به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از روزنامه سازندگی، علیرضا گوهری: ۲۵۸۲ روز از تاسیس دولت کوروش گذشت. در چنین روزی [۲۲ مهر] در سال ۵۵۹ پیش از میلاد، در سرزمینی که هنوز به نام ایران شناخته نمیشد، مردی پادشاه ایران شد و تاج بر سر نهاد که نامش نه فقط در تاریخ که در حافظه جمعی بشر نیز جاودانه شد. کوروش، بنیانگذار سلسله هخامنشی، مردی بود که با خرد، سیاست و شجاعت توانست امپراتوریای بیسابقه بسازد؛ امپراتوریای که از کوههای زاگرس تا سواحل مدیترانه گسترده بود و مجموعهای از اقوام، فرهنگها و ادیان مختلف را در خود جای میداد. بسیاری معتقدند که نام او در قرآن که کلام الهی است، آمده و ذوالقرنین اشاره مستقیم خداوند به اوست که از وی به نیکی یاد شده است. امروز، یاد او بیش از آنکه یاد یک فاتح باشد، یاد مردی است که مفهوم قدرت را از سلطه و زور به عدالت، تفاهم و مدارا تغییر داد.
تاریخنگاران با منابع متنوع به زندگی و عملکرد کوروش نگاه کردهاند. هرودوت، مورخ یونانی قرن پنجم پیش از میلاد، او را به عنوان فرمانروایی تصویر میکند که بر مردمانی گوناگون حکم میراند بدون آنکه آنان را از خود بیگانه کند. گزنفون در کوروشنامه او را الگویی از شهریاری خردمند میخواند؛ مردی که از طریق گفتوگو، احترام به سنتها و انصاف، امپراتوری میسازد نه تنها با شمشیر. استوانه کوروش که در ویرانههای بابل پیدا شد، سندی منحصر به فرد است که نشان میدهد، او مردی بود که حتی در پیروزیهایش فروتن بود، خدایان ملتهای مغلوب را به پرستش بازمیگرداند و مردمانی که به اجبار تبعید شده بودند را به خانههایشان بازمیگرداند. بسیاری از پژوهشگران همین اسناد را نخستین نشانههای «مدیریت مدرن امپراتوری» میدانند؛ الگویی که بعدها در حکومتهای بزرگ جهان از روم تا بریتانیا، الهامبخش سیاستمداران شد. اما اهمیت کوروش فراتر از قلمروی حکومتی و نظامی اوست. پس از سقوط هخامنشیان حتی در دوران تهاجم اسکندر و پس از آن، نام کوروش در متون زرتشتی، اسلامی و فارسی زنده ماند. او نهتنها بنیانگذار امپراتوری بود بلکه نمادی از ایرانی بودن شد. کسی که حکمرانی بر پایه عدالت، احترام متقابل و تساهل را نشان داد. در قرون اخیر، روشنفکران ایرانی از میرزا آقاخان کرمانی گرفته تا محمدعلی فروغی، کوروش را الگویی از هویت ملی ایرانی بازخوانی کردند؛ رهبری که میتواند، مرزهای قومی و مذهبی را در هم بیامیزد و هویت جمعی را تقویت کند.
در پژوهشهای مدرن، مورخان غربی او را سیاستمداری پیچیده میدانند که در جهانی خشن توانست، نوعی «قرارداد اجتماعی اولیه» برقرار کند؛ توافقی میان اقوام و فرهنگهای متفاوت که بر احترام و قانون استوار بود. ساختار ساتراپی، سکههای چندزبانه و احترام به باورهای مختلف نمونههایی از رویکردی استراتژیک و انسانی اوست که قرنها بعد نیز همچنان الهامبخش حکومتها و محققان است. کوروش همچنین نقش مهمی در شکلگیری مفاهیم ملیگرایی ایرانی داشته است. او با ترکیب قدرت و تساهل، تصویری از ایران ارائه داد که نه بر انحصار قدرت بلکه بر همزیستی اقوام و فرهنگها استوار بود. این تصویر، در دوران مدرن، به یک الگوی ملیگرایی فرهنگی و مدنی تبدیل شده است؛ الگویی که بر پایه افتخار به گذشته، احترام به تنوع و امید به آینده بنا شده است.
امروز، میتوانیم کوروش را نهتنها به عنوان یک شخصیت ملی و تاریخی بلکه به عنوان ایدهای زنده بازخوانی کنیم؛ ایدهای که نشان میدهد، ملیگرایی وقتی اصیل است که بر عدالت دینی، خرد و تساهل استوار باشد نه بر انحصار و خشونت. نام کوروش، پس از بیش از دو هزار سال، همچنان یادآور امید است؛ امید به یک ایران متحد، متکثر و انسانی که در جهان امروز میتواند، الگویی برای همزیستی مسالمتآمیز و مدیریت تفاوتها باشد.
در این روزها که بسیاری از مردم دچار خستگی، عصبانیت و ناامیدی شدهاند، بازگشت به ریشهها و بازخوانی نمادهای مشترک میتواند، فرصتی برای همگرایی فراهم کند. کوروش بزرگ یکی از معدود شخصیتهایی است که میتواند چنین نقشی ایفا کند. تصویر او در ذهن ایرانیان، قرنهاست که فراتر از تعلقات قومی، مذهبی یا سیاسی ریشه کرده و به نوعی، پایهای مشترک برای هویت ملی فراهم کرده است.
بازگشت به چنین ریشههایی، اگر با صراحت و صداقت همراه باشد، میتواند حس تعلق جمعی را تقویت کند. کوروش، به عنوان نمادی از ایرانی بودن در عین احترام به تفاوتها، میتواند نقطهای مشترک باشد که همه ایرانیان، فارغ از دیدگاه سیاسی یا مذهبی بر سر آن توافق ضمنی داشته باشند. این بازخوانی نه بازگشت به گذشته بلکه استفاده هوشمندانه از تاریخ برای ایجاد انسجام اجتماعی در شرایط پرتنش امروز است.
۲۵۹
نظر شما