سرزمین ما حقا که عجب جاییست
هر طرف مینگری شورش و غوغاییست
شتر و بار اگر گم شد حرفی نیست
سوزنی گم شد اگر مایه رسواییست
هر که با کفش به مسجد برود حتماً
وقت برگشتن در پایش دمپاییست
زن در این غمکده بهبود نمییابد
تا در اندیشه و در کار خودآراییست
شب که شد ور برود با لب پایینش
روز در فکر تتوی لب بالایی است
پسرم گفت: پدر راست بگو آیا
واقعاً ارزش یک مرد به دانایی است؟
از دهانم بله خارج نشده فرمود:
پس خردمندترین مرد علی دایی است
گفتم امروز چه خوشتیپ شدی، خندید
حال آن کس که شده بور تماشایی است
وای ملکی که در آن دهنمکی جایش
برتر از اصغر فرهادی و تقوایی است
به ستاره نتوان چشم امیدی داشت
تا که خورشید در این شهر مقوایی است
در شب شعر مده گوش به شعرم چون
بهترین قسمت برنامه پذیرایی است
نظر شما