نرگس کیانی: محمد کاسبی از چهارم خردادماه ۱۳۳۰ که در خیابان ریِ تهران چشم به جهان گشود تا امروز که در همین شهر چشم از جهان فروبست، دست کم ۶۱ سال از عمر خود را صرف فرهنگوهنر کرد. هرچند به شیوهای مخصوص و با انتخابهایی خاص خود. انتخاب «توبه نصوحِ» محسن مخملباف به عنوان نخستین اثر سینمایی احتمالا میتواند برخی از جنبههای این انتخابهای خاص را نشان دهد. انتخابهایی که در آنها هنر به آرمان و ایمان گره میخورد. کاسبی در طول عمر ۷۴ سالهاش بازیگری، کارگردانی، فیلمنامهنویسی و نمایشنامهنویسی را در کنار هم انجام داد. او پس از انقلاب در تعداد بسیاری از سریالهای تلویزیونی نقش پدری مهربان، معلمی فداکار و مردی درستکار را بر عهده داشت و این آخرین تصویری بود که از خود در ذهن تماشاگرانش حک کرد. درگذشت محمد کاسبی بهانهای شد برای این که یک بار دیگر ویژگیهای کاری او را در گفتوگو با احمد کاوری، مهران رجبی و سیدجواد هاشمی مرور کنیم.
نه فقط یک هنرمند که یک متفکر و تحلیلگر فرهنگی
احمد کاوری، کارگردان و بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون با اشاره به سابقه همکاری خود با محمد کاسبی در فیلم سینمایی «نفودی»، فیلمی که در بیستوهشتمین جشنواره فجر مورد توجه قرار گرفت، به خبرآنلاین چنین گفت: «تجربه همکاری من با زندهیاد محمد کاسبی، به فیلم سینمایی «نفوذی» (۱۳۸۷) برمیگردد. درواقع هرچند در موارد دیگری هم شرایط همکاری برایمان پیش آمد با این حال در «نفوذی» به این دلیل که من کارگردان و ایشان بازیگر بودند، این همکاری پررنگتر بود. یک همکاری بسیار عالی که موجب میشود من جز رحمت الهی برای ایشان و صبر برای خانوادهیشان از خدا چیز دیگری نخواهم. خاطرم هست جناب کاسبی جزو آخرین بازیگرانی بودند که به «نفوذی» پیوستند. من برای نقشی که ایشان بر عهده گرفتند در جستوجوی بازیگری بودم که بتواند از عهده بازی در مقابل جمشید هاشمپور برآید و محمد کاسبی به درستی از عهده این کار برآمد. نتیجه این شد که محمد کاسبی در «نفودی» هم به عنوان بالادستِ جمشید هاشمپور به درستی ایفای نقش میکند و هم حضوری گرم و صمیمی دارد.»
کاوری با بیان این که علاقهمندی او به محمد کاسبی به دهه شصت، زمانی که دانشآموز بود، برمیگردد، افزود: «اشارهام به زمانی است که مصاحبههای ایشان را مطالعه میکردم و پیگیر فعالیتهای هنریشان بودم. من از همانجا متوجه شدم پشت نگاه محمد کاسبی به هنر به شکل عام و به بازیگری به شکل خاص، فلسفهای خاص وجود دارد. فلسفهای که موجب میشود ایشان نه فقط یک هنرمند، که یک متفکر و تحلیلگر فرهنگی باشند. سالها گذشت و بعدها که با ایشان همکار شدم دریافتم این نه فقط به شکل تئوری که به شکل عملی و در منش جناب کاسبی قابل ردیابی است. در نتیجه بودن در کنار او برای من تجاربی فوقالعاده خوب را رقم زد.»
کاوری در بخش پایانی صحبتهای خود در پاسخ به این که نگاه محمد کاسبی از چه ویژگیهایی برخوردار بود که آن را همراه با فلسفهای خاص برمیشمارد، گفت: «برای اشاره به ویژگیهای این نگاه باید به زمان وقوع انقلاب و آغاز شکلگیری هنر اسلامی، هنری مبتنی بر اصول جمهوری اسلامی برگردم. زمانی که احساس نیازی بزرگ برای یافتن پاسخ پرسشهایی از این دست وجود داشت که فلسفه و کارکرد هنر در یک جامعه اسلامی چیست و به چه شکل باید به کار گرفته شود؟ تلاش محمد کاسبی برای پاسخ دادن به این سوالات و انگیزهای که در جوانان ایجاد میکرد موجب میشود من ایشان را نه فقط یک هنرمند که یک متفکر و تحلیلگر فلسفی بدانم. در نتیجه حضور او چه وقتی کارگردانی میکرد و چه وقتی مشغول بازیگری بود، در بالا بردن کیفیت آثار کاملا مشهود و معلوم بود.»
باوفا و رفیق
وجه دیگر شخصیت محمد کاسبی از سوی سیدجواد هاشمی، کارگردان و بازیگر مورد اشاره قرار میگیرد. او که سابقه همکاریاش با کاسبی به سریال «خوشنشینها» (۱۳۸۹) برمیگردد در این مورد به خبرآنلاین گفت: «سریال «خوشنشینها» اگرچه به سالهایی بسیار دور برمیگردد اما موجب حک شدن تصویری ماندگار از محمد کاسبی در ذهن من شده است. من در آن سریال دستیار کارگردان بودم و تصویری که از او به عنوان بازیگر در ذهنم حک شده است بازیگری منظم، مرتب و مودب است با شمایل یک مرد؛ لوطی، باوفا، دوستداشتنی و رفیق. مثلا خاطرم هست وقتی قرار بود برایشان سرویس بفرستیم، میگفتند لازم نیست پیش از آمدن با من تماس بگیرید، چون اگر گفتهاید شش صبح میآیید، من حتما شش صبح در محل قرارمان هستم. به تصور من این ویژگیهای او موجب میشد جزو آخرین بازماندگان چنین نسلی در سینما بدانیمشان.»
هاشمی در مورد آنچه مورد اشاره احمد کاوری قرار گرفت هم توضیح داد: «من هیچگاه در این مورد گفتوگوی مستقیمی با ایشان نداشتم. با این حال میدانستم که در سالهای پس از انقلاب، کارشان را با حوزه هنری از سر گرفتند. ضمن این که باید اشاره کنم او تا آخرین لحظه، چنانچه از آخرین گفتوگوهایش نیز پیداست، بر سر اصول خود باقی ماند. درواقع گذر زمان و آمدن و رفتن جناحهای سیاسی موجب ایجاد تغییری در عقاید او نشد. این نکتهای است که از نظر من بسیار قابل احترام است و باید مورد توجه قرار بگیرد.»
نه یک رفیق که یک برادر
مهران رجبی، بازیگر اما چنانچه خود میگوید جز یک همکار، یک رفیق شفیق و یک برادر را از دست داده است. او با اشاره به شروع آشنایی و رفاقتش با محمد کاسبی به خبرآنلاین، گفت: «آشنایی و رفاقت من با زندهیاد محمد کاسبی از بازی در سریال «سه در چهار» (۱۳۸۷) به کارگردانی مجید صالحی آغاز شد. ما در آن سریال سکانسهای مشترکی داشتیم که آشناییمان را رقم زد و به رفاقتمان انجامید. رفاقتی که تا همین امروز که محمد کاسبی به رحمت خداوند رفت، ادامه داشت. محمد کاسبی درست است که بازیگر بود اما کارگردانی بالفطره هم بود. شما میدانید بسیار پیش میآید که بازیگران مسیرشان را فقط در حوزه بازیگری پی میگیرند اما گروههای هنری نیازمند کسانی هستند که از توان کارگردانی هم بهرهمند باشند. همین موجب می شود فقط در مقام بازیگر قرار میگیرند نگاهی جامعالاطراف داشته باشند. در نتیجه میتوانم بگویم او نه صرفا رفیق من که استادم بود.»
رجبی که برای کاری در هشتپر به سر میبرد ضمن ابراز تاسف بابت آن که نتوانسته است در این شرایط کنار همسر و دختر محمد کاسبی باشد، افزود: «من و محمد کاسبی با توجه به این که سفرهای متعددی با هم به شمال کشور داشتیم، در نتیجه خاطرات بسیاری هم با یکدیگر داریم. درواقع همه آن رفتنها و آمدنها و صحبتها و بگوبخندها برای من خاطره است. در این میان آنچه موجب تسکین اندوهم از درگذشت ایشان میشود نجات یافتنشان از درد و رنجی بود که سالهای آخر ناگزیر از تحمل آن بودند. در نهایت این که باید بگویم محمد کاسبی رفیق شفیق من و شبیه به برادرم بود. تاسفم نیز از این است که درگیر کاری در منطقه هشتپر هستم و نمیتوانم کمک حال خانم کاسبی و دختر گلشان یلدا خانم باشم.»
آغاز درد و رنج سالهای پایانی عمر محمد کاسبی که مورد اشاره مهران رجبی نیز قرار گرفت از مردادماه ۱۴۰۰ بود. زمانی که علیرغم تزریق واکسن برکت به ویروس کرونا مبتلا و در بیمارستان بستری شد. او شش ماه بعد بهدلیل عوارض کرونا، با مشکلات ریوی و بیماری مزمن قلبی، دوباره به بیمارستان منتقل شد و بهصورت مستمر تحت درمان بود. حال جسمی محمد کاسبی در روزهای اخیر، وخیم بود و سرانجام تلاش پزشکان بیثمر ماند و این هنرمند درگذشت.
۵۹۲۴۲
نظر شما