جزئیات جدید از سفر سردار طلایی به کانادا/ در بازار اصفهان، تاجر بودم که به بسیج و سپاه آمدم/ به سفری رفتم و ورزش کرده‌ام، خلافی نکرده‌ام

مرتضی طلایی گفت: ده سال در شورای شهر بودم و نفر دوم شورا بودم و به واسطه رفاقتی که با شهردار داشتم، دست راست ایشان بودم. بیایید بگویید شما برج‌ساز را حمایت کردید یا گفتید یک طبقه به ساختمان فردی اضافه شود یا مطالبات فلان پیمانکار را پیگیری کردید تا به او پرداخت کنند یا فلان امتیاز را گرفتید. گفتنش هم خوب است و هم بد است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مرتضی طلایی، رئیس پلیس پیشین تهران بزرگ، در بخشی از گفت و گوی خود در کافه خبر «خبرگزاری خبرآنلاین» به بیان نکاتی درباره حواشی سفرش به کانادا پرداخت. در ادامه بخشی از این گفت و گو را می خوانید؛

* مخاطبان ما ابهاماتی درباره ماجرای کانادا رفتن شما دارد. از ما انتظار دارند که این را بپرسیم.

من سه دختر دارم. یک دختر اصفهان و یکی تهران زندگی می‌کند. هر دو دکترا هستند. هیچ‌کدام از فرزندانم و اطرافیانم در هیچ جای دستگاه اداری و دولتی و حاکمیتی حضور ندارند. شغل آزاد دارند. همسر یکی از دخترهایم تصمیم گرفت مهاجرت کند.

* شما جلوی آنان را نگرفتید؟

مگر می‌توانم مانع دامادم شوم که خانواده خود را ببرد؟

* بالاخره صحبت نکردید؟

صحبت کردیم و دلایل خودشان را برای پیشرفت خودشان داشتند. آن زمان دو دختر داشت و انگیزه‌اش این بود که روی بچه‌هایم سرمایه‌گذاری کنم و جایی درس بخوانند و سطح آموزشی کشور را برای فرزندانم کم می‌بینم. با این دلایل می‌خواستند مهاجرت کنند. نهایتاً بین کشورها، تصمیم گرفتند به کانادا بروند. تا الان که با شما صحبت می‌کنم، نه اقامت گرفته‌اند و نه شهروند هستند. پدر ایشان در مقطعی کسالت پیدا کرد. الان هم کسالت دارد و در خانه بستری است. ایشان تنها فرزند ذکور است و یک خواهر و برادر از یک خانواده شش نفره مانده‌اند. یک خواهر دیگر از او مانده و خود ایشان و مادرش که کسالت دارد. این‌ها خانوادگی است، ولی شاید بهتر باشد افکار عمومی این‌ها را بدانند. ایشان به خاطر پدرش مجبور شد به تهران بیاید.

از صرافی فرمانیه دو هزار دلار گرفتیم

به دنبال کار درمان پدرش بود و بچه‌هایش آن‌جا تنها بودند. ایشان به من گفت که حالا که درگیر پدر هستم، چند روزی با مادر نزد بچه‌ها بروید تا این‌جا را درست کنم و برگردم. من و همسرم به صرافی سر چهارراه فرمانیه آمدیم. این را تعمدی عرض می‌کنم که روشن شود. دو هزار دلار از صرافی فرمانیه که دوستمان است گرفتیم و رفتیم. بعد هم که برگشتیم، دو هزار دلار به او دادیم و پول خود را گرفتیم. چون آن‌جا مهمان بودیم و خرجی نکردیم. می‌خواهم بگویم با پول بیت‌المال از این کارها نکردیم.

* ویزا داشتید؟

ویزا داشتم و بعد ما را در لیست تحریم بردند. به هر حال به آن‌جا رفتیم و حدود بیست روز آن‌جا بودم. چند روزی در خانه بودم. دخترم درگیر بچه‌ها بود و من و همسرم در خانه بودیم. یکی از بستگان ایشان که انگیزه مهاجرت او به خاطر همین بستگان ایشان بود، به دخترم گفته بود که پدرت در خانه تنها است و حوصله‌اش سر می‌رود. به باشگاه برویم. با آن‌ها به باشگاه رفتیم و بعد از آن همین عکسی که گرفتند، در باشگاه بود. صبح زود هم بود که رفتیم. چند خانم هم بودند که داشتند ورزش می‌کردند و عکس آن را هم انداخته‌اند. شما عکس آن خانمی که روی تردمیل می‌رود را با صحنه‌هایی که در خیابان‌های تهران می‌بینید تطبیق دهید. بعد هم گفتیم که این محیط‌ها با ذائقه ما نمی‌خواند و نرفتیم.

به سفری رفتم و ورزش کرده‌ام، خلافی نکرده‌ام

* احتمالاً آن خانمی که عکس گرفته است، از همان‌هایی نبوده است که برخورد اشتباه گشت ارشاد را تجربه کرده باشد؟

اتفاقاً آن خانم خیلی احترام کرد و محبت کرد. تلقی من از این‌که آن خانم عکسم را گرفته است، این نبود که بخواهد برای ما مسئله درست کند. ولی این‌که آن خانم چطور به آن دوست ما رسانده بود و آن دوست ما هم دلایلی داشت که این عکس را منتشر کرد، دوست ندارم به موضوع دامن زده شود. ولی نکته این‌جا است که به سفری رفتم و ورزش کرده‌ام. خلافی نکرده‌ام. دست در جیب کسی نکرده‌ام. حدود بیست روز هم رفتم و برگشتم. دوستی که این کار را کرد، در آن شرایط اجتماعی که خاص خودش بود، طبیعی بود که مردم هم توقع نداشته باشند که آقای طلایی در این مسائل باشد. گفتند اقامت گرفته‌ام و یا مهاجرت کرده‌ام. همین دو شب پیش، تلفن من زنگ زد. دیدم فردی می‌گوید که تماس گرفته‌ایم ببینیم شما این‌جا هستید یا نیستید؟ خیلی محبت کرد. بعد هم که این اتفاق افتاد، اولین کاری که کردم این بود که تلفنم را اعلام کردم و گفتم هر شهروندی در کشور سوالی در ارتباط با من دارد، تماس بگیرد. اگر مدیری را سراغ دارید که این کار را بکند، بسم‌الله. در این موضوع هم خیلی دوست پیدا کردم. جالب است که با این‌که از سال ۸۵ از سازمانم جدا شده‌ام و هیچ مسئولیتی ندارم، چقدر آن‌ها مستاصل هستند که ما را تحریم کرده‌اند و دامادم را هم اذیت کرده‌اند و اذیت او ادامه دارد. چون ویزای ایشان را هم ندادند. در نتیجه به خاطر یک خطا و خبری که عزیزی کار کرد، خیلی آسیب به خانواده‌های ما وارد شد. نکته این‌جا است که بنده یک بچه بسیجی هستم.

بنده پولدار بودم

در سپاه بودم و بعد مأمور نیروی انتظامی بودم. به این‌ها افتخار می‌کنم. دوماً بنده پولدار بودم. در بازار اصفهان، تاجر بودم که به بسیج و سپاه آمدم. چیزی که خیلی آن‌ها را عصبانی کرد همین مصاحبه بود. کسی که به من زنگ زد و این خبر را کار کرد، یکی از دلایلش این بود که به او گفتم زندگی در کنار مردمم را به تمام آن بزک‌ها و شرایط کشورهای اروپایی نمی‌دهم. توقع این بود که حرف‌های دیگری بزنم. بعداً شبکه اینترنشنال هم این مصاحبه من را پخش کرد. آن‌جا گفتم که یک لحظه زندگی در کنار مردم و کشورم را به تمام دنیای شما نخواهم داد. کشورم را و مردمم را دوست دارم. چیزی ندارم که بخواهم برای این کشور هزینه کنم. آبرویی دارم که اگر قابل باشد حاضرم برای کشور بدهم. بعد هم ده سال در شورای شهر بودم. اگر کسی شفاهی یا کتبی و رسمی سندی داشته باشد که من از فلان رانت در این مسئولیت‌ها و جایگاه‌ها استفاده کرده باشم، حرفی برای گفتن ندارم. سعی کردم پاک زندگی کنم.

ده سال در شورای شهر بودم و نفر دوم شورا بودم و به واسطه رفاقتی که با شهردار داشتم، دست راست ایشان بودم. بیایید بگویید شما برج‌ساز را حمایت کردید یا گفتید یک طبقه به ساختمان فردی اضافه شود یا مطالبات فلان پیمانکار را پیگیری کردید تا به او پرداخت کنند یا فلان امتیاز را گرفتید. گفتنش هم خوب است و هم بد است. وقتی آدم اجتماعی شد ناچار است بگوید. سه داماد من شغل ندارند. یکی از آن‌ها در یکی از دفاتر نمایندگی فروش کویر موتور، ماهی ۱۰–۱۵ میلیون می‌گیرد. یکی دیگر هم فنی است و کاری اگر باشد انجام می‌دهد و اگر نباشد انجام نمی‌دهد. یکی از دخترهایم دکترای حوزه پژوهش و هنر است و جزو نامبروان‌های علمی کشور است. یکی هم دکترای روان‌شناسی بالینی است. بی‌سواد نیستند. هیچ‌کدام در هیچ ساختار اداری و دولتی و شرکتی نیستند. سعی کرده‌ام پاک زندگی کنم. پس این‌که کسی سفر رفته است، نه پول بیت‌المال بوده است و نه از رانت و امتیاز جایی استفاده کرده است. این نوع برخوردها به جای دیگری آسیب می‌زند.

در گفت‌وگوی دیگری عرض کردم این‌که مطالبه‌گر باشیم خیلی خوب است. این‌که اطلاع‌رسانی کنیم خیلی خوب است. اما برخی از این افرادی که این نوع خبرها را کار می‌کنند و افشاگری می‌کنند، عناصر سوخته‌ای هستند که به واسطه پرونده‌های تخلفی که دارند، مجبورند برای قسمت‌های دیگری کار کنند. مثلاً سرقت کرده‌اند یا فلان خلاف را کرده‌اند. گیر کرده‌اند. دستگاهی با من توافق می‌کند که با من کار کن؛ پرونده‌ات را نگه می‌داریم.

29215

کد مطلب 2162261

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 10 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین