امسال هم طبق معمول سنواتی سالگرد مشروطه برگزار شد و همه موفق شدند تا یک بار دیگر بررسی کنند ببینند چطور شد که نهایتا مشروطه آنطور شد و ما باید از مشروطه عبرت بگیریم. خبرنگار ایسنا فرازهایی از این گفتهها را جمع کرده که یکجا آنها را به شکل درهم به سبک محصولات بازارهای میوه و ترهبار به سمع و نظر شما میرساند:
یک هوادار سینهچاک پارادیایم آزادیخواهی: ما باید از حرکت مشروطه درس بگیریم. اگر کنشگران مردمی، پیام حرکت مشروطه را گرفته بودند و روابط گفتمانی قلع و قمع و شمع آجین کردن را در برابر مخالفان به کار میبردند، و در یک رویکرد تهاجمی، به احدالناسی اجازه حرف زدن بر خلاف پارادایم دموکراتیک مشروطه را نمیدادند، سرنوشت حرکت مردم، آنطوری نمیشد.
یک مأمور راهنمایی و رانندگی: ما باید از مشروطه عبرت بگیریم و یادمان نرود که در مشروطه راههای منتهی به لیبرالیسم باز بود و رفت و آمد در آنها جریان داشت و گاهی وقتها هم ترافیک میشد و هر کس راه خودش را میرفت و چه بسا راهبندان میشد. بهتر بود این رفت و آمدها حداقل به شرط ارائه مجوز طرح آزاد باشد و یا در ساعاتی از شبانهروز یکطرفه میشد.
یک کارشناس اصولاً محیط زیست: ما باید از مشروطه درس بگیریم و در این حرکت، لایههایی از اقتدار حکومتی متأسفانه سوراخ شد که نشت گازهای وارداتی و ذرات معلق و انحرافی قانونگرایی از کشورهای غربی در آن بیتأثیر نبود و متأسفانه این جریانات نوعی وارونگی در فضای سیاسی ایجاد کرد که با تدابیر به موقع مسؤولین خنثا شد و خوشبختانه رفت پی کارش...
یک شارح سیمایی وقایع تاریخی: ما باید از داستان مشروطه درس بگیریم. همین میدان بهارستانی را که امروز ملاحظه میکنید که یک طرفش ساختمان مجلس است و یک طرفش ایستگاه مترو و آنطرفش یک مغازهای هست که وسایل آشپزخانه گویا میفروشد، کنار همین جایی که الآن ایستگاه اتوبوس است در وسط همین میدان، درست صد و چهار سال و سه ماه و دو روز و سه ساعت و پنج دقیقه پیش (حالا یک قدری اینور و اونور)، توی یک چنین میدانی، مشروطهخواهان از یک طرف و قوای محمدعلی شاه از یک طرف صفآرایی کردند و مغازهها را بستند و مردم ماندند سفیل و سرگردان که چه کار بکنند و هر کس هم که میخواست رد شود، قنداق تفنگ را میگرفتند جلویش و میگفتند آقا از اونور برو، اینجا بسته است... مردم همینجور با سیبیلهای آویزان از توی کوچههای فرعی میرفتند و میگفتند عجب غلطی کردیم و این دیگی که از سفارت اینگیلیس (همان جایی که تقاطع فردوسی و روبهروی یک پاساژ بزرگ هست) سر در بیاورد،به درد ما نمیخورد ... یادش بخهیر که من آن روزها قشنگ یادم است...
یک مردم عادی: ما باید از مشروطه درس بگیریم، ببینیم چطور شد که دوباره مرغ گران و حتا کمیاب شد. اگر مردم پیام حرکت مشروطه را فهمیده بودند و بهموقع مرغ میخریدند، دیگر مجبور نمیشدند کار و زندگیشان را بگذارند و سر صف بایستند و آخرش هم هیچی به هیچی.
یک مسافر خودروهای جمعی: ای آقا! کدوم مشروطه؟! دلارو امروز میخری 1500 تومن، فردا میشه 2000 تومن... قربونت، نگه دار پیاده شیم...
6060
نظر شما