اما در حال حاضر هر کسی که دیپلم داشته باشد بی سواد خطاب می شودو همه باید هر طوری که شده حداقل مدرک کارشناسی را داشته باشند تا از حوزه بیسوادی خارج شوند. البته مرز بی سوادی و با سوادی تحمل چند ساعت نشستن سر جلسه امتحان ورودی دانشگاه است و خیلی هم نیاز به صرف انرژی و وقت زیادی نیست(ناگفته نماند که همه رشته ها و دانشگاه ها مشمول این جمله آخری نمی شوند).
در حال حاضر یکی از حوزه هی سرمایه گذاری خرد، حوزه آموزش است که مشخصه آن تعداد بی شمار موسسات و آموزشگاه های مختلف در زمینه ورود به دانشگاه و ادامه تحصیلات تکمیلی است. بی شک گذاف نیست که از واژه رقابت برای این موسسات وآموزشگاه های آموزشی استفاده کنیم به گونه ای که هر کدام برا جذب مشتری، خدمات خودرا گسترده تر و جدیدتر و ... می کنند. رقابتی دیگر هم بین مراکز دانشگاهی در جریاناست. دانشگاه های سراسری، آزاد، پیام نور، علمی کاربردی و غیر انتفاعی و ... درجذب دانشجو به شدت در حال رقابت بایکدیگرند. هر روز خبری منتشر می شود که همه کسانی که در کنکور شرکت می کنند دردانشگاه ها پذیرفته خواهند شد.
احتمالا اگر روند کنونی ادامه یابد طی یکی دو دهه آینده کشورمان مملو ازافرادی با مدارک عالی تحصیلی خواهد بود ،تحصیلات دانشگاهی باعث شده است تا بسیاری از جوانان انتظار داشته باشند که پشت میز بشینند و همانطور که مدارک عالی دانشگاهی را طی نموده اند در زمان اشتغال هم درجات عالی مدیریتی را داشته باشند.
یکی از مهمترین آسیب های این سبک سیستم آموزشی مصداق نظریه آنومی مرتون(جامعه شناس) است. وقتی یکی از راه های رسیدن به شغل، موقعیت اجتماعی، ثروت و به عبارتی دیگر دستیابی به یک زندگی مطلوب در جامعه داشتن تحصیلات دانشگاهی قلمداد می شود واز بچگی به افراد آموزش داده می شود که در جواب علم بهتر است یا ثروت؟ رای به علم دهند و از طرف دیگر افراد می بینند که بعد از گرفتن مدرک دانشگاهی به خواسته هایشان نرسیده اند( شغل، موقعیت اجتماعی، ثروت )، دچار نوعی بی اعتمادی به جامعه،سرخوردگی و افسردگی می شوند وبسیاری از آن ها دست به اعمال غیرقانونی برای رسیدن به اهداف خود می زنند.
امیر مغنی باشی منصوریه-مددکار اجتماعی
چند دهه پیش باسوادان هر شهری انگشت شمار بودند. شاید هر کسی جرات درس خواندن در مکتب خانه ها را نداشت. اگر کسی دیپلم و یا حتی سیکل داشت همه روی او حساب ویژه ای باز می کردند.
کد خبر 241369
نظر شما