به گزارش خبرآنلاین، ضرغامی به روزنامه اعتماد گفت: معتقدم باید اصلاحات جدی در روابط بین حاکمیت و مردم ایجاد شود. وقتی حرف از حاکمیت میزنم ذهنها به سمت نظام و رهبری معظم و دستگاههایی که زیر نظر رهبری هستند نرود، معمولا این اشتباه صورت میگیرد. وقتی میگوییم حاکمیت مجموعه دستگاههای نظام را میگوییم که دولت هم جزو آن است.
بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:
*متاسفانه بخش زیادی از اصلاحطلبان پای اصلاحات واقعی نایستادند و اصلاحات را خراب کردند. یکی از جاهایی که به اصلاحات ضربه زد خود اصلاحطلبان بودند. یعنی بخش زیادی از آنها بیشتر به حفظ قدرت و منافع حزبی و جریانهای سیاسیشان بودند. بیشتر به فکر نصب و ساختار قدرت و مشغول کردن همفکرها و همخطها و رفقایشان افتادند و تا امروز هم بعد از ریاست آقای پزشکیان ادامه دارد. منظورم جریان اصلاحات است نه آقای پزشکیان. منظورم همهشان نیست بخشی از آنها واقعا صادقانه از همان اول در مسیر بودند و امروز هم تلاش میکنند که تحولات مثبت در کشور انجام شود.
*بعضیها فکر میکنند اگر کسی به نظام نقد جدی داشته باشد نظام را تضعیف میکند. بعد هم از امام کد میآورند که حفظ نظام اوجب واجبات است! اتفاقا چون حفظ نظام اوجب واجبات است، باید آسیبشناسی جدی کرد.
*زمانی که رییس صدا و سیما بودم یک روز آدم مهمی اصرار زیادی کرد که یکی از افراد شناخته شده فرهنگی را که سابقه هم داشته و مدتی بیکار بوده در صدا و سیما مسوولیت بدهم. من میتوانستم بگویم چشم بررسی میکنم و ببینم چه میشود! ولی چون آن فرد را میشناختم به آن آدم بزرگ گفتم اصلا این کار را نمیکنم! هرچه ایشان تعریف کرد که این آدم فرهنگی است، طرفدار ولایت و نظام است، این همه مسوولیتهای فرهنگی در صداوسیما دارید، یعنی یک جا برای ایشان نیست؟ گفتم من ایشان را میشناسم این آدم جز دعوا راه انداختن و اختلاف ایجاد کردن کار دیگری بلد نیست. ایشان هرجا برود دعوا راه میاندازد.
* مشکل ما ناترازی روحانیت هم هست. کسی جرات نمیکند این را بگوید که روحانیت ما هم ناتراز است. و اگر روحانیت ما تراز بود، خیلی از مشکلات ما حل میشد. این بهخصوص در خطبههای نماز جمعه زیاد دیده میشود
* آقای محمدرضا رحیمی معاون اول دولت احمدینژاد سه، چهار سال به زندان رفت. از نظر من آقای رحیمی بیگناه بود. در توییتی هم این را نوشتم؛ خیلی از بزرگان کشور و آدمهای معتبر و صاحب جایگاه در کشور معتقد بودند که آقای رحیمی بیگناه است. فقط من نبودم، ولی مسائلی دست به دست هم داد که ایشان باید به زندان میرفت و رفت. من سر مزار همسر مرحوم ایشان در قروه رفتم که خیلی بین مردم جایگاه داشت؛ تشییع جنازهای که از ایشان کردند در کردستان کمنظیر بود. (رحیمی) وقتی استاندار کردستان شد ضدانقلاب برای سرش جایزه تعیین کرد. همیشه جانش کف دستش بود.
*من سه، چهار هفته قبل بدون اینکه آشنایی قبلی با خانم سعید امامی داشته باشم (خود سعید امامی را هم ندیده بودم و نمیشناختم و نه با کارهایش آشنایی نداشتم) از طریق رسانه وقتی آن نوارها پخش شد و دیدم چه بر سر این خانم مومنه و متدینه خدمتگزار، پرکار و سالم آمده، هر وقت آن نوار را هر کسی میبیند دیگر حال طبیعی ندارد و چقدر ضدانقلاب سوءاستفاده کرد و میکند، گفتم احوالی از این خانم بپرسم. ایشان نیاز به دلجویی هم نداشت. به منزلشان رفتم. (در کنار) دختر خانم خوبشان، داماد جوانشان دو ساعتی با ایشان صحبت کردم. بماند که چه چیزهایی نقل شد، از زمانی که ایشان را بازداشت میکنند و به مدت طولانی به انفرادی میرود که بخشی در نوار آمده. به ایشان گفتم در این ۲۵ سال که معلوم شد شما بیگناه بودید و با آنها بر حسب ظاهر برخورد کردند، کسی با شما در این ۲۵ سال تماس گرفت که بگوید ببخشید از شما عذرخواهی میکنیم؟ حلال کنید خیلی به شما ظلم شد؟ گفت خیر! هیچ کس.
*ما در سیاست دو جریان داریم یک سری سیاسیون که مرد هستند یک سری سیاسیون که نامرد هستند. تا دلت بخواهد هم در اصولگراها و اصلاحطلبها در هر دو بخش آدم هست.
*خدا رحمت کندمرحوم مهدویکنی را؛ اوایل انقلاب در نماز جمعه در مورد خانم هنرپیشه در سریالی میخواست بگوید این سریال مبتذل است، یک حرفی زد که الان لازم نمیدانم تکرار کنم. به آن خانم در آن رفتار نسبتی داد. خطبه که تمام شد پایین که رفت فهمید چه حرف زشتی زده. دفعه بعد در خطبه عذرخواهی کرد.شما خیال میکنید عذرخواهی کنید یک چیزی از شما کنده میشود و زمین میافتد؟
* تغییر پارادایم یک مقدار بازی با واژههاست. در مورد پارادایم مدیریت باید درست مطالعه و برنامهریزی شود، سبک سنگین شود. به قول علمای مدیریت حل مساله بدیلهای مختلف برای حل مساله روشن شود، بهترین بدیل که کمترین هزینه و بیشترین نفع را دارد، انتخاب شود. حالا خیلی وقتها این کارها درست و حسابی انجام نمیشود و آزمون و خطا است. امروز در کشورمان چیزی را صد بار امتحان میکنیم، جواب نمیدهد و مدام پشت سر هم هزینه میدهیم باز هم ادامه میدهیم. وقتی میگوییم تغییر پارادایم در واقع یک سری آزمونهایی که انجام دادهایم و جواب نداده، دوباره بررسی شود و به جایش بدیلها و راهحلهای دیگر در چارچوب تفکر و اصولی که داریم، انجام شود. اگر بعضیها فکر میکنند تغییر پارادایم یعنی اصول زیر پا گذاشته میشود، یادشان باشد هیچ تغییر پارادایمی شکل نمیگیرد. یعنی دشمن ما آنقدر علیه ما انگیزه دارد که هر کدام از اصول را بخواهید کنار بگذارید ۱۰ قدم دیگر جلو میآید و جز به نابودی مطلق ما، اصل دین، اصل انقلاب، اصل مردم ایران فکر نمیکند.
17302
نظر شما