۳ روزه می‌توانست سکوی حمله به ایران و مراکز هسته‌ای آن مانند نطنز و فردو باشد. طبق اسناد منتشرشده، ایالات متحده و اسرائیل در این جنگ با تکیه بر اطلاعات سازمان منافقین و دیگر گروه‌های معاند قصد داشتند مدل حمله‌ای را آزمون کنند که بعدها در سناریوهای حمله به ایران به کار گرفته شود.

سید حسن نصرالله، همواره با فروتنی، نقش خود در این پیروزی را نادیده گرفته و از «عماد مغنیه» ملقب به حاج رضوان، به عنوان معمار اصلی این پیروزی یاد کرده است. به گفته نصرالله، عماد مغنیه پس از آزادسازی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، بی‌وقفه برای تقویت ساختار مقاومت تلاش می‌کرد.

به‌ گفته تحلیلگران، اگر حزب‌الله در این جنگ نابود می‌شد، بلافاصله تهران و دمشق هدف حملات بعدی قرار می‌گرفتند. کاندولیزا رایس، وزیر خارجه وقت ایالات متحده، این سناریو را «زایمان خاورمیانه جدید» نامید. اما این زایمان، به‌ جای تولد نظم جدید آمریکایی، به تثبیت جبهه مقاومت و افول افسانه شکست‌ناپذیری ارتش اسرائیل منجر شد.

پس از پیروزی سال ۲۰۰۰ که به خروج کامل نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان انجامید، «عماد مغنیه» به‌ عنوان یکی از برجسته‌ترین فرماندهان مقاومت، نقشی مهمی در تقویت توان نظامی و سازمانی حزب‌الله ایفا کرد. به گفته سید حسن نصرالله، عماد مغنیه شبانه‌روز بدون وقفه تلاش می‌کرد تا زیرساخت‌های مقاومت را مستحکم سازد و فن‌آوری‌های نوینی چون پهپاد «ایوب» را در اختیار این نیروها قرار دهد. این پهپادها قادر بودند تصاویر استراتژیک را از عمق مناطق اشغالی تهیه و در زمان واقعی به مرکز فرماندهی مقاومت ارسال کنند. چنین دستاوردهایی نه تنها به افزایش دقت عملیات نظامی کمک کرد، بلکه موجب ایجاد شکاف عمیق در اعتماد به سامانه‌های دفاعی اسرائیل شد.

حضور پررنگ حاج رضوان در ساختار فرماندهی حزب‌الله و ابتکارات او در جنگ الکترونیک، اطلاعاتی و پدافند، بارها نشان داد که مقاومت تنها یک گروه پارتیزانی نیست بلکه به یک قدرت نظامی و سیاسی تبدیل شده است که از توانایی بالایی برای مقابله با نیروهای متجاوز برخوردار است. فقدان او در سال‌های اخیر به‌شدت احساس شده است، اما میراث او در ساختار فرماندهی مقاومت همچنان پابرجاست و نقش تعیین‌کننده‌ای در حفظ برتری حزب‌الله ایفا می‌کند.

از منظر راهبردی، جنگ ۳۳ روزه نه‌تنها باعث تثبیت موقعیت حزب‌الله در لبنان و منطقه شد، بلکه موجب تغییر پارادایم نظامی و امنیتی در خاورمیانه گردید. شکست رژیم صهیونیستی در این جنگ و انهدام بخش وسیعی از تجهیزات نظامی و امکانات لجستیکی آن، افسانه شکست‌ناپذیری این ارتش را در هم شکست و باعث شد قدرت‌های جهانی، به‌ویژه ایالات متحده، بازنگری جدی در استراتژی‌های منطقه‌ای خود داشته باشند.

پیروزی مقاومت اسلامی در این نبرد، به‌عنوان نمادی از ایستادگی مستضعفان در برابر استکبار جهانی و رژیم‌های متجاوز قلمداد شد. این رویداد، الهام‌بخش گروه‌ها و جنبش‌های مقاومت در سراسر جهان شد و جبهه مقاومت را به عنوان بازیگری مهم در معادلات سیاسی منطقه تثبیت کرد. همچنین، پیامدهای این جنگ در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی داخلی اسرائیل نیز محسوس بود؛ روحیه عمومی به شدت آسیب دید و نگرانی‌ها از امنیت سرزمین‌های اشغالی افزایش یافت.

در مجموع، جنگ ۳۳ روزه فصل جدیدی در تاریخ معاصر خاورمیانه رقم زد. این جنگ نشان داد که نه‌تنها تجهیزات پیشرفته و قدرت نظامی برتری صرف به حساب نمی‌آیند، بلکه اراده، استقامت و هوشمندی نظامی نیز می‌توانند بر شکست‌ناپذیری ظاهری دشمن غلبه کنند. امروز حزب‌الله به عنوان یک قدرت منطقه‌ای مهم شناخته می‌شود و توازن قدرت در خاورمیانه به گونه‌ای تغییر کرده است که تهدیدات متقابل و جنگ‌های نیابتی بخشی از سیاست‌های دولت‌ها شده‌اند.‌

جنگ ۳۳ روزه، یکی از تلخ‌ترین تجربه‌های نظامی برای اسرائیل پس از جنگ اکتبر ۱۹۷۳ بود. برخلاف تصور اولیه فرماندهان صهیونیستی، نه‌تنها هدف‌های تعیین‌شده نظیر نابودی حزب‌الله و آزادسازی اسرای اسرائیلی محقق نشد، بلکه مقاومت سرسخت حزب‌الله و عدم موفقیت ارتش در پیشروی زمینی، موجی از انتقادات را در درون جامعه اسرائیلی به‌وجود آورد.

استعفای مقامات نظامی و امنیتی پس از پایان جنگ و فشار افکار عمومی و رسانه‌ها بر دولت افزایش یافت. «دان حالوتس» رئیس ستاد ارتش اسرائیل، به‌دلیل عملکرد ضعیف ارتش، تحت فشار مستقیم قرار گرفت و نهایتاً استعفا داد. همچنین «عامی آیلون» و برخی دیگر از مقامات نظامی و اطلاعاتی نیز کنار گذاشته شدند یا خود را بازنشسته کردند. «ایهود اولمرت» نخست‌وزیر وقت، از سوی بسیاری از نمایندگان کنست و جامعه اسرائیلی متهم شد که کشور را وارد جنگی کرده که آمادگی لازم برای آن را نداشته و دستاوردی هم به‌دست نیاورده است. اعتماد عمومی به رهبری سیاسی اسرائیل به‌شدت کاهش یافت و پایه‌های دولت اولمرت سست شد.

شهرهایی چون حیفا، نه‌تنها برای نخستین‌بار هدف حمله موشکی قرار گرفتند، بلکه عدم توانایی ارتش در متوقف‌کردن این حملات، موجب ترس و بی‌اعتمادی میان شهروندان شد. برخی خانواده‌ها از مناطق شمالی مهاجرت کردند و ترس از تکرار جنگ به یک دغدغه همیشگی تبدیل شد.

از منظر راهبردی، جنگ ۳۳ روزه نه تنها باعث تثبیت موقعیت حزب‌الله در لبنان و منطقه شد، بلکه موجب تغییر پارادایم نظامی و امنیتی در خاورمیانه گردید. شکست رژیم صهیونیستی در این جنگ و انهدام بخش وسیعی از تجهیزات نظامی و امکانات لجستیکی آن، افسانه شکست‌ناپذیری این ارتش را در هم شکست و باعث شد قدرت‌های جهانی، به‌ویژه ایالات متحده، بازنگری جدی در استراتژی‌های منطقه‌ای خود داشته باشند.

پیروزی مقاومت اسلامی در این نبرد، به‌عنوان نمادی از ایستادگی مستضعفان در برابر استکبار جهانی و رژیم‌های متجاوز قلمداد شد. این رویداد، الهام‌بخش گروه‌ها و جنبش‌های مقاومت در سراسر جهان شد و جبهه مقاومت را به عنوان بازیگری مهم در معادلات سیاسی منطقه تثبیت کرد. همچنین، پیامدهای این جنگ در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی داخلی اسرائیل نیز محسوس بود؛ روحیه عمومی به شدت آسیب دید و نگرانی‌ها از امنیت سرزمین‌های اشغالی افزایش یافت.

در مجموع، جنگ ۳۳ روزه فصل جدیدی در تاریخ معاصر خاورمیانه رقم زد. این جنگ نشان داد که نه تنها تجهیزات پیشرفته و قدرت نظامی برتری صرف به حساب نمی‌آیند، بلکه اراده، استقامت و هوشمندی نظامی نیز می‌توانند بر شکست‌ناپذیری ظاهری دشمن غلبه کنند. امروز حزب‌الله به عنوان یک قدرت منطقه‌ای مهم شناخته می‌شود و توازن قدرت در خاورمیانه به گونه‌ای تغییر کرده است که تهدیدات متقابل و جنگ‌های نیابتی بخشی از سیاست‌های دولت‌ها شده‌اند.

منبع:

ناگفته‌های جنگ ۳۳ روزه، تالیف: علی حسن خلیل، ترجمه: صفاءالدین تبرائیان، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی

۲۵۹

   

کد خبر 2088734

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین