خاطرات ناصرالدین‌شاه: زرین‌تاج را قایم زدم، کج‌خلق شدم

باشی خواب‌آلوده برمی‌خیزد می‌رود طرف پنجره حیاط، می‌افتد توی حیاط... یک‌باره [یکهو] دیدم داد و فریاد باشی به آسمان می‌رود: «ای مُردم! مُردم» کنیزها دویدند.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز پنج‌شنبه ۳۰ تیر ۱۲۴۹ (۲۱ ربیع‌الثانی ۱۲۸۷) نوشت: شب جمعه ۲۲ [ربیع‌الثانی] شام می‌خوردم، باشی[۱] آمد نشست بعد رفت. گفتم باشی را بیاورید. زرین‌تاج دوید قهوه‌خانه گفت: «باشی!»

باشی و کوچولو هم خوابیده بودند. باشی خواب‌آلوده برمی‌خیزد می‌رود طرف پنجره حیاط، می‌افتد توی حیاط، اما با کون افتاده بوده است روی سنگ‌ها. یک‌باره [یکهو] دیدم داد و فریاد باشی به آسمان می‌رود: «ای مُردم! مُردم» کنیزها دویدند. زبیده، باشی را بغل کرده آورد. بیهوش بود، بردندش منزلش. اما الحمدالله عیب نکرده بود. زرین‌تاج را قایم زدم. کوچولو را زدم. کج‌خلق شدم. شب بدی گذشت. انیس‌الدوله هم نبود. ناخوش شده است. شمس‌الدوله...

منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، ص ۳۵.

پی‌نوشت

۱- باشی لقب حسین یا محمدحسن‌خان، پسر محمدخان سرتیپ افشار بود. وی به همراه دو برادر تنی خود: اکبرخان (نایب‌ناظر بعدی) و حسین‌خان (نایب بعدی) ابتدا از غلام‌بچگان و بعدها از پیشخدمت‌های حضور ناصرالدین‌شاه بودند. محمدخان افشار بعد از فوت پدر مهدیقلی‌خان (مجدالدوله) مادر وی را به زنی گرفت و به همین مناسبت حسن‌خان و برادرانش با مهدیقلی‌خان برادران ناتنی بودند. (همان، پانوشت ص ۱۱)

۲۵۹

کد خبر 2092521

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین