روزنامه اعتماد نوشت: دو ماه پیش کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان زنجان در جریان وقوع یک جنایت هولناک قرار گرفتند و برای تحقیق در این باره به محل کشف جسد که جاده یی متروکه و کم رفت و آمد در حوالی خرمدره بود رفتند. آنها جنازه مردی را پیدا کردند که حدوداً 35 ساله به نظر می رسید. او مورد اصابت ضربات متعدد چاقو قرار گرفته بود و قاتل یا قاتلان گردنش را تا نیمه بریده بودند. مقتول هیچ مدرک هویتی همراه نداشت و سرنخی از جنایت نیز در آن محل پیدا نشد.
در حالی که بررسی های مقدماتی بی فایده به پایان رسیده بود جنازه به پزشکی قانون انتقال یافت و افسران جنایی تصمیم گرفتند فهرست افراد مفقودشده را مرور کنند تا شاید بتوانند از این طریق به هویت قربانی پی ببرند. در این لیست مشخصات مردی به نام رضا ثبت شده که بسیار شبیه به مقتول بود.
خانواده رضا با دیدن جنازه هویت او را تایید کردند و در پاسخ به این سوال که به چه شخصی یا اشخاصی مظنون هستند از چند نفر نام بردند و البته متذکر شدند نمی توانند به طور قطع این افراد را قاتل خطاب کنند. تمامی مظنونان معرفی شده که هر کدام بنا به دلایلی با رضا اختلافاتی داشتند یا دخالت آنها در جنایت محتمل به نظر می رسید بازداشت شدند اما آنها در بازجویی های پلیسی مدارکی برای اثبات بیگناهیشان ارائه دادند و به این ترتیب بار دیگر تحقیقات به بن بست رسید. این بار کارآگاهان مسیر تازهای را امتحان کردند و پس از استعلام از مخابرات متوجه شدند آخرین فردی که با رضا مکالمه تلفنی داشت مردی به نام حسن است.
هر چند گفت وگوی تلفنی در واپسین لحظات زندگی یک مقتول مدرک محکمی برای اثبات جرم نیست ولی وقتی ماموران متوجه شدند این مرد از زمان جنایت خانهاش را ترک کرده و به شهر دیگری رفته است، نسبت به او حساسیت بیشتری پیدا کردند و تصمیم گرفتند او را ردیابی کنند. برخی ردپاها و نشانه ها از سکونت حسن در یزد حکایت داشت به همین سبب تیمی از ماموران پلیس زنجان با دریافت حکم نیابت قضایی به آن شهر اعزام شدند و در حالی که دو ماه از کشف جنازه می گذشت حسن را بازداشت کردند.
این مرد جوان در بازجویی های اولیه به گونه یی صحبت می کرد که انگار مردی به نام رضا را نمی شناسد اما حرفهای او با مدرکی که مخابرات به پلیس ارائه داده بود همخوانی نداشت و نشان می داد متهم رازی را در سینه دارد که برای پنهان نگه داشتن آن حاضر است به هر ترفندی و حیلهای متوسل شود. انکارها و داستان سراییهای حسن بعد از چند جلسه بازجویی او را به بیراهه کشاند و وی دیگر چارهای جز اعتراف پیش روی خود ندید.
متهم درباره انگیزه اش از کشتن رضا گفت؛ من با خواهرزن مقتول به نام شمیم دوست و با او در ارتباط بودم. یک روز شمیم را بسیار پریشان و ناراحت دیدم و او به من گفت رضا وی را با خود به شهری دیگر برده و در آنجا با تهدید مورد تعرض قرار داده است.
این اتفاق برای شمیم خیلی تلخ بود و میخواست هر طور شده از شوهرخواهرش انتقام بگیرد. او شب حادثه به بهانهای رضا را به جاده متروکه کشاند و بعد با من تماس گرفت و خواست خودم را به آنجا برسانم. سوار بر دوچرخه به سمت محلی که شمیم نشانیاش را داده بود رفتم و در آنجا با رضا درگیر شدم. او چاقویی از جیبش درآورد و میخواست به من ضربه بزند ولی او را خلع سلاح کردم و با همان چاقو ضربهای به پهلویش زدم. رضا روی زمین افتاد، بلندش کردم و وی را داخل یک نهر آب انداختم و بعد از وارد کردن چند ضربه دیگر برای اینکه کمتر زجر بکشد گلویش را بریدم و همراه شمیم از آنجا فرار کردیم.
بنابر این گزارش در حال حاضر تحقیقات پیرامون صحت و سقم ادعای متهم به قتل ادامه دارد.
نظر شما