سعیده سادات فهری، گروه سیاسی- انتخابات ریاست جمهوری در ونزوئلا نزدیک است و قرار است سیاستمداری جوان و البته ورزشکار به نام «انریکه کاپریلس رادونسکی» رقیب هوگو چاوز رئیس جمهور 13 ساله این کشور شود، رئیس جمهوری که این روزها سخت با بیماری سرطان خود دست و پنجه نرم میکند.
به گزارش خبرنگار قانون، «انریکه کاپریلس رادونسکی» که گروههای اپوزیسیون ونزوئلا بر سر نامزدی او برای ریاستجمهوری توافق کردند پس از ثبتنام در انتخابات وعده داد که در صورت پیروزی، تجارت خارجی را افزایش داده و روابط دیپلماتیک ونزوئلا با کشورهایی را توسعه خواهد داد که به گفته وی، در زمان ریاستجمهوری چاوز آسیب بسیار دیدهاند.
نتایج نظرسنجیهای مستقل در ونزوئلا حاکی از آن است که آرای کاپریلس از هوگو چاوز که از سال 1999 رئیس جمهوری این کشور است، بیشتر است.
اما اگر رادونسکی پیروز انتخابات ونزوئلا شود چه تغییراتی در سیاست خارجی این کشور در قبال ایران صورت خواهد گرفت و آیا یکی از اضلاع «حیاط خلوت» ایران در آمریکای لاتین تحت تاثیر سیاستهای این سیاستمدار جوان خواهد شد؟ در طول هشت سال گذشته به سبب روی کار آمدن محمود احمدینژاد در ایران، روابط تهران-کاراکاس به نحو چشمگیری تقویت شد روابطی که در دولت سیدمحمد خاتمی، به آن بهایی داده نمیشد و دو کشور از حداقل روابط دیپلماتیک برخوردار بودند.
بر همین اساس با هادی اعلمی فریمان، کارشناس مسائل آمریکای لاتین به گفتوگو نشستیم و به بررسی تغییرات در کشورهای حوزه آمریکای لاتین و معایب و منافع روابط ایران با این کشورها پرداختیم.
اعلمی فریمان کشورهای این منطقه را کشورهایی میداند که شرایط دموکراتیک بر آنها حاکم است به همین خاطر در صورت برگزاری انتخابات ممکن است تغییرات گستردهای در این کشورها روی دهد، تغییراتی که کل معادلات ایران را نیز در معرض تهدید قرار خواهند داد. همچنین وی معتقد است در حوزه روابط خارجی ایران، یک روابط صرفا اقتصادی خیلی بیشتر منافع کشور را تامین میکند؛ همچنین این سطح روابط اقتصادی نیز باید متعادل باشد. به باور وی یکی از نقاط ضعفی که ایران همیشه در سیاست خارجی با آن مواجه میشود افراط در روابط است؛ به خصوص در حوزه آمریکای لاتین. به عنوان نمونه با هوگو چاوز یک روابط شخصی در حیطه علاقهمندیهای شخصی و در حول شعارهای امپریالیستی ایجاد شد، این در حالی است که این مسئله نباید سایر منافع کشور را به خطر بیاندازد.
مشروح گفتوگوی خبرنگار قانون با هادی اعلمی فریمان، کارشناس مسائل آمریکای لاتین در پی میآید:
*در ابتدا کمی راجع به بحث دکترین مونروئه در کشورهای آمریکای لاتین توضیح دهید؟
-در آمریکای لاتین بحثی که خیلی رایج است بحث دکترین مونروئه است؛ دکترین مونروئه از سال 1826 پیرامون این مسئله که آمریکای لاتین حیاط خلوت آمریکا محسوب میشده در آنجا رایج بوده است. در اصل دکترین مونروئه یک دکترین سیاسی آمریکایی بود که در 2 دسامبر 1823 توسط جیمز مونرو، رییس جمهور وقت آمریکا اعلام شد. این دکترین مخالف استعمار یا دخالت قدرتهای اروپایی در کشورهای تازه استقلال یافته قاره آمریکا بود اما اکنون در شرایط فعلی دکترین مونروئه دیگر بحث رایجی نیست. دکترین مونروئه تا پایان دهه 80 قابل پذیرش بود زیرا آمریکاییها حساسیتهایی به کشورهای آمریکای لاتین داشتند اما از دهه 80 به بعد بحث دکترین مونروئه قابلیتهایی که داشت را از دست داد. در واقع در حال حاضر ما اگر معتقد باشیم که دکترین مونروئه در آمریکای لاتین فعال باشد به دنبال آن آمریکاییها دیگر نباید اجازه میدادند که به عنوان نمونه هوگو چاوز، رییس جمهور ونزوئلا 13 سال در کشورش حکومت کند یا حتی کل منطقه آمریکای لاتین یک چرخش کلی به سمت چپ گرایی داشته باشد. بنابراین از لحاظ عملی درست است که آمریکاییها هنوز حساسیتهایی به این منطقه دارند و انتقادات جدی به حضور سایر کشورها در آمریکای لاتین دارند اما هیچگاه طی این سالها به صورت عملگرایانه و جدی مانع نشدند. کشورهایی مانند کوبا، ونزوئلا، بولیوی، السالوادور و... کشورهایی هستند که به طور محسوس یک چرخش چپ گرایانه داشتهاند بنابراین دکترین مونروئه در حال حاضر دیگر کاربردی در منطقه آمریکای لاتین ندارد. میتوان گفت آمریکاییها در رابطه با اغلب کشورهای دنیا اظهار نظر و مداخله میکنند ولی این مداخلات در آمریکای لاتین به حدی نبوده که در گفتمان سیاسی اینگونه برداشت شود دکترین مونروئه در حال عملی شدن است.
*اکنون که در دوره آقای احمدینژاد آمریکای لاتین به نوعی به «مرکز ثقل دیپلماتیک» ایران تبدیل شده است ارزیابی شما از این مسئله چیست و این تغییرات در عرصه دیپلماتیک چه منافع و مضراتی برای کشور دارد؟
- در حوزه روابط خارجی جمهوری اسلامی ایران به نظر من یک روابط صرفا اقتصادی خیلی بیشتر منافع کشور را تامین میکند؛ همچنین این سطح روابط اقتصادی نیز بایدمتعادل باشد. متاسفانه یکی از نقاط ضعفی که ما همیشه در سیاست خارجی با آن مواجه بوده ایم افراط در روابط است. به خصوص در حوزه آمریکای لاتین خیلی به سمت افراط پیش رفتیم؛ به عنوان نمونه با هوگو چاوز یک روابط در حیطه علاقهمندیهای شخصی و در حول شعارهای ضد امپریالیستی ایجاد شد، این در حالی است که این مسئله نباید سایر منافع کشور را به خطر بیاندازد. جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست خارجی باید یک سیاست خارجی فعالانه و متناسب با روند تحولات را پیگیری کند اما در حوزه ونزوئلا ما همواره شاهد نوعی افراط بودهایم و به مسئله شرایط دموکراتیک حاکم بر ونزوئلا کمتر توجه شده است.
*مسئله دموکراتیک بودن این کشور از چه منظری برای ایران قابل اهمیت است؟
- ببینید در یک کشور دموکراتیک چون ونزوئلا در صورت برگزاری هر انتخاباتی ممکن است شاهد تحولات اساسی باشیم به عنوان نمونه ممکن است با انتخابات شاهد روی کار آمدن چپ گراها و یا راست گراها باشیم. این در حالی است که اصلا به نفع ما نیست که کل معادلات با این تغییرات دگرگون شود. اکنون انریک کاپریلس رادونسکی، به عنوان رقیب اصلی هوگو چاوز در ونزوئلا مطرح است. گروههای رادیکال و چپ گرا وی را به اتخاذ سیاستهای لیبرالی محکوم میکنند و یا اتخاذ راهبردی مانند راهبرد لولا داسیلوا. حتی در داخل کشور به شدت به رادونسکی به دلیل داشتن ریشه یهودی و سیاستهایی نزدیک با سیاستهای واشنگتن حمله میشود. در همین راستا اگر ایران سیاست خارجیاش را به همین منوال پیش برد در صورتی که رادونسکی جایگزین چاوز شود این مسئله به معنای خراب شدن تمامی پلهای پشت سر ما خواهد بود.
*کمی بیشتر در رابطه با پیشینه رادونسکی توضیح دهید؟
- رادونسکی برآمده از پیمان 26 سپتامبر 2011 است پیمانی که توسط 44 اپوزیسیون اصلی آقای هوگو چاوز به امضا رسید. هدف این اپوزیسیون در گام نخست ایجاد وحدت رویه در انتخاب یک کاندیدا به شکل یکپارچه به صورت کاندیدای اصلی، ذخیره و جلوگیری از هدررفتن توان با پراکندگی بدنه اجتماعی است. رادونسکی فرماندار ایالت میرانداست و اغلب شعارهایی که مطرح کرده نشان دهنده اعتقاد وی به الگوی برزیلی برای توسعه است؛ به نوعی وی پذیرفته که ادامه دهنده راه داسیلوا برای ونزوئلا باشد. مبارزه با جرائم و فساد، برنامه اجتماعی متعادل و چرخش سیاست خارجی از مهمترین برنامههای وی در صورت انتخاب شدن به عنوان رییس جمهوری خواهد بود.
*سیاست خارجی وی به نسبت چاوز چه تغییراتی خواهد داشت؟
-احتمالا شرکای منطقهای وی بیشتر کشورهای راستگرا خواهند بود و رابطهاش با ایالات متحده نیز بهبود پیدا خواهد کرد. همچنین با کانادا و مکزیک نیز روابط مطلوبتر خواهد شد؛ البته دیدگاه همکاری جنوب با جنوب هم کماکان حفظ خواهد شد. بنابراین یکی از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در این حوزه باید یک همکاری متقابل باشد و بیشتر عرصههای اقتصادی را شامل شود؛ چرا که هر دو کشور عضو اوپک هستند و اقتصادشان جداییناپذیر است.
*به نظر شما در رابطه با ونزوئلا، روابط ایران باید چه سمت و سویی پیدا کند؟
-ایران باید در حوزه سیاست خارجی یک موضع متعادل داشته باشد زیرا ما قادر نیستیم به طور گسترده در تحولات داخلی ونزوئلا مداخله بکنیم یا حتی در تعیین رییس جمهوری نقش داشته باشیم؛ ایران تنها میتواند به صورت گذری یک تاثیرات جزئی داشته باشد. بنابراین رویکرد اصلی ایران در حوزه آمریکای لاتین باید یک رویکرد اقتصادی در حوزه منافع ملی باشد.
*روابط ایران با دیگر کشورهای آمریکای لاتین امروز به چه صورت است؟
- ما اکنون بیشترین حجم تبلیغات را در آمریکای لاتین داریم این درحالی است که بیشترین بهره اقتصادی را چین از این حوزه میبرد یعنی چین به طور همزمان بیشترین سرمایهگذاری را در برزیل، آرژانتین، پرو، شیلی، بولیوی و اکوادور به طور همزمان انجام میدهد. چین در این کشورها خیلی بی سروصدا در حال بهرهگیری حداکثری است و به همین خاطر ایالات متحده نیز روی این کشور خیلی حساس نشده اما ایران به دلیل حجم تبلیغات و همچنین وارد شدن به مواضع سیاسی باعث شده که مسئله ارتباطاتش با حوزه آمریکای لاتین برای آمریکا حساسیت برانگیز شود.
*پس ایران مناسبات و ارتباطاتش با کشورهای آمریکای لاتین را صرفا باید محدود به حوزه اقتصادی کند؟
-بله چرا که مناسبات استراتژیک و نظامی با کشورهای این منطقه به هیچ وجه منافع کشور ما را برآورد نخواهد کرد. به عنوان مثال اگر یک بحران برای جمهوری اسلامی ایران بوجود بیاید چگونه میتوان انتظار کمک نظامی کشورهای آمریکای لاتین را با این فاصله مکانی بالا داشت.
*آیا با توجه به اینکه از لحاظ فرهنگی ایران و کشورهای حوزه آمریکای لاتین هیچ سنخیتی با هم ندارند امکان تبادل فرهنگی میان کشورها وجود دارد؟
-همانطور که عنوان شد ایران و مردم منطقه آمریکای لاتین کمتر مشابهت فرهنگی با هم دارند و ساختارهای فرهنگی کاملا متفاوتی دارند. به همین خاطر ایران قادر به تاثیرگذاری ایدئولوژیک روی مردم این کشورها نخواهد بود.امادر مسائل تبلیغ دین اسلام خوب ایران و عربستان سابقه ی دیرینه دارند.
*ایران در زمان ریاست جمهوری داسیلوا با برزیل روابط گستردهای داشت اما با روی کار آمدن خانم روسف این روابط کاهش پیدا کرد. به چه دلیل شاهد این تغییرات هستیم؟
-روابط جمهوری اسلامی ایران با برزیل در زمان ریاست جمهوری لولا داسیلوا به دلیل تیپ شخصیتی وی که یک تیپ متعادل و مطلوب برای ایران بود به مراتب بهتر و گستردهتر از زمان رییس جمهوری کنونی یعنی خانم دیلما روسف بود. در دوره کنونی به دلیل برخی اظهارنظرهای روسف که اصلا مورد قبول ایران نیست روابط دو کشور به تیرگی گرایید. در این جاست که ضعف سیاست خارجی ایران عیان میشود؛ ایران باید در حوزه سیاست خارجی در قبال برزیل تمامی تفاوتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را لحاظ کند. دیلما روسف یک شخصیت متمایل به اندیشههای فمینیستی دارد و حتی میتوان گفت یک فرد فمینیست و چپگراست. با این اوصاف مشخص است که رفتارها و گرایشهای روسف اصلا مورد قبول ایران نخواهد بود. ایران باید ظرفیتهای این تفاوتهای فرهنگی را کاملا در حوزه سیاست خارجی در نظر بگیرد و بیشتر در حوزه اقتصادی با این کشورها وارد همکاری و تعامل شود.
*با توجه به تحولاتی که در کشورهای آمریکای لاتین در حال شکل گیری است آینده روابط ایران با این کشورها به چه صورت خواهد شد؟
-ایران در معادلات روابط با کشورها به مسائل داخلی آنها خیلی توجه نمیکند؛ درواقع یکی از مسائلی که در کشورهای آمریکای لاتین خیلی مطرح است بحث دموکراسی است. دموکراسی در این کشورها ریشهدار است و احزاب نیز جایگاه بالایی دارند پس چرخش سیاسی در کشورهای مذکور خیلی دور از انتظار نیست. به همین دلیل ایران صرفا نباید بر پایه تاکید بر شعارهای ضدآمریکایی و ضد امپریالیستی روابطش را شکل دهد زیرا ممکن است در هر مقطعی تمام معادلات برهم ریزد. از دیگر سو اگر موضوع چرخش سیاسی در اغلب کشورهای آمریکای لاتین اتفاق بیفتد و دوره ریاست جمهوری آینده نیز تغییر بکند به طور قطع بحث مرکز ثقل دیپلماتیک کشور نیز دچار تحول خواهد شد.
*آیا این مسئله به دیپلماسی کشور آسیب نمیزند؟
-در این موقعیت بیش از آنکه دیپلماسی کشور مورد توجه باشد سرمایه گذاریهای اقتصادی، تلاشها و فعالیتهایی که در این حوزهها صورت میگیرند موجب نگرانی میشوند. روابط اقتصادی معمول با این کشورها مدنظر نیست بلکه سرمایهگذاریهای کلان، کمکهای اقتصادی و اعطای برخی وامها صرفا به دلیل وجود یک رییس جمهوری چپ گرا در این کشورها مورد بحث من است. درواقع اگر ما بیشتر روی حوزه اقتصاد معطوف میشدیم و کمتربار سیاسی به مسائل میدادیم شاید نگرانی امروزمان نیز کمتر بود اما اکنون با این سرمایهگذاریهای کلان ممکن است برخی تبعات منفی را متحمل شویم.
*و سخن آخر؟
-به عقیده من تحولات در آمریکای لاتین به هر سمتی که باشد نباید خیلی موجبات نگرانی ایران را فراهم آورد بلکه باید تلاش کنیم با هر دولتی که روی کار آمد بتوانیم همکاریهایمان را ادامه دهیم همچنانکه اکنون با اروپا و بسیاری دیگر از کشورهای راستگرا همکاری داریم. همچنین روابط ایران با آمریکای لاتین یک روابط دیرینه است و از همان ابتدا که بحث سفارتخانهها پیش آمد روابط دوجانبه نیز شکل گرفت بنابراین نباید این رابطه دیرینه را فدای منافع کوتاه مدت بکنیم و نباید روابط با آمریکای لاتین را با اشخاصی که فقط یک دوره مشخص در راس کار هستند گره بزنیم بلکه باید یک سیاست خارجی ثابت و فعال را در این منطقه دنبال بکنیم.
http://www.ghanoononline.ir/News/Item/26415/25/روابط-با-ونزوئلا-در-سایه-روابط-شخصی-با-چاوز-بود.html |
نظر شما