خاطرات ناصرالدین‌شاه: شمشیر جهان‌گشا را هم گفتم در ضریح حضرت علی(ع) بگذارند

از لب دریا از میان جمعیت مختلف که رخت می‌شستند، شنو [شنا] می‌کردند گذشته رفتم منزل. کاهوی بسیار بسیار خوب اعلایی دارد نجف، با سکنجبین خوردیم.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز پنجشنبه ۱۴ رمضان ۱۲۸۷ (۱۷ آذر ۱۲۴۹) نوشت: صبح اسب دیر آوردند، جِر آمدم. بعد اسب آوردند، سوار شده رفتم کنار دریا. قدری که از چادرها دور شدم، تپه کثیف خاکی کوچکی دور دریا را احاطه دارد. از آن تپه پایین آمده، مسطح می‌شود. بعضی جاها تپه مثل کالی شده، مشرف به دریا است. امین‌السلطان، پسر فراش‌باشی، نصیربیک نایب، یحیی‌خان، میرزا علی‌خان و غیره بودند.

رفتم قدری راه نزدیک لب دریا جای چادرها و اردو را مشخص کردیم. رفتند چادرها را آورده لب دریا جای خوب زدند. اسب الی دویست قدمی توی دریا می‌رود، بعد گود می‌شود، معقول دریایی است، موج هم دارد. آب صاف خیلی باصفا است، بی بو و تعفن. مرغ‌های زیاد ماهی‌خوار روی دریا می‌پریدند. طول دریا از شمال به جنوب است، عرض دریا از مشرق به مغرب. طول این دریا دو برابر مرداب انزلی است، عرضش پاره جا کمتر. آبش را می‌توان خورد تلخ نیست، قدری شور است.

آخر این دریا جزیره زیاد دارد، اما از این‌جا دیده نمی‌شود. در آخر این دریاچه، رودخانه جاری می‌شود می‌رود به دریاچه کوچک دیگر می‌ریزد. بعد از آن هم رودخانه درمی‌آید داخل فرات می‌شود. سماوه در آن‌جا واقع است. اصل این دریاچه و آب هم از فاضلاب فرات است.

خلاصه آفتاب‌گردانی زدند، ناهار خوردیم. قدری نشسته، بعد سوار شده رفتم از دروازه کوچکی که رو به مغرب است و دریا به زیارت. این قلعه دو دروازه دارد: یکی همان دیروزی بود که وارد شدیم، یکی هم این است از کوچه بسیار تنگی رفتیم، اما تمیز و خوب بود.

زیارت کردیم، همه بودند. نماز کردم، رفتم توی ضریح. در بالای سر حضرت، جای دو انگشت حضرت را که ضریح را درانده است، بوسه داده، زیارت کردم. نشان صورت حضرت را در آن‌جا گذاشتم تبرک بشود. شمشیر جهان‌گشا را هم گفتم آن‌جا بگذارند، ان‌شاءالله تبرک بشود. باز رفتم سر قبر آقا محمدخان قدری نشستیم. قبر فرمانفرمای فارس هم در رواق است. قبر محمدحسن‌خان سردار شوهر فخرالدوله هم گفتند این‌جا است، در رواق است. پائین آمده، سر قبر شیخ مرتضی رفتم در سر راه‌رو - یعنی دری که به صحن وارد می‌شود رو به مشرق - اطاقی است، دو پله می‌خورد بالا می‌رود دفن است.

بعد برگشته آمده سوار شدیم. از لب دریا از میان جمعیت مختلف که رخت می‌شستند، شنو [شنا] می‌کردند گذشته رفتم منزل. کاهوی بسیار بسیار خوب اعلایی دارد نجف، با سکنجبین خوردیم. شکر باری تعالی را کردم. حرم یک ساعت از شب رفته آمدند. دو باغ در لب دریای نجف تازه احداث - دو باغی – کرده‌اند. نخل‌های تازه، سبزی‌کاری زیاد از هرجور، مثل دولاب عمل می‌آورند. پیش از این باغی نبوده است. آبش را با گاوچاه می‌ریزند به زمین باغ. خلاصه شب خوابیدیم. نوش‌آفرین...

شب بعد از شام مردانه شد، به غیر از موچول‌خان کس دیگر نبود. از ناخوشی خودش که در سفر کشیده بود تعریف می‌کرد.

منبع: منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۱۹۳-۱۹۲

۲۵۹

کد مطلب 2153224

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 11 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین