به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، جوان بود؛ شیکپوش، خوش اخلاق، تحصیلکرده مهندسی برق، روشنفکر، مذهبی، مأنوس با قرآن... پاسدار هم بود؛ چهار سال پیش با فاطمه خانم عقد کردند اما هر بار خواستند جشن عروسی برپا کنند، اتفاقی افتاد که عروسی پا نگرفت.
بنابر روایت شبستان، این بار اما کارت عروسی را چند ماهی زودتر آماده کردند: برای ۲۰ شهریور ۱۴۰۴ تا محمدعلی آذرماهی که اتفاقاً با برادرش دوقلو هستند؛ سه ماه قبل از تولد ۳۳ سالگی دست عروسش را بگیرد و زیر سقف مشترک بروند.
محمدعلی اصرار داشت متن کارت دعوت ترجمه انگلیسی هم داشته باشد؛ گفته بود این کارت باید بماند تا آیندگان آن را بخوانند. حالا این روزها منظورش را بهتر میفهمیم و درک میکنیم.
دوباره یک اتفاق افتاد؛ این بار اما اتفاق جوری بود که عروسی را برای همیشه لغو کرد...
محمدعلی پاسدار بود و مأمور شد تا به سپاه الغدیر یزد برود؛ درست در بحبوحه جنگ تحمیلی صهیون به ایران؛ اوایل تیرماه و دو ماه و نیم مانده به موعد جشن عروسی، رژیم بیعاطفه و ظالم صهیونیستی که در تمام عمر ننگین خود میلیونها آرزو را در غزه و لبنان و یمن و... بر باد داده، همه آروزهای قشنگ این جشن عروسی و زندگی مشترک یک زوج جوان را هم خراب کرد.
او با حمله به دو مقر نظامی در یزد، فقط ۱۱ کرمانی را به شهادت رساند که هر کدام امید و آروزی خانوادهها و جامعه بودند؛ تکیهگاه همسر و فرزندان، چراغ خانه والدین و...
پدر محمدعلی که خود جانباز ۲۵ درصد و سابقه ۳۶ ماه رزمندگی در دفاع مقدس را دارد؛ خیلی با صلابت میگوید: ما شرمنده خانواده شهدا هستیم اما حالا با این شهادت، از یک جهت بخشی از بار مسئولیت ما کاسته شد.
وی با بیان اینکه محمدعلی پنج سال در شغل نظامی بود؛ ادامه میدهد: ذکر «یا زهرا» همواره وِرد زبانش بود؛ روز مراسم ختم هم که پرچمهای مزین به نام اهل بیت را بر مزار شهدا قرار دادند، از همه شهدا پرچم یاابالفضل بود و خیلی عجیب اینکه پرچم مزار محمدعلی «یازهرا» شد.
محمدعلی اما با همه جوانی و آرزوهایش، سودای شهادت هم داشت؛ شاهد داریم؟ بله؛ وقتی دانشجو بود، برادران دوقلو به پیاده روی اربعین رفتند؛ مادر از او خواسته بود زیر گنبد امام حسین علیه السلام دعا کند که بعدها معلوم شد برای شهادت خودش هم دعا کرده بود.
شاید آن روز که محمدعلی زیر قبه حسینی برای شهادتش دعا میکرد، تصور این را نداشت که شهادت او در مسیری رقم میخورد که امام امت سالها قبل فرمود «راه قدس از کربلا میگذرد» و حالا محمدعلی کربلایی شده در نبرد مستقیم با رژیم اشغالگر قدس به شهادت رسید؛ جدالی که حتماً به فتح قدس در آینده منجر خواهد شد انشاءالله.
شاهد دیگر اینکه، سال گذشته که به آستانبوسی امام هشتم مشرف شدند و به گفته خانواده سفر عجیبی هم بوده؛ محمدعلی در عالم خودش بوده و همواره در خلوت به راز و نیاز میپرداخته، وقتی برای عکس یادگاری میگویند تو هم بیا کنار خانواده بایست، میگوید نه؛ من شهید می شوم، مادربزرگم که بعدها این عکس را ببیند، ناراحت میشود.
عروس بزرگ خانواده هم میگوید: در مدت ۱۴سالی که عضو این خانواده هستم جز خوبی از او ندیدم، همواره به خانواده احترام می گذاشت.
پدر شهید با اشاره به اینکه نماز اول وقت و مداومت بر زیارت عاشورا از ویژگیهای شهید بود؛ در واکنش به اهدای یک جلد قرآن کرمی توسط نماینده بنیاد شهید کشور گفت: درست مانند همان قرآنی است که شهید هر شب با آن تلاوت قرآن میکرد.
نظر شما