۰ نفر
۱۷ مرداد ۱۳۹۱ - ۲۱:۱۵

رؤیا صدر در ایسنا نوشت:

امسال هم طبق معمول سنواتی سالگرد مشروطه برگزار شد و همه موفق شدند تا یک بار دیگر بررسی کنند ببینند چطور شد که نهایتا مشروطه آن‌طور شد و ما باید از مشروطه عبرت بگیریم. خبرنگار ایسنا فرازهایی از این گفته‌ها را جمع کرده که یک‌جا آن‌ها را به شکل درهم به سبک محصولات بازارهای میوه و تره‌بار به سمع و نظر شما می‌رساند:

 

یک هوادار سینه‌چاک پارادیایم آزادی‌خواهی: ما باید از حرکت مشروطه درس بگیریم. اگر کنشگران مردمی، پیام حرکت مشروطه را گرفته بودند و روابط گفتمانی قلع و قمع و شمع آجین کردن را در برابر مخالفان به کار می‌بردند، و در یک رویکرد تهاجمی، به احدالناسی اجازه حرف زدن بر خلاف پارادایم دموکراتیک مشروطه را نمی‌دادند، سرنوشت حرکت مردم، آن‌طوری نمی‌شد.

یک مأمور راهنمایی و رانندگی: ما باید از مشروطه عبرت بگیریم و یادمان نرود که در مشروطه راه‌های منتهی به لیبرالیسم باز بود و رفت و آمد در آن‌ها جریان داشت و گاهی وقت‌ها هم ترافیک می‌شد و هر کس راه خودش را می‌رفت و چه بسا راه‌بندان می‌شد. بهتر بود این رفت و آمدها حداقل به شرط ارائه مجوز طرح آزاد باشد و یا در ساعاتی از شبانه‌روز یک‌طرفه می‌شد.

 

یک کارشناس اصولاً محیط زیست: ما باید از مشروطه درس بگیریم و در این حرکت، لایه‌هایی از اقتدار حکومتی متأسفانه سوراخ شد که نشت گازهای وارداتی و ذرات معلق و انحرافی قانون‌گرایی از کشورهای غربی در آن بی‌تأثیر نبود و متأسفانه این جریانات نوعی وارونگی در فضای سیاسی ایجاد کرد که با تدابیر به موقع مسؤولین خنثا شد و خوشبختانه رفت پی کارش...

 

یک شارح سیمایی وقایع تاریخی: ما باید از داستان مشروطه درس بگیریم. همین میدان بهارستانی را که امروز ملاحظه می‌کنید که یک طرفش ساختمان مجلس است و یک طرفش ایستگاه مترو و آن‌طرفش یک مغازه‌ای هست که وسایل آشپزخانه گویا می‌فروشد، کنار همین جایی که الآن ایستگاه اتوبوس است در وسط همین میدان، درست صد و چهار سال و سه ماه و دو روز و سه ساعت و پنج دقیقه پیش (حالا یک قدری این‌ور و اون‌ور)، توی یک چنین میدانی، مشروطه‌خواهان از یک طرف و قوای محمدعلی شاه از یک طرف صف‌آرایی کردند و مغازه‌ها را بستند و مردم ماندند سفیل و سرگردان که چه کار بکنند و هر کس هم که می‌خواست رد شود، قنداق تفنگ را می‌گرفتند جلویش و می‌گفتند آقا از اون‌ور برو، این‌جا بسته است... مردم همین‌جور با سیبیل‌های آویزان از توی کوچه‌های فرعی می‌رفتند و می‌گفتند عجب غلطی کردیم و این دیگی که از سفارت اینگیلیس (همان جایی که تقاطع فردوسی و روبه‌روی یک پاساژ بزرگ هست) سر در بیاورد،به درد ما نمی‌خورد ... یادش بخه‌یر که من آن روزها قشنگ یادم است...

 

یک مردم عادی: ما باید از مشروطه درس بگیریم، ببینیم چطور شد که دوباره مرغ گران و حتا کمیاب شد. اگر مردم پیام حرکت مشروطه را فهمیده بودند و به‌موقع مرغ می‌خریدند، دیگر مجبور نمی‌شدند کار و زندگی‌شان را بگذارند و سر صف بایستند و آخرش هم هیچی به هیچی.

 

یک مسافر خودروهای جمعی: ای آقا! کدوم مشروطه؟! دلارو امروز می‌خری 1500 تومن، فردا می‌شه 2000 تومن... قربونت، نگه دار پیاده شیم...

 

6060

کد خبر 234091

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار