مدیر مسئول رونامه اعتماد ملی گفت که مجمع روحانیون مبارز در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 از کروبی حمایت لازم را نکرد.

به گزارش خبرآنلاین، محمدجواد حق شناس در گفت و گو با ویژه نامه تحزب هفته نامه «شما» درباره چگونگی شکل گیری حزب اعتماد ملی که خود از اعضای موسس آن بوده و نیز مواضع مهدی کروبی دبیرکل این حزب پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 مطالبی را بیان کرده است.
گزیده سخنان وی از این قرار است:
  • در کشور دو تشکیلات وجود دارند که کار سیاسی هم می‌کنند: یکی روحانیت مبارز و دیگری روحانیون مبارزی که از درون جامعه روحانیت مبارز انشعاب کرد و بیرون آمد. به نظر من به عنوان کارشناس ، هر دویشان حزب سیاسی‌اند. در این ماجرا یکی کارکرد سیاسی حزب را قبول دارد، اما اسمش را قبول ندارد، دیگری هم کارکردش را قبول دارد و هم اسمش را. حتی می‌خواهم بگویم جامعه مدرسین هم شبیه همین مجموعه است. یعنی در این سه تشکل کاملاً سیاسی، افراد مشخصی از یک صنف ویژه حضور دارند. به نظر من همیشه این نقص در این تشکل‌های سیاسی بوده که حزب نمی‌تواند از آنِ یک صنف خاص باشد. حزب بیشتر به فکر و اندیشه و باور برمی‌گردد و طبیعتاً تمام آحادی که به آن مرامنامه و اساسنامه باورمند هستند، علی‌القاعده نباید مانعی برای ورودشان باشد، اما تشکل مجمع روحانیون که ثبت شده بود، این منع را در اساسنامه دیده بود که این تشکل، روحانی است و چه بسا اگر منِ دانشگاهی یا کارمند دولت یا دانشجو یا فعال سیاسی پزشک یا مهندس، باورهای مجمع روحانیون را باور داشته باشم و بخواهم جذب مجمع روحانیون شوم، امکان حضور و فعالیت در آن را ندارم. در برهه‌ای دیدم مجمع شروع کرد به گرفتن رابط‌هایی که سعی می‌کردند این نقص مجمع را جبران کنند، اما این ماجرا عملاً با اساسنامه مجمع نمی‌خواند.
  • در انتخابات ریاست جمهوری(84)، آن‌طور که آقای کروبی انتظار داشت، مجمع روحانیون به حمایت  نیامد. این خیلی برای آقای کروبی گران تمام شد، چون عکس قصه وجود داشت که وقتی مجمع، آقای خاتمی را کاندید کرد، تمام‌عیار و تمام‌قد از آقای خاتمی حمایت کرد و به میدان آمد. آن موقع آقای خوئینی‌ها روزنامه سلام را داشت که کاملا از نامزدی خاتمی حمایت کرد. آقای کروبی موقعیت ریش‌سفیدی د‌اشت و نقش او در مجمع خیلی نقش پررنگی بود و وزن بالایی داشت. خود ایشان این حمایت را از آقای خاتمی کرد، به‌خصوص که آقای خاتمی روز اول با اکراه نامزدی حضور در انتخابات را پذیرفت.
  • اما زمانی که آقای کروبی نامزد شد، این اتفاق نیفتاد. بنابراین به دلیل عدم حضور تمام و کمال مجمع روحانیون در انتخابات 84 و اینکه مجمع آن طیف وسیعی را که باید در جامعه داشته باشد، نداشت، سبب شد که آقای کروبی احساس کند که باید یک حزب جدید را به شکل فراگیر داشته باشد که بتواند چهارچوب‌های سیاسی مورد نظر خود را با حضور تمامی اقشار در آن چهارچوب دنبال کند. بخشی از مجمع هم دنبال ایشان آمدند، مشخصاً آقای منتجب‌نیا و آقای ذاکری...
  • اتفاقاً شاید در آن مقطع فکر می‌کنم یکی از دوستانی که موافق انتشار روزنامه اعتماد ملی به عنوان ارگان حزب آقای کروبی نبود، آقای حضرتی بود و می‌گفت که روزنامه که هست که کاملاً در اختیار است. من در آنجا استدلال کردم که آقای کروبی! این روزنامه، روزنامه آقای حضرتی و شخصی است. فردا منِ حزبی بخواهم از این روزنامه استفاده کنم مثل ماشین شخصی آقای حضرتی است. الان جلسه تمام می‌شود، آقای حضرتی دارد می‌رود طرف خانه‌اش و من هم سوار ماشینش می‌شوم. فردا ممکن است آقای حضرتی بخواهد برود سر کارش و من هم بخواهم بروم خانه‌ام. طبیعتاً مرا سوار ماشینش نمی‌کند، چون می‌خواهد برود به کارش برسد. من هم نباید انتظار داشته باشم که این کار را بکند، اما اگر روزنامه حزبی باشد، دیگر روزنامه آقای حضرتی نیست، روزنامه حزب است. اتفاقاً استدلال من پذیرفته شد.
  • حسین کروبی تا یک سال و نیم اول در روزنامه نبود و روزنامه داشت کارش را انجام می‌داد و دنبال می‌کرد. شاید یک سال و نیم که گذشت، چون روزنامه هزینه داشت، ما از آقای کروبی انتظار داشتیم که هزینه‌های روزنامه را تأمین کند. اوایل هم با ایشان صحبت کردیم و گفتیم شما تا یک سال هزینه‌های روزنامه را بدهید. پیش‌بینی‌ ما این بود که روزنامه ظرف یک سال می‌تواند خودش را بچرخاند. این اتفاق افتاد و تقریباً از ماه دهم یا یازدهم بود که آقای کروبی کمک‌هایش را به روزنامه قطع کرد و روزنامه روی پای خودش ایستاد. پس از آن حسین کروبی به نمایندگی از صاحب امتیاز آمد و در حوزه مسائل مالی و اداری روزنامه نظارت می‌کرد و مسئولیتی در تحریریه نداشت و در حوزه مسائل مالی وارد روزنامه شد.
  • عملاً از زمان انتخابات سال 88 حزب تعطیل شد، به این شکل که بعد از اینکه انتخابات تمام شد و فضا به سمتی رفت و بیانیه‌هایی که آقای کروبی داشت و از موضع شخص او هم صادر می‌شد، به هر حال در جامعه امنیتی و قضائی کشور نسبت به ماجرا موضع‌گیری داشتند، تقریباً می‌شود گفت که پس از آن هیچ جلسه شورای مرکزی برگزار نشد. این قضیه زمانی حادتر شد که دفتر مرکزی حزب پلمپ شد و عملاً رابطه‌ای که دوستان حزب از طریق دفتر می‌توانستند برقرار کنند و جلساتی داشته باشند، کلاً از دست رفت و با تعطیلی و توقیف روزنامه‌، این روند تشدید شد. یعنی عملاً سه تا اتفاق افتاد: 1) تعطیلی دفتر حزب با پلمپ شدنش با حکم مقام قضائی. 2) توقیف روزنامه و تعطیلی آن، چون دفتر روزنامه اجاره‌ای بود و با تعطیلی روزنامه نمی‌توانستیم اجاره‌اش را بدهیم و در واقع دسترسی دوستان حزب به آن کاملاً قطع شد، به‌خصوص در شهرستان‌ها و 3)  اتفاقی که برای خود آقای کروبی افتاد و حصر ایشان که دسترسی به ایشان را هم مشکل کرد.
  • موضع حزب درباره ولایت فقیه: اساسنامه حزب خودش را وفادار به قانون اساسی می‌دید و روی این قضیه تصریح هم می‌کرد. این اساسنامه به تصویب کمیسیون ماده 10 رسید و از این منظر هیچ شائبه‌ای به حزب وارد نبود که بخواهد فعالیتی فرا قانونی بکند.
  • آقای کروبی همان رویه مجلس ششم را کاملاً در روزنامه اعتماد ملی اعمال می‌کرد. با اینکه مشی روزنامه ما یک روزنامه اصلاح‌طلب است و باید مربوط به کل جریان اصلاح‌طلبی باشد، اما من می‌دیدم که وقتی ما از دوستان اصلاح‌طلب و مثلاً مشارکت مطلب کار می‌کردیم، آقای کروبی بیشتر از ما حساس بود که اگر آنها می‌خواهند کاری بکنند، بروند در روزنامه خودشان بنویسند. چرا می‌آیند در این روزنامه می‌نویسند؟ ما دفاع می‌کردیم و می‌گفتیم روزنامه اگر بخواهد روزنامه باشد، باید مربوط به کل جریانات جامعه باشد، بنابراین ما با آقای عسگراولادی و آقای حبیبی هم مصاحبه می‌کردیم. یادم می‌آید یک روز با آقای الله‌کرم مصاحبه کردیم، گفتند که روزنامه ما شد روزنامه آقای الله‌کرم! باور ما این بود. آقای کروبی شاید با اغماض می‌رفت جلو، ولی وقتی احساس می‌کرد فلان مجموعه‌ای تندرو هستند یک‌جوری حساسیت به خرج می‌داد که مراقب باشید این اتفاق نیفتد.
  • آقای کروبی بارها اعلام کرد مواضعی که  می‌گیرد، مواضع حزب نیست. حتی یک بار یادم هست که آقای منتجب‌‌نیا دعوت کردند که جلسات در منزل خودشان برگزار شود. مسئولین امنیتی بر اساس اطلاعاتی که خودشان داشتند و طبیعی هم هست، به ایشان گفته بودند این جلسات را برگزار نکنید، با اینکه ایشان گفته بود ما تدارک دیده‌ایم و حتی شام تهیه کرده‌ایم، گفته بودند ممکن است با شورای مرکزی برخورد کنیم. آقای منتجب‌نیا با آقای کروبی مشورت می‌کند که چنین وضعی پیش آمده، ما چه کار کنیم؟ آقای کروبی می‌گوید برگزار نکنید. دلیلی ندارد که شورای مرکزی جلسه‌ای را تشکیل بدهد که با بعضی از اعضا برخورد شود. و ممانعت می‌کند و به‌شدت هم مقید است که دوستان به دستورات امنیتی‌ای که به‌زعم ایشان خلاف قانون است، گوش کنند. احساس می‌کند هزینه این کار را باید خودش بدهد. حالا شاید حزب در جایگاه حقوقی‌اش باید هزینه بدهد، اما شخصیت‌های حقیقی حزب این هزینه را نباید بدهند.
  • می‌توانیم جور دیگری هم مسائل سال 88 بررسی کنیم که آقای شورای نگهبان! آقای وزارت کشور! آقای اصول‌گرا! که این طرف قضیه هستی، تو هم می‌توانستی بهتر عمل کنی. تو هم می‌توانستی به‌گونه‌ای عمل کنی که این اتفاقات به شکلی که افتاد، نیفتد، کما اینکه الان داریم می‌بینیم... من در جلسه دادگاه روزنامه اعتماد ملی گفتم: «آقایان هیئت منصفه! شما دارید ما را به جرم حرفی که دارید الان می‌زنید و ما سه سال پیش زدیم، محاکمه می‌کنید». 90% چیزهایی که در کیفرخواست بنده صادر شده، الان دوستان اصول‌گرا به مراتب تندتر دارند بیان می‌کنند. من به خاطر اینکه این حرف را سه سال زودتر زدم، دارم محاکمه می‌شوم.
  • 29219

 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 215663

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 1 =