«اعتباریات»، طرحی‌نو در تبیین نسبت انسان با جهان و اجتماع / فراتر از حقیقت و جعل؛ تبیین ابداعی «ادراکات اعتباری» در فلسفه اسلامی

قاسم پورحسن:‌ اعتباریات، طرحی‌نو در تبیین نسبت انسان با جهان و اجتماع است، ازاین‌رو هم نظریه‌ای فلسفی و معرفت‌شناختی است و هم طرحی انسان‌شناسی- جامعه‌شناختی است.علامه طباطبایی اعتباریات را افکار عملی و اجتماعی انسان برمی‌شمارد که آدمی به کمک عوامل احساسی می‌کوشد تا میان دو جهان حقیقی، وساطت برقرار سازد. ایشان به‌مثابۀ طرحی بدیع، نظریۀ اعتبارات را تدوین کرده است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، به نقل از ایبنا دکتر قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی نوشت: علامه سیدمحمدحسین طباطبایی نظریۀ «ادراکات اعتباری» را در آغاز دهۀ سی ه.ش به‌نحو مبسوط طرح کرد؛ اگرچه تاکنون شرح‌ها و نقدهایی بر این نظریه نگاشته شده، اما به‌نظر می‌رسد هنوز خوانشی مطلوب و شرحی سزاوار از آن صورت نگرفته است. برخی این نظریه را واکنشی در مقابل جریان‌های چپ دهۀ بیست و سی تلقی کردند، و پنداشتند علامه کوشید تا با تفکیک دو نوع ادراکات، نشان دهد که تمامی ادراکات آدمی از یک سنخ نبوده و هر کدام واجد خصلت‌های ویژه‌ای است. «ادراکات حقیقی» که دائمی و ضروری‌اند با توجه به امکان دستیابی به معرفت یقینی، تغییر و دگرگونی درآن‌ها راه پیدا نمی‌کند، بلکه تغییر، ویژگی خاص «ادراکات اعتباری» است.

گروهی دیگر بر این تلقی شدند که علامه درصدد طرح اعتباریات به معنی عام و وسیع آن است. این نوع از اعتباریات که با فارابی در کتاب الحروف و تبیین فرایند پیشرفت عقل آدمی و حیات اجتماعی آغاز شده (البته برخی به نادرست آن را به سهروردی نسبت داده‌اند)، تآثیر نیرومندی در مفاهیم‌سازی سنت فلسفه اسلامی داشته و علامه پس از طرح ادراکات حقیقی در سه مقاله سوم و چهارم و پنجم، می‌کوشد تا ادراکات اعتباری را در مقاله ششم تبیین کند.

اعتباریات طرحی‌نو در تبیین نسبت انسان با جهان و اجتماع / فراتر از حقیقت و جعل؛ تبیین ابداعی «ادراکات اعتباری» در فلسفه اسلامی

فیلسوفان اسلامی از زمان فارابی و ابن‌سینا مسئلۀ تحقق یا عینیّت و اصالت وجود را در تقابلی با اعتباریت آن طرح کردند و این پژوهش را در ذیل نظام هستی‌شناسی آورده‌اند. این رهیافت را باید در درون اصالت و اعتباریات عقلی یا حکمت نظری گنجانده و ایرادات سهروردی و تأکید او بر اعتباریت وجود را نیز باید در ساحت نفس‌الامری یا نطری مورد توجه و پژوهش قرار داد.

ابتکار فارابی در باب دوم کتاب «الحروف» [۱] و دیگر آثارش در باب نسبت انسان و ساحت‌های نظر و عمل، ظهور مدنیّت به سبب پیشرفت عقل، مناسبات انسان و جامعه، ایدۀ تکوین و تطور عقل بشری، و بالاخره چگونگی ظهور و وضع زبان و نسبت آن با ساختار جامعه، امری بدیع و شگرف بود که تنها محدود بر حکمت عملی نبوده و به‌نوعی تبیین دو سنخ از اعتباریات نظری و نفس‌الامری و اعتباریات عملی یا حیث فعل و قوۀ فعالۀ انسان می‌باشد. به‌نظر می‌رسد علامه طباطبایی در طرح نظریۀ اعتباریات، تأثیر بسیاری از فارابی پذیرفته است.

پرسش بنیادین در باب مبادی اخلاقی- عملی انسان در گسترۀ اجتماعی؛ همچون "خوب و بد"، "باید و نباید"، "ضرورت و ناضرورت"، "هست و واقع"، "حق و تکلیف"، "شایست و ناشایست" و نظایر آن این است که از کجا منشاء می‌یابند؟ آیا این امور و حقائق برخاسته از أعیان و حقایق‌اند یا برساخته و جعل آدمیان هستند؟ به‌عبارتی آیا انسان‌ها خوب و بد یا وجوب و ناوجوب را اعتبار و وضع می‌نمایند، یا آن‌ها را کشف می‌کنند؟ آیا می‌توان مدعی شد تمامی امور و جهان‌ها مانند جهان ذهنی، کشف‌شدنی‌اند، یا انسان‌ها حسب نیاز و ضرورت پاسخ به آن‌ها می‌کوشند تا دست به ابداعاتی زبانی و ذهنی زده و آن‌ها را اعتبار و جعل کنند؟

اعتباریات طرحی‌نو در تبیین نسبت انسان با جهان و اجتماع / فراتر از حقیقت و جعل؛ تبیین ابداعی «ادراکات اعتباری» در فلسفه اسلامی

انسان‌ها در اندیشۀ فارابی و علامه طباطبایی، مبدع و واضع اعتباریات هستند و بدون اعتباریات، بخشی از حیات فردی و جمعی انسان و نیز بخشی اساسی از نیازهای بنیادین انسان‌ها تعطیل خواهد شد. مسئله تنها محدود بر حوزۀ اخلاق و گزاره‌های ارزشی نیست که انسان‌ها "باید" دست به اعتبار امور اخلاقی بزنند. مسائلی همجون اختیار بشر و نظریۀ جبر، مسئلۀ زیبایی و زشتی (حوزۀ زیبایی‌شناسی)، قواعد فقهی (حوزۀ عمل دینی و اعتبار کردن آنها)، مسئلۀ خیر و شر در عالم (بحثی فلسفی- الهیاتی)، حتی بحث از علم و قدرت و صفات ذاتیه خداوند و أسباب آفرینش برخی موجودات، با اعتباریات گره خورده است. منازعۀ جبر و اختیار و حسن و قبح از جمله کشمکش‌های اساسی در میان متفکران اسلامی از دورۀ آغازین محسوب می‌شود که بدون فهم نظریۀ اعتباریات، تبیینی صحیح از آن‌ها به‌دست نمی‌آید.

مسئلۀ مهم این است که نظریۀ اعتباریات تنها تداوم اندیشۀ حکمت عملی فیلسوفان اسلامی نیست؛ بدین معنی که نمی‌توان آن‌را صرفاً بحثی در باب حوزۀ عمل و پراکسیس برشمرد که نسبت میان انسان و جامعه و عمل آدمی را تبیین می‌سازد، بلکه اعتباریات به‌نوعی یک رهیافت در شرح بنیان‌های انسان- جامعه‌شناختی است که در آن نسبت میان تطور عقل و پیشرفت جامعه و نیز گسترۀ عمل و ارادۀ اجتماعی انسان تبیین می‌گردد. بنابراین باید نظریۀ اعتباریات را یک ابداع تئوریک و ابتکاری معرفت‌شناسانه دانست که با رویکرد روانشناسی- معرفت‌شناختی تدوین شده است.

علامه طباطبایی اعتباریات را افکار عملی و اجتماعی انسان برمی‌شمارد که آدمی به کمک عوامل احساسی می‌کوشد تا میان دو جهان حقیقی، وساطت برقرار سازد. ایشان به‌مثابۀ طرحی بدیع، نظریۀ اعتبارات را تدوین کرده است. ادراکات اعتباری در افتراقی از ادراکات حقیقی، بخشی از نظام معرفتی است که تا پیش از علامه بدین‌صورت در فلسفۀ اسلامی پیشینه‌ای ندارد. گرچه فیلسوفان اسلامی از اعتباریات بالمعنی‌الاعم (معقولات ثانیه) سخن گفته‌اند، اما اعتباریات بالمعنی‌الاخص (یا اعتباریات اجتماعی) از ابتکارات بدیع علامه طباطبایی محسوب می‌شود.

«اعتباریات» که در آثار مختلف علامه به ویژه در تفسیرالمیزان، اصول فلسفه، برهان، و نیز رساله اعتباریات مطرح شد، عمدتاً ناظر بر ساحات اجتماعی و عملی است، اما درعین‌حال بخش مهمی از آن با نظام معرفت‌شناسی در پیوند است. علامه در مقاله‌های سوم تا پنجم اصول فلسفه از ادراکات حقیقی و در مقالۀ ششم از ادراکات اعتباری سخن به میان آورده است. اعتباریات نه همچون ادراکات حقیقی، رابطۀ توالدی و استنتاجی دارند و نه برهانی‌اند. اساس طرح اعتباریات، نظریۀ انسان- جامعه‌شناختی علامه طباطیایی است. این نظریه هم می‌تواند به شناخت صحیح از انسان، نیازها و پرسش‌ها و نیز غایات و اهداف او کمک کند، و هم أسباب شکل‌گیری نظامات جمعی و زندگی اجتماعی، بنیان‌های حقوق و اخلاق جمعی را شرح دهد. نتایج معرفتی اعتباریات را هم می‌توان در مسئلۀ ملک و حکومت اجتماعی ملاحظه کرد که قدرت سیاسی را امری انسانی برمی‌شمارد و هم در کشمکش‌های امروزین علوم انسانی مشاهده کرد و هم در فهم چگونگی ظهور عقل و نقش آن در تمدن یا وضعیت برتر دانش و عقلانیت به‌کار گرفت.

علامه طباطبایی در تبیین نوع نسبت میان اندیشۀ آدمی و افعال او، ادراکات اعتباری را تدوین نمود. به‌عبارتی اعتباریات نظریه‌ای است که هم روند تطور عقل و اجتماع بشری را شرح می‌دهد و هم نسبت میان فعل آدمی و این سنخ از علوم را بیان می‌دارد. خاستگاه اعتباریات، ذهن و مفروضات ذهنی است و برخلاف ادراکات حقیقی، در بیرون از فرض‌ها و اعتبارهای ذهنی تحقق ندارند.

این‌گونه معانی را که بر امور خارجیه منطبق می‌سازیم، بدون اعتبار و تعقل ما نمی‌توانند در ظرف واقع، تحققی داشته باشند؛ [۲] با این‌حال چنین نیست که اعتباریات نسبتی با واقع نداشته باشند. اعتباریات باید مبتنی بر خارج باشند و با حقایق خارجی نسبتی داشته باشند. روند شکل‌گیری اعتباریات دلالت بر این دارد که با لحاظ واقع و نگریستن در حقایق است که ذهن می‌تواند معانی و مفاهیمی را شکل دهد، مفاهیمی که بدون آن، حیات عملی و اجتماعی انسان ناممکن خواهد بود.

اعتباریات، قلمروی روشن از درک مناسبات و روابط اجتماعی انسان، نیازهای اساسی آدمی، اهداف و أغراض او در حرکت استکمالی و بالأخره چارچوبی نیرومند از نظریه‌پردازی در علوم انسانی، اخلاق و قدرت سیاسی عرضه می‌کند. در پژوهش حاضر کوشش خواهیم کرد تا به‌واسطۀ تبیین صحیح از معنا و سرشت اعتباریات و نسبت آن با جامعه و انسان، وجوه ابداعات فکری و نظری علامه را بررسی کرده ونتایج وپیامدهای معرفتی آن‌را مورد توجه قرار دهیم. بر مبنای تقسیم‌بندی ادراکات توسط علامه طباطبائی به دو دسته حقیقی و اعتباری، می‌توان بسیاری از ساحت‌های علوم را در ذیل اعتباریات مورد بررسی قرار داد.

براساس این تقسیم‌بندی، می‌توان گفت که بسیاری از حوزه‌های فکری و دانشی همچون اخلاق، فقه، اصول، جامعه‌شناسی، حکمت عملی، و نیز مبادی و مفاهیم و گزاره‌های علوم انسانی و مباحث مرتبط با تمدن و قدرت سیاسی ذیل ادراکات اعتباری قرار می‌گیرند. بااین‌وصف، تفسیرهای متعددی از اعتباریات و قلمرو آن صورت گرفته است، به‌نحوی‌که برخی معتقدند که نظریۀ اعتباریات، رویکردی برای تبیین فعل و کنش انسان است. دیدگاهی دیگر تصریح دارد که اعتباریات تنها منحصر بر قلمرو قراردادی است و ادراکات اعتباری طرحی است تا پدیدارهای جمعی را بر اساس نظریۀ قرارداد اجتماعی در درون علوم انسانی مطالعه کند. [۳] این رویکرد به آراء فارابی در کتاب «الحروف» نزدیک است. بااین‌وصف، تفسیرهای محدودی از اعتباریات علامه صورت گرفته که به‌رغم اهمیت داشتن این تفسیرها، نمی‌توان آنها را شرحی اصیل یا بنیادین برشمرد.

ازجهتی دیگر، علامه درصدد نبود تا دانش‌ها و به‌طور خاص علوم انسانی را به دو سنخ توصیفی و دستوری تقسیم نماید؛ گرچه می‌توان این تقسیم‌بندی را به‌طور طبیعی از اعتباریات برداشت کرد. نباید پنداشت که نظریۀ اعتباریات چیزی جز علوم دستوری نیست؛ چون علامه علاوه بر حیث "باید" و "نباید" و دستوری اعتباریات، به وجه توصیفی آن نیز التفات داشته و مبانی معرفت‌شناختی از آن بدست می‌دهد. به‌همین‌سبب اعتقاد داریم که علامه علاوه بر ویژگی برساختگی ذهنی ادراکات اعتباری، بر حیثیت بنیانی بودن آن در علوم و توصیف شالوده‌های دانش‌ها تأکید داشته و می‌توان از اعتباریات، طرح‌ها و الگوهایی برای تبیین حوزه‌های علوم انسانی بدست داد؛ چون الگوها به‌مثابۀ بنیان‌ها عمل می‌کنند و توانایی جهت‌بخشی و راه بردن را دارند.

به‌عبارتی می‌توان میان علوم انسانی تمایز قائل شد و آن‌ها را به سنخ‌هایی همچون علوم سازگار با اخلاق و علوم بی‌اعتنا به آن و یا دانش‌های استوار بر ارزش‌های الهی و انسانی و غیر الهی- انسانی تقسیم‌بندی کرد. شاید بتوان گفت که تمامی دانش‌ها علاوه بر خاستگاه تکوینی و طبیعی، منشائی انسانی و اعتباری دارند. ازاین‌حیث می‌توان از تمدن مبتنی بر ارزش‌های انسانی- اخلاقی و تمدن غیرانسانی- غیراخلاقی سخن گفت. بر همین مبنا می‌توان علوم را به علوم هنجاری و حتی دینی و غیرهنجاری تقسیم کرد. ایدۀ علوم انسانی اسلامی در ذات و شالودۀ اساسی آن نادرست نیست و می‌تواند مبنای تأملات متفکران دینی قرار بگیرد. مقصود این است که اعتباریات با توصیف و دستور توأمان در پیوند بوده و می‌توان از نقش تبیینی و الگویی آن سخن گفت.

اعتباریات طرحی‌نو در تبیین نسبت انسان با جهان و اجتماع / فراتر از حقیقت و جعل؛ تبیین ابداعی «ادراکات اعتباری» در فلسفه اسلامی

حقیقت این است که نظریۀ اعتباریات علامه طباطبایی، یک ابداع تئوریک و ابتکاری معرفت‌شناسانه است که با رویکرد روان‌شناسی- معرفت‌شناختی تدوین شده است. این دیدگاه می‌تواند چنان تأثیر ژرف بر حوزه‌های انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی، حقوق، علم اخلاق، قدرت سیاسی و نظام حکومتی و بالاخره ماجرای بی‌فرجام علوم انسانی در ایران برجای نهد که بسیاری از تلقی‌ها و بنیادها را در معرض دگرگونی قرار دهد. بدون فهم صحیح مفاهیم، رویکرد و روش بحث و پایه‌های اساسی آن و نیز تقسیمات جایگزین‌ناپذیری که علامه عرضه می‌کند، نمی‌توان از اهمیت و جایگاه این بحث آگاهی پیدا کرد. بدین منظور باید روش دقیق و صحیح علمی را در این پژوهش به درستی لحاظ کرد تا نتایج مورد انتظار را روشمندانه استخراج نمود.

اعتباریات، طرحی‌نو در تبیین نسبت انسان با جهان و اجتماع است، ازاین‌رو هم نظریه‌ای فلسفی و معرفت‌شناختی است و هم طرحی انسان‌شناسی- جامعه‌شناختی است. به‌عبارتی می‌توان گفت که اعتباری طباطبایی است که با منظر علم‌الاجتماع او امتزاج پیدا کرده است. این نظریه هم شرحی بر اهمیت شناخت صحیح از انسان و نیازها و پرسش‌ها و غایات و اهداف او است و هم تبیینی از چگونگی شکل‌گیری نظامات جمعی و حیات مدنی و شالوده‌های اخلاق جمعی و حقوق زیستی است که به نظر می‌رسد تأملات علامه در این باب، متاثر از آراء فارابی در باب مدینه و انسان باشد که در کتاب «الحروف» و نیز «آراء اهل المدینه الفاضله و مضاداتها» بنیان‌های آن‌را پی ریخته است. تأثیرات و قلمرو اعتباریات را می‌توان علاوه‌بر مطالعات انسان‌شناختی و علم‌الاجتماع، در اخلاق، علوم‌انسانی، قدرت‌سیاسی، و ساختار قدرت دید. اعتباریات را باید منظری نو به تبیین مناسبات انسانی- اجتماعی با تأکید بر پیشرفت عقل و جامعه دانست که در آن بر فرایند ظهور مدنیّت و پیوند آن با تطور عقل بشری تاکید می‌شود.

[۱] - پورحسن، قاسم (۱۳۹۹)، فارابی و الحروف، چاپ نخست، تهران: انتشارات صدرا، باب دوم، فصل‌های ۲۳-۲۰، صص ۴۸۵-۳۹۷.

- مطهری، مرتضی (۱۳۷۷)، مجموعه آثار، ج ۶، اصول فلسفه و روش رئالیسم (پاورقی)، تهران: انتشارات صدرا، ص ۴۵۵.[۲]

- ر.ک: مصباح، علی (۱۳۹۱)، نقد و بررسی مبانی تجربه گرایی در علوم انسانی. قم: انتشارات حکمت اسراء، ش. ۱۱، صص ۱۱۹-۱۴۲[۳]

۲۱۶۲۱۶

کد خبر 2090958

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار