هشدارهای مهندس بازرگان به مردم، سیزده روز پس از اشغال سفارت

دسته‌های چپی بودند که اولین دسته بودند که دم از انهدام ارتش زدند که امپریالیستی است و اولین دسته‌ای بودند که کلمه امپریالیست و این شعار را آوردند. که این انقلاب باید ضد امپریالیستی باشد و پیشگامی آن‌ها مدل برای خیلی‌ها شد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در روزهایی که انفجار خشم و هیجان انقلابی خیابان‌ها را دربر گرفته بود و سایه‌ ماجرای گروگان‌گیری بر دیوارهای سیاست سنگینی می‌کرد، مهندس مهدی بازرگان ( نخست‌وزیر مستعفی، عضو شورای انقلاب و رهبر نهضت آزادی ایران) عصر جمعه، بیست‌وپنجم آبان ۱۳۵۸، در حسینیه‌ ارشاد در برابر جمعی از مردم سخن گفت. سیزده روز از اشغال سفارت آمریکا می‌گذشت و تنها دوازده روز بود که بازرگان از مقام نخست‌وزیری کناره گرفته بود.

سخنرانی او، نه از موضع قدرت و نه به عنوان سیاست‌مداری رسمی، بلکه از جایگاه فردی که خود را فرزند انقلاب و تجربه‌گرِ رنج‌های آن می‌دانست، بازتابی بود از دغدغه‌های یک روشنفکر دینی در میانه‌ تندباد چپ و راست، شور و مصادره، و دعوا بر سر غنیمت‌های انقلاب.

بازرگان در این سخنان، با صداقت و بی‌پیرایه، از بازگشت خود «به میان مردم» گفت، از دگرگونی جو سیاسی، از گروه‌هایی که انقلاب را به سوی انتقام و افراط می‌کشاندند، و از بیم آینده‌ای که در تب گروگان‌ها و شعارهای بی‌محابا پنهان شده بود.


در ادامه بخش‌هایی از سخنان او را به نقل از کیهان به تاریخ ۲۶ آبان ۵۸ می‌خوانیم:

فکر می‌کنم اگر صد درصد هم نباشد به میان مردم برگشته‌ام، توی خودمانی‌ها، درست است که در همان ماموریت هم جدا و خارج از مردم نه من و نه رفقایم نبوده‌ایم ولی بالاخره اسم دولت عنوان نخست‌وزیری هرچه باشد روی عادت روی سابقه مسئولیت نمی‌خواهم بگویم منفوریت اما یک نوع محکومیت می‌آورد. البته حالا هم خارج نیستم ولی خوب قدری آزادتر و به قدری دغدغه خاطر و مسئولیت کمتر است.

اما این رسیدن به خدمت شما و شرکت در این جمع و ایراد سخنرانی نه به صفت عضو شورای انقلاب بودن نه به صفت نخست‌وزیری یا وزیر و یا مسئولیت داشتن هیچ‌کدام از این‌ها نیست، به عنوان فردی علاقمند به مسائل اجتماعی و سیاسی و اداری مملکت است و به صفت شخصی حرف می‌زنم.

آخرین فرزند انقلاب همین جریان گروگان گرفتن است و آثار و تبعاتی است که در سطح بین‌المللی رخ داد و این‌ شور و هیجان و اضطراب و تبعات دیگری را به وجود آورد که خدا می‌داند چه خواهد شد و به کجا خواهد کشید.

هشدارهای مهندس بازرگان به مردم، سیزده روز پس از اشغال سفارت

محمدرضا شاه رهبر منفی انقلاب بود

من ۱۲ ماه پیش مطلبی را در جواب یک روزنامه‌نگار انگلیسی گفتم. او سوال کرد: «رهبر این نهضت کیست؟» گفتم رهبر این نهضت نه شخص من هستم و نه داریوش فروهر که می‌گوید چند هزار پیرو و طرفدار دارد، رهبر اصلی این نهضت لااقل از نظر منفی شخص محمدرضا شاه است که در طول سلطنت خود با ایجاد فساد و خفقان و ظلم و جور، این انقلاب را به این‌جا کشاند و باعث وحدت کلمه همه شد.

مگر نه این است که همه می‌گفتند لااقل همه ادعا می‌کردند ما طرفدار حاکمیت ملت و اکثریت هستیم، پس بگذاریم منتخبین اکثریت بیایند قانون بنویسند بعد او رای بدهد رای که داد طبق نظر اکثریت مجلس معین شود. نمایندگان تعیین شود. این‌ها نمایندگان منتخب اکثریت هستند. پس دولتی معین می‌کنند دولت هم قانون تنظیمی آن‌ها را اجرا می‌کند.

اما ملت انقلاب کرده بود. حالت انقلاب یافته بود. بعد از سال‌ها ناراحتی و ستم و جور که در دل فرو بردن و همچنین تبلیغات و تلقینات که مستقیم و غیرمستقیم به قلم و زبان مارکسیست‌ها و یا به قلم و زبان مسلمان‌های فهمیده یا نفهمیده از انتقال همان افکار در آن‌ها به وجود آمده بود. و انقلاب‌های ضدامپریالیستی که ملت دیده بود یک روحیه و منطق جدیدی در او پیدا شده بود.

در ملت آن زمان چنین حالت بمب اتمی انقلاب وجود نداشت و چیزی پیش‌بینی نمی‌کرد. می‌بایستی ۹ ماه بعد در تظاهرات بگویند ما حرکت گام به گام را محکوم می‌کنیم و یا در جای دیگری عنوان بکنند چرا دولت انقلابی عمل نمی‌کند. یا چرا قاطع نیست، در حالی که من گفته بودم که انقلابی به آن معنا نیستم و قاطع هم نیستم که بعد معلوم شد که چرا قاطع نبودیم، چگونه چاقوی بی‌تیغه می‌تواند برندگی داشته باشد؟

ملت و مخصوصا جوان‌ها به آن فرمان و برنامه دل‌خوش نشدند و بمب انقلاب ایران به جوش و خروش آمد. از چپ و راست کلاهی و عمامه‌ای بزرگ و کوچک هرچند هفته شعارهای تازه ساخته و به صحنه انداخته می‌شد...

موج عظیم مصادره و تصفیه‌حساب‌ها که جلوه شدیدش یک ماه و نیم بعد از پیروزی بود. صورت خاصی پیدا کرده و بنده اسم انتقام روی آن گذاشته بودم.

از شعارهای دیگر طرد کارمندان و برکناری آن‌ها بود که تصمیم پیدا کرد ابتدا توجه به چند وزیر و مدیرکل می‌رفت و اوایل بیشتر مسئله همکاری و سرسپردگی به رژیم گذشته مطرح بود بعدها دامنه این خصومت، ایرادها و اتهامات مذهبی، حتی جبهه ملی و مصدقی بودن را هم در بر گرفت و جزو لوازم انقلاب شد.

... یکی از مواد و حقایق واقع‌بینانه این وحدتی است که ما در اوایل انقلاب داشتیم که هرچند این وحدت و به ثمر رساندنش به دست آیت‌الله خمینی صورت گرفت ولی مبدأ... مظالم و نیرنگ‌های شاه بود. واقعیت سوم و مهم این است که پس از پیروزی و خروج شاه هجوم همه‌جانبه به این کشور صورت گرفت مخصوصا چپی‌ها آن‌هایی که سال‌ها در غربت و عزلت بودند و کارهای دیگر می‌کردند، این‌ها هم راهی مملکت شدند و آمدند که بر سر این خوان سهم و بهره و نصیبی ببرند.

خودخواهی ضد دموکراسی

یعنی یک نوع خودخواهی ضددموکراسی پیدا شد. این چپی‌ها چه مقیم ایران و چه غیر از آن منتها جرأت نداشتند جیک بزنند یا در مبارزات مسلحانه وارد هم شده بودند، شهید هم داده بودند یا در دستگاه‌های دولتی بودند. جزو گردانندگان و جزو مشاورین و راهنمایان، چه دستگاه رادیو تلویزیون، چه در حزب رستاخیز و چه در پست‌های وزارتی اما خوب همه‌شان آن فکرهای مارکسیستی را داشتند. چه آن‌ها که از اکناف جهان با عنوان آی با کلاه با پاسپورت، بدون شناسنامه‌ تمام آمدند در ایران پراکنده شدند.

این چپی‌ها بودند که اولین جوانه‌های این بمب اتمیک انقلاب را به جوش و خروش درآورند و گفتند حالا که ما از راه قانون و عدد و اکثریت پیروز نمی‌شویم یا راه‌های دیگر با اتحاد و تشکل و نظام و اسلحه، و هوچی‌گری راه بیفتیم. بنابراین یک حالت غیرپیش‌بینی‌شده و غیرعادی به وجود آمد و قیافه و شکل خاصی که به انقلاب زنده و متحول متبرک ما داد یکی هم دسته‌های چپی بودند که اولین دسته بودند که دم از انهدام ارتش زدند که امپریالیستی است و اولین دسته‌ای بودند که کلمه امپریالیست و این شعار را آوردند. که این انقلاب باید ضد امپریالیستی باشد و پیشگامی آن‌ها مدل برای خیلی‌ها شد.

۲۵۹

کد خبر 2143751

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 3
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • چرا IR ۱۱:۵۰ - ۱۴۰۴/۰۸/۲۶
    6 0
    لطفا سفارت آمریکا را باز گشایی کنید و از ستیز دست بر دارید باشد که رستگار شوید .

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین