هنرمندان «شب آفتابی» می‌گویند پیش از آنکه بابت حمایت نشدن از سوی مراکز فرهنگی گلایه داشته باشند، بیشتر نگران آن هستند این شیوه هنری نو بر اثر تقلید و تکثیر غیر اصولی آسیب ببیند و نابود شود.

گروه فرهنگ و هنر:  38شب روی صحنه آمده و بیش از 110 هزار تماشاگر در بوستان ولایت تهران به تماشایش نشسته‌اند. نمی‌توان برایش نام و عنوانی پیدا کرد و در قالبی از پیش شناخته شده ریخت، نه نمایش است و نه سینما و نه هر چیز دیگر که تا حالا نمونه داشته باشد.


بیش از 600 هنرمند و هنرور در صحنه‌ای به وسعت 6 هزار متر مربع اثری هنری را شکل داده اند که شب‌های تهران را آفتابی کرده است. به گفته هرکس که به تماشایش نشسته است، «شب آفتابی» دیدنی است و نه تعریف کردنی؛ اثری هنری که با استفاده از صدا، موسیقی، نور، جلوه‌های ویژه، دکورهای بزرگ و... تجربه‌ای متفاوت را برای مخاطبانش رقم می‌زند.


ده سال پیاپی است که روی صحنه می‌آید و هر بار رشد پیدا می‌کند و از نظر اجرا و جذب تماشاگر رکوردهای جدیدی به جای می‌گذارد. مهم‌ترین ویژگی اجرایی‌اش آن است که تماشاگران خود را در درون یک سوله مستطیل شکل می‌نشاند و سه ضلع آن را به صحنه نمایش تبدیل می‌کند. همه چیز در طبیعت وحشی و بکر رخ می‌دهد، در مقابل تماشاگر یک کوه قرار دارد، سمت راست دکورهای یک شهر زده شده و چپ سوله خاکریز و سنگر است. تماشاگر «شب آفتابی» به تماشای اتفاقات نمی‌نشیند، بلکه خود را در وسط معرکه می‌بیند؛ صحنه‌ای بزرگ او را احاطه می‌کند و واقعیت بر او خیمه می‌زند.


از نظر محتوایی هم شب آفتابی یک تجربه نو در حوزه مفاهیم دینی، انقلابی و ارزشی است، چیزی که برخلاف کارهای مشابه، تماشاگر را پس نمی‌زند و مردم را فارغ از جنس، سواد، سن و اعتقاد در کنار هم گرد می‌آورد.


برای بررسی و تحلیل «شب آفتابی»، پای صحبت کارگردان، طراح صحنه و لباس و مدیر تولید «شب آفتابی» نشستیم. آنان از کار گفتند و اینکه چگونه شکل گرفت و به اینجا رسید و... عاقبت به بیان نگرانی‌ها و گلایه‌هایشان رسیدند.


صحبت‌های بهزاد بهزاد‌پور (کارگردان)، بهزاد کزازی (طراح صحنه و لباس) و جلیل شعبانی (مدیر تولید) را در ادامه مطلب خواهید خواند.

 

از راست به چپ: بهزاد کزازی (طراح صحنه و لباس)، جلیل شعبانی (مدیر تولید)، بهزاد بهزاد پور (کارگردان)، وحید ملتجی (مدیر ارتباطات) و ایمان شمسایی (ستادخبری) «شب آفتابی»
 

 

«شب آفتابی» از نظر اجرا و محتوا یک کار متفاوت هنری است که پیش از این نمونه‌اش را ندیده‌ایم. قبل از آنکه وارد بحث تحلیل آن شویم، می‌خواهم بدانم نقطه آغاز آن کجاست و چه چیزی شما را به سمتش کشاند؟
بهزاد بهزاد‌پور: من ابتدا مدت‌ها تئا‌تر کار کرده بودم و بعدش وارد سینما شدم. کار در این دو عرصه را سال‌ها تجربه کرده‌ام و دیده‌ام تماشاگر آن لذت باید و شاید را از نمایش و فیلم نمی‌برد؛ چرا که جایی پاستوریزه به تماشای اثر می‌نشیند که ارتباطش را با واقعیت قطع کرده است. در تئا‌تر و سینما سعی می‌کنند تماشاگر را جایی بنشانند که ارتباطش با محیط واقعی و طبیعی قطع شود و آن وقت با صدا، نور، بازی و... برایش یک واقعیت مصنوعی بسازند.
برای همین سال‌ها دغدغه‌ام این بود که کاری انجام دهم تا ارتباط تماشاگر با واقعیت و باور پذیری او را افزایش دهد. برای مثال فکر می‌کردم اگر می‌خواهم داستان ماهیگیری را روایت کنم، چه بهتر است تماشاگر را ببرم لب دریا تا با تمام حواس خود با محیط ارتباط پیدا کند.


یعنی سینما و به ویژه تئا‌تر محدودیت‌هایی داشتند که می‌خواستید از آن‌ها عبور کنید؟
بهزاد‌پور: بله و اگر چه رویایی بود، اما در صورت تحقق فوق سینما و تئا‌تر می‌شد. بعد از شکل گیری ایده اولیه، جنین «شب آفتابی» را مدت‌ها حمل می‌کردم و هر بار که لگد می‌زد مرا دو باره به خود می‌آورد که چگونه این فکر را به دنیا بیاورم و جامه واقعیت به آن بپوشانم.
در ‌‌نهایت به این نتیجه رسیدم تماشاگر را ببرم سر معرکه‌ای که داستان در آن روایت می‌شود. این حس در وجودم زبانه می‌کشید که سال 1372 در چهلم شهید مرتضی آوینی اولین گام عملی را برای تحقق آن برداشتم. در آن تجربه، یک چادر 20 در 12 متر زدیم و صحنه‌ای را شکل دادیم که علاوه بر جلو، در چپ و راست تماشاگر هم نمایش ما جریان داشت. آنجا برای اولین بار تماشاگر با یک تجربه متفاوت برخورد کرد که قواعد رایج نمایش دادن را به هم می‌ریخت.


اما بی‌شک آن تجربه با «شب آفتابی» فاصله زیادی داشته است.

بهزاد‌پور: بله همین طور است. اما با اینکه نخستین گام بود، با وجود کمبودهای فنی آن زمان، بسیار خوب از کار درآمد و به من فهماند که باید این راه را دنبال کنم.


در ادامه این راه چه چیزی را هدف قرار دادید؟
بهزاد‌پور: اینکه تماشاگر را قیمتی‌تر و محترم‌تر از هرچیز بدانم. می‌خواستم او را از محیط پاستوریزه تئا‌تر و سینما خارج سازم و در واقعیت غرقش کنم. در این راه هرچیزی که بتواند واقع گرایی و باور پذیری را تشدید کند، مجاز بود. برای همین مطمئن بودم باید کار را در محیط واقعی و طبیعی دنبال کنم.


اما «شب آفتابی» در یک محیط صد در صد طبیعی اجرا نمی‌شود، چرا که در آن دست برده‌اید و سوله و دکور زده‌اید. این کار شما را سخت نکرد؟
بهزاد‌پور: بله رفتن سر صحنه وحشی کافی نبود و باید بدون دور شدن از واقعیت آن را مهارش هم می‌کردیم. ده سال پیش برای طراحی و مهندسی نخستین اجرای «شب آفتابی» خیلی فکر کردیم تا طبیعت وحشی را بسیار ماهرانه وظریف مهار کنیم. صدا، نور، بازی، حرکت، موسیقی، جلوه‌های ویژه و... همه باید جوری می‌بود که جیغ نزند و دست خط ما خراب نشود. نباید صحنه طبیعی را جوری دست کاری می‌کردیم که ما را لو دهد.
باید با طبیعت به یک تعامل و تفاهم می‌رسیدیم. اگر چه تو کوه غار درست کردیم، در زمین سنگرکندیم، در بخشی از آن دکور زدیم و... اما اجازه ندادیم طبیعت و واقعیت آن مخدوش شود.

 

 «شب آفتابی» با حضور 600 هنرمند و هنرور در فضایی طبیعی به نمایش در می آید


طراحی صحنه شما ارتباط خیلی خوبی با موضوع و محتوای کارتان دارد. از انعطاف مناسبی هم برخوردار است و برای مثال مدینه 1400 سال پیش خیلی زود تبدیل به یک محله شهری ایرانی در زمان جنگ می‌شود. در این میان می‌خواهم بدانم چرا بهشتتان در بخشی که آفرینش آدم و هبوط او به زمین را روایت می‌کند، خوب از کار در نیامده است؟
بهزاد‌پور: کاملاً درست است.
بهزاد کزازی: آقای بهزاد‌پور از ما خواست برای بهشت یک گلستان داشته باشیم. برای همین ما یک پرده توری بزرگ در اندازه 20 در 90 متر آماده کردیم که روی آن یک گلستان سبز و خرم کشیده بودیم که در مرحله اجرا چون محیط کارمان طبیعت واقعی و کوه و صخره است، خیلی جا‌ها گیر می‌کرد.


چرا روی پارچه کار نکردید؟
کزازی: شما به دیدن کار آمده‌اید و می‌دانید در آن محیط طبیعی با چه بادهای شدیدی روبرو هستیم. با آن اندازه که گفتم، پارچه ما یک بادبان بزرگ می‌شد که نمی‌توانست دوام بیاورد.
شیوه‌های دیگری را هم فکر کردیم که امکانات فنی و اجرایی‌اش را نداشتیم. برای مثال خواستیم از ویدیو پرژکتور استفاده کنیم که متاسفانه آنچه ما می‌خواستیم، در اختیارمان نبود.


بهزاد‌پور: اینکه نتوانسیتم به بهشت مطلوب برسیم، ما را به بحث کمبود مالی و فنی کار می‌رساند. چرا که بر خلاف آنچه برخی شایعه کرده‌اند که شب آفتابی میلیاردی است، ما هیچ وقت از بودجه و امکانات زیاد برخوردار نبوده‌ایم. در واقع خلاقیت بچه‌ها و عشق آنان شب آفتابی را شکل داده است و نه پول، برای مثال ما برای کشتی نوح هم تنها از یک کرین سینمایی استفاده کرده‌ایم. در شب آفتابی همه آنچه که به کار می‌گیریم، باید ارزان باشد، کمترین نیرو را بخواهد، در زمان کوتاه به نتیجه برسد و... که دستمان را می‌بندد.
برای بهشت هم می‌توانستیم 20 تا 30 درخت زیبا بسازیم تا به موقع آن‌ها را از دل زمین در آوریم و تمام فضا را بپوشانند ویک باغ را بسازند. این از نظر فنی شدنی بود اما واقعآً تامین مالی‌اش در توان ما نبود. ما از‌‌ همان تک درخت ممنوعه هم که حضرت آدم میوه‌اش را می‌خورد، چهار بار استفاده کردیم. همه چیز در «شب آفتابی» باید چند کاربرد پیدا کند تا مقرون به صرفه باشد.


یعنی کم کردن هزینه‌ها و ارزان درآوردن کار همیشه دغدغه شما بوده است؟
بهزاد‌پور: دقیقاً. در سال‌های قبل ما در زاهدان و ایلام که از نظر مالی و بودجه استان‌های بسیار ضعیفی هستند اجرا داشته‌ایم. چون کار را بسیار ارزان در آورده‌ایم، اجرایمان در آن استان‌ها امکان پذیر شده است.


برای تامین بخشی از هزینه‌های کار هیچ وقت به فکر بلیت فروشی نیفتاده‌اید؟
بهزاد‌پور:
هنوز وقت پول در آوردن از «شب آفتابی» نرسیده است و باید این شیوه را به مردم معرفی کنیم و آن را جا بیندازیم. اگر بلیت فروشی کنیم، آن وقت تماشاگر صندلی می‌خواهد تا روی آن نشسته و کار را ببیند. در حالی که ما می‌خواهیم جمعیت بیشتری را پای این شیوه هنری بنشانیم. برای همین ما فقر، گمنامی و مصیبت‌های دیگر را تحمل کنیم تا کار معرفی شود.


در «شب آفتابی»، تماشاگر روی زمین می‌نشیند و کار را می‌بیند. دلیل آن چیست؟
بهزاد‌پور: دید موثر در شب آفتابی از صحنه جلو 40 متر و از اضلاع کناری 25 متر است. به عبارت دیگر می‌رسیم به یک محدوده 25 در 40 متری که در این فضای تنگ می‌خواهیم بیشترین تماشاگر را بنشانیم. در واقع نمی‌توانیم فضای نشستن تماشاگر را وسیع‌تر کنیم، چون دیدش محدود می‌شود و از سوی دیگر با توجه به استقبال مردم، نمی‌توانیم ظرفیت آن را با گذاشتن صندلی کم کنیم. اگر در این فضا صندلی بگذاریم، تنها 1500 نفر می‌توانند در آن می‌نشیندد که با توجه به استقبال مردم، جوابگو نیست. این در حالی است که با نشستن روی زمین، شبی 3 هزار نفر توانستند شب آفتابی را ببینند.
دلیل دیگرش این است که در «شب آفتابی» تماشاگر نسبت به صحنه باید وضعیت پایین تری داشته باشد. تو تئا‌تر یا سینما دید تماشاگر یا هم سطح است یا از بالا به پایین کار را می‌بیند. اما ما اینجا می‌خواستیم تماشاگر پایین‌تر از صحنه باشد که با گذاشتن صندلی آن وقت باید بیش از حد کف سوله را گود می‌کردیم.

 

بهزاد بهزاد پور، «شب آفتابی» را اثری در باره مهربانی معرفی می کند


اگر بخشی از کار همزمان فیلمبرداری و روی نمایشگر‌ها یا پرده‌های بزرگ بخش شوند، آن وقت تماشاگر می‌تواند نماهای درشت تری را ببیند و از صحنه جلو و چپ و راست هم دور‌تر شود. این جوری می‌توانید فضای نشستن تماشاگران را وسیع‌تر کنید.
بهزاد‌پور: ما در «شب آفتابی» تمام هدفمان آن است تا تماشاگر آنچه را می‌بیند، باور کند. تمام مشقت‌هایی که می‌بینیم و می‌آییم پای کوه، تو فضای وحشی، تو خاک و... برای این است که همه چیر برای تماشاگر باور پذیر‌تر باشد و حس کند در متن واقعیت قرار گرفته است. در این فضا و شرایط اگر من تصاویری را روی نمایشگر‌ها یا پرده‌های بزرگ نشان دهم، در واقع فول کرده‌ام.
واقعیت پذیری روی تماشاگر «شب آفتابی» خیمه زده است و برای همین او دیگر نمای نزدیک و درشت نمی‌خواهد. من اجازه ندارم واقعی و طبیعی بودن کار را با تصاویر ویدیویی خراب کنم. تماشاگر هم از ده سال پیش تا امروز هیچ‌گاه نشان نداده یا نگفته نیاز به این تصاویر نزدیک‌تر دارد.


کزازی: البته کار با صدا و نور‌پردازی، نمای نزدیک و درشت را به تماشاگر می‌دهد. وقتی شخصیت دارد پچ پج می‌کند، این کلوز آپ است. یا وقتی نور را در بخشی از صحنه متمرکز می‌کنیم، یعنی داریم به تماشاگر می‌گوییم اینجا را ببین و به دیگر جا‌ها که تاریک است توجه نکن.


هر اثر هنری مخاطبانش را هدف گذاری می‌کند و انتظار دارد روی آنان اثر بگذارد. در شب آفتابی در این مورد شما چه چشم اندازی را برای خودتان ترسیم کردید و آیا به نتیجه مطلوب رسیدید؟
بهزاد‌پور: ما از‌‌ همان اول دوست داشتیم گستره مخاطبانمان وسیع باشد و همه مردم را فارغ از سن، تحصیلات، طبقه اجتماعی، اعتقاد، وضعیت مالی و... پوشش دهد. امسال با راه اندازی بخش ارتباطات و توزیع مناسب‌تر بلیت‌ها، گستره مخاطبان کار به نسبت سال‌های گذشته گسترش هم پیدا کرده است.
 

و دوست دارید «شب آفتابی» چه تاثیری روی مخاطب بگذارد؟
بهزاد‌پور: تنها توقع ما این است که وقتی «شب آفتابی» را می‌بیند، حالش خوب‌تر شده و به معنای واقعی شب را آفتابی دیده باشد. این شب‌ها تماشاگر وقتی دارد سالن را ترک می‌کند، او را خوشحال، راضی و سرحال می‌بینیم، انگار نه انگار دو ساعت برنامه را روی زمین سفت نشسته و دیده است.


جدا از شیوه اجرایی، «شب آفتابی» از نظر روایت داستان و ماجرا هم با سینما و تئا‌تر تفاوت دارد. با توجه به تعداد زیاد حوادث، رویداد‌ها، مکان‌ها، برش‌های تاریخی و شخصیت‌های آن، همه چیز باید فشرده و خلاصه شود. این ضرورت، کار شما را به ویژه در شخصیت‌پردازی سخت نکرد؟

بهزاد‌پور: «شب آفتابی» چه از نظر روایت حوادث و چه از نظر معرفی شخصیت‌ها mp3 است. در این شرایط چیدمان ماجرا‌ها و حوادث برای آنکه شخصیت‌پردازی و جزییات را هم شامل شود، کار ظریف و حساسی است.
برای مثال ما در داستان نوح تنها ماجرا را روایت نمی‌کنیم و شخصیت‌پردازی هم داریم. دیالوگ‌های نوح و پسرش تنها اطلاع رسانی نمی‌کنند و تماشاگر از ورای این صحبت‌ها شخصیت لجوج و خیره سر پسر و مهربانی و دلسوزی پدر را هم در می‌یابند.
در داستان حضرت مریم هم با اینکه او یک کلمه حرف نمی‌زند، اما مخالفانش و افراطی‌های جامعه با حرف‌هایشان هم شخصیت منفی خودشان را نشان می‌دهند و هم پاکدامنی و پارسایی مادر حضرت عیسی را ناخواسته تایید می‌کنند. این چیزی جز شخصیت‌پردازی نیست. یا شخصیت جعده زن امام حسن (ع) که شخصیت منفی خودش را در چند دیالوگ برملا می‌کند.
با این وجود به نظر من در یک کار آن قدر باید شخصیت‌پردازی کرد که مورد نیاز تماشاگر است. اگر تماشاگر احساس کرد و گفت من اینجا را نفهمیدم، آن وقت می‌توان گفت که شخصیت را نشناخته است و ما خطا کرده‌ایم.
برای همین در شب آفتابی ما برش‌هایی را از حوادث گرفته‌ایم که هم ماجرا دیده شود و هم شخصیت‌ها معرفی گردند. ما گزیده گویی کرده‌ایم و از پر گویی اجتناب کرده‌ایم. برای همین «شب آفتابی» ریتم سریعی دارد که تماشاگرش را غافلگیر می‌کند.


صدا در این کار جایگاهی ویژه دارد. در باره آن توضیح دهید؟

بهزاد‌پور: در واقع تدوین صدا و ساخت آن مهم‌ترین بخش «شب آفتابی» است که همه چیز بر پایه آن استوار شده و شکل یافته است. من چون مونتاژ فیلم زیاد کار کرده‌ام، اینجا با صدا کارهایی کرده‌ام که تا پیش از این سابقه نداشته است. برای همین ریتم «شب آفتابی» به سینما نزدیک است، آن هم از جنس مدرن و امروزی‌اش.

 

 واقعه عاشورا، بخش مهمی از روایت «شب آفتابی» را شکل می‌دهد


«شب آفتابی» موسیقی پر حجمی هم دارد. آیا ممکن است در آینده موسیقی را یک دست‌تر کنید و برایش سفارش آهنگسازی بدهید؟
بهزاد‌پور: اگر بتوانم برای «شب آفتابی» موسیقی بسازم، انگار رفته‌ام کهکشان راه شیری. بهتر است در طول موج رفقای مسوول و مدیر مان و به زبان فارسی صحبت کنیم. موسیقی بسازم؟ با کدام بودجه و اعتبار؟ همین چند دقیقه پیش در باره تنگناهای مالی کار صحبت کردم و حالا تو داغ دلم را تازه می‌کنی؟


در انتخاب قطعاتی که روی کار شنیده می‌شوند، چه معیاری را رعایت کردید؟
بهزاد پور: اینکه قطعات موسیقی گرایش شرقی و عاطفی داشته باشند و با مضمون و محتوای کار ما رفاقت و همراهی کنند.


جلیل شعبانی: فکر می‌کنم یک مقدار بحث‌های فنی و شکلی ما را از مضمون و محتوای «شب آفتابی» دور کرده است. من با اجازه می‌خواهم بپرسم چرا آقای بهزاد‌پور این محتوا و موضوع را انتخاب کرده است. داستان این کار اصلاً چیست؟


خیلی‌ها وقتی می‌خواهند شب آفتابی را تعریف کنند، می‌گویند ماجرای بشر از خلقت آدم تا ظهور حضرت حجت است. نظر شما در باره این تعریف چیست؟
بهزاد‌پور: من از این تعریف خیلی ناراحت می‌شوم و غصه می‌خورم. وقتی می‌گویند داستان انسان از خلقت آدم تا ظهور حضرت صاحب الزمان، معنایش این است که تماشاگر شاهد کاری جویده جویده که ماجرا‌هایش تند و تند پشت سر هم می‌آیند خواهد بود. این اجحاف به شب آفتابی است.


خب اگر خودتان بخواهید تعریف کنید، چه می‌گویید؟
بهزاد‌پور: شب آفتابی تعریف کردنی نیست، دیدنی است. نمی‌توان آن را توضیح داد. تماشاگر تا وسط معرکه نباشد، آن را درک نمی‌کند. تا در آن باد نباشی، بوی اسب‌ها را حس نکنی، هرم انفجار‌ها به صورتت نخورد و... نمی‌توانی به شناخت درستی از «شب آفتابی» برسی.


اما از‌‌ همان ابتدای خلقت، زمین شاهد تقابل و نبرد خیر و شر بوده است که در کار شما هم دیده می‌شود. با این برداشت و تعریف هم مخالفتی دارید؟
بهزاد‌پور: اگر این را بگویید، آن وقت مخاطب فکر می‌کند از ابتدا تا انتهای «شب آفتابی» شاهد یک درگیری و نبرد بین قدرت‌ها خواهد شد که به هیچ وجه این نیست. لطافت‌های شب آفتابی کجای این تعریف می‌گنجد. آن صحنه که رباب کنار حضرت علی اصغر نشسته یا حضرت مریم حضرت مسیح را در آغوش گرفته و روی تپه ایستاده، کجایش درگیری است. یا صحنه حرکت حضرت رسول (ص) به سمت غار حراء و نرول وحی را چگونه می‌توان به نبرد خیر و شر تفسیر کرد؟
حتی آن صحنه مخالفت شیطان با آدم را هم نمی‌توان به درگیری تقلیل داد. شیطان دیوانه خداست و نمی‌تواند وجود رقیبی را تحمل کند، این موقعیت حس، حرارت و انرژی دارد. ابهت و شکوه فرشته‌ها در کجای این تعریف قرار می‌گیرد.
می‌خواهم بگویم «شب آفتابی» اضلاع، انرژی‌ها، قصه‌ها و... دارد که نمی‌توان برایش یک تیتر زد.


جلیل شعبانی: به نظر من شب آفتابی یک آموزش و پرورش است. برای مثال تماشاگر در شب آفتابی با دو سرنوشت متفاوت روبرو می‌شود؛ داستان پسر نوح و پسر ابراهیم. کنار هم قرار دادن این دو ماجرا یک قصه تربیتی است.


بهزاد‌پور: اتفاقاً بعضی‌ها به من انتقاد می‌کردند چرا داستان نوح را بعد از ابراهیم آورده‌ام و می‌گفتند که غلط است. خب معلوم است که می‌دانم نوح پیش از ابراهیم بوده، اما یک نیاز هنری و دراماتیک باعث شده که این کار را انجام دهم. من می‌خواستم اول ایمان پسر ابراهیم را نشان دهم و بعد کفر ورزیدن یک پیغمبر‌زاده دیگر را. می‌خواستم این واقعیت که «پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد» را به طور نمایشی نشان دهم.
این تراژدی جدایی یک پسر از پدر پیامبرش را وقتی که قبلش بت شکنی ابراهیم را دیده‌ایم، تاثیر گذار‌تر می‌شود. تقابل این دو پیغمبر‌زاده هم پر رنگ‌تر نشان داده می‌شود.


شما همین الان انگشت روی تقابل دو شخصیت گذاشتید. آثار هنری در تئا‌تر و سینما هم بر پایه تضاد است که شکل می‌گیرند. این با توضیحات گذشته شما تفاوت ندارد؟
بهزاد‌پور: شاید جایی این تعریف و تاکید بر تضاد در جاهایی جواب دهد، اما بر تمام کار حاکم نیست. آنجا که ابراهیم به واسطه خوابی که دیده می‌خواهد اسماعیل را قربانی کند و حتی پسرش بر انجام کار اصرار می‌ورزد، تضاد یا تقابلی وجود ندارد.
اما یک تنش درونی وجود دارد.


بهزاد‌پور: ورای تقابل است. یک پرش از یک ساحت به ساحت دیگر است.


جلیل شعبانی: حسن «شب آفتابی» در این است که برش‌هایی از تاریخ و داستان‌های دینی که همه بار‌ها شنیده‌اند را انتخاب کرده و بر اساس آن‌ها یک محتوای جدید ساخته است. این مثل مونتاژ در سینماست که وظیفه اصلی‌اش روایت‌گری است.

 

بهزاد بهزاد پور از برنامه‌های آینده و البته نگرانی‌هایش برای «شب آفتابی» گفت


به نظر شما یعنی «شب آفتابی» به سینما نزدیک است؟
جلیل شعبانی: «شب آفتابی» را نمی‌توان سینما و تئا‌تر یا نمایش دانست، یک کار جدید است. می‌توانیم بگویم در این کار سینما به تئا‌تر آمده و شعبده بازی هم قاطی‌اش شده است.


در شب آفتابی به سراغ موضوعی رفته‌اید که در سه دهه گذشته رویش زیاد کار شده است. چه چیزی شما را بر آن داشت تا وارد این عرصه محتوایی شوید؟
بهزاد‌پور: یکی از اشتباهاتی که پس از انقلاب رخ داد این بود که مفاهیم اسلامی در قالب‌های غیر فاخر ارائه شدند که نه تنها موفقیتی به دست نیاوردند، بلکه به اصول و معانی مقدس صدمه هم زدند. در واقع لباس‌هایی تنگ، حقیر و مندرس تن مفاهیم بزرگ کردند و با شعار گویی، حقیر گویی و کلی گویی باعث شدند این حرکت در‌‌ همان ابتدای راه به بن بست بخورد. ما امروز با تماشاگری روبرو هستیم که پیش زمینه‌ای منفی به این موضوع‌ها دارد.
یا برنامه‌های درجه دهم تلویزیونی، نمایش‌های ضعیف یا روضه خوانی‌های صرف، مخاطبان را از این گونه موضوع‌ها فراری دادند. ما امروز با مخاطبی روبرو هستیم که با آنچه پیش‌تر به او داده‌اند، مریض شده است.
در این شرایط ما سعی کرده‌ایم با «شب آفتابی» مفاهیم بلند را در لباسی فاخر ارائه دهیم. در این کار همه چیز فاخر، محترم، مرتب، دقیق و منظم است. این ماموریت اصلی ما در شب آفتابی بود.
شب آفتابی روی مضامینی انگشت گذاشت که دیگران دندان زده بودند و با این حال توانست تماشاگر را دوباره با این نوع کار‌ها آشتی دهد.


جلیل شعبانی: من یک سوال دارم. سهم ماجرای کربلا و امام حسین (ع) تو «شب آفتابی» خیلی عمده‌تر از بقیه شخصیت هاست. گویا محور همه ماجر‌ها ابی عبدالله هستند. لطف کرده در این باره توضیح دهید.


بهزاد‌پور: چرا چون همه می‌دانند سلسله مراتب اولیاء چگونه است. برای مثال امام رضا (ع) در بستر بیماری به خادم خود می‌فرمایند که برو زیر قبه جدم برایم دعا کن. اما وقتی خادم می‌گوید که شما خودتان معصوم هستید، امام پاسخ می‌دهند این را خدا مقرر کرده است و ما هم شفایمان را از حسین می‌گیریم.
ابی عبدالله مغز کل کائنات است. شب آفتابی وقتی می‌خواهد داستان و ماجرای اولیاء الله را روایت کند، به این مهندسی می‌رسد که محور همه اولیاء حضرت امام حسین (ع) است. واقعه عاشورا و شخصیت امام سوم در واقع اصل و عصاره تمام ادیان الهی است. ماجرای کربلا می‌گوید که مردم باید اهل مهربانی، رحم و عشق باشند. برای همین شب آفتابی هم دل‌های تماشاگرانش را مهربان می‌کند.
امام حسین (ع) مرکز ثقل تمام راستی‌ها و درستی‌ها وحق و مظهر بسم الله الرحمن الرحیم است.


ده سال از نخستین اجرای «شب آفتابی» گذشته است و امروز به یک شکوفایی رسیده که می‌تواند ثمرات دیگری هم بدهد. بعد از این کدام مسیر را دنبال خواهید کرد؟
جلیل شعبانی: شب آفتابی یک شیوه هنرهای نمایشی جدید است. شما ببینید در ابتدای پیدایش سینما ما شاهد چه کارهایی هستیم؛ فیلم‌هایی بدون مونتاژ و نور‌پردازی و... که بسیار ساده هستند. در مقابل «شب آفتابی» یک زبان نمایشی تازه است که در همین ده سال بسیار پیشرفت کرده و آینده‌ای روشن دارد. پیش بینی من آن است که ده سال دیگر کاری می‌کند که سینما و تئا‌تر بساطشان را جمع کنند. البته این نیاز به حمایت دارد که امیدوارم از سوی مدیران فرهنگی صورت بگیرد.


کزازی: این بستر که برای خلق اثر هنری ایجاد شده، خیلی باز و گسترده است. برای همین از ده سال پیش دائم رشد کرده و آیتم‌های زیادی به آن اضافه شده است که به نظرم ادامه خواهد یافت.


برای مثال ممکن است در شکل صحنه به سمت یک فضای دایره‌ای بروید؟
کزازی: برنامه آینده‌مان این است که به سمت هشت ضلعی برویم.


در عرصه محتوا هم ممکن است به سمت داستان‌های تازه بروید؟
بهزاد‌پور: بله. با این وجود برای آینده «شب آفتابی» نگرانم. چرا که عده‌ای آن را می‌بینند و ذوق زده می‌شوند و بدون برنامه می‌روند به دنبال تکثیر و زیاد کردنش. برای همین در چند سال گذشته متاسفانه «شب آفتابی»‌های جعلی مثل جنس چینی دارند باب می‌شوند. این خیلی بد است که کارهای ناقص و بدلی مثل جنس‌های بنجل چینی به عرصه هنر هم آمده‌اند.


چه جوری؟
بهزاد‌پور: ساده انگار‌ها می‌روند یک سوله می‌سازند، تماشاگران را درون آن می‌نشانند و دورش معرکه راه می‌اندازند و فکر می‌کنند «شب آفتابی» یعنی همین. اگر مهندسی، فکر، تجربه و خلاقیت پشت سر «شب آفتابی» دیده نشود و با نگاهی ساده انگارانه مورد قضاوت قرار بگیرد، نه تنها تکثیر نمی‌شود، بلکه نابود می‌گردد. وقتی یک جوان را می‌آورند، یک سوله می‌زنند و دورش خیمه شب بازی راه می‌اندازند، یعنی متاسفانه فلسفه و فکر پشت «شب آفتابی» را درک نکرده‌اند.


راه چاره چیست؟
بهزاد‌پور: برای هنر هم باید کار لابراتواری کرد.‌‌ همان طور که برای فناوری‌های جدید مثل نانو تکنولوژی موسسه پژوهشی راه می‌اندازیم، برای امور فرهنگی و هنری هم که با روح و فکر آدم‌ها کار دارند، باید موسسه و مرکز تحقیقاتی داشته باشیم. «شب آفتابی» هم که یک شیوه نو و تازه هست، نیازمند چنین مراکزی است تا با آن یک برخورد اصولی وعلمی صورت بگیرد.


به مسوول یا مدیری در این زمینه پیشنهاد داده‌اید؟
بهزاد‌پور: مسولان فرهنگی ما کوچک‌تر از این حرف‌ها هستند. بسیاری از آنان ذهنشان، سلیقه‌شان، دانششان، نقشه‌هاشان و... کوچک‌تر از این حرف هاست. آنان سه تا چشمه هم که در این عرصه فرهنگی می‌جوشد، رویش آهک می‌ریزند و کورش می‌کنند. وقتی سابقه و دانش بسیاری از مدیران محترم فرهنگی ما غیر فرهنگی است، چه انتظاری دارید.

 

 کزازی: بهترین کمک مسوولان این است که به شب آفتابی کار نداشته باشند. آنان بیشتر زخم می‌زنند تا مرهمی بنهند.


در واقع می‌گویید «شب آفتابی» را یک پروژه ببینند و گروه را و فکر و... را حمایت کنند تا کار از هر نظر گسترش یابد.
بهزاد‌پور: بله. اگر همین تیم برود اروپا و نتیجه کار را تا اینجا نشان دهد و بگوید می‌خواهیم از چهار ضلعی به هشت ضلعی برسیم، ببینید حمایت می‌شوند یا نه. سید حسن نصرالله از دور فیلم را دیده و ابراز شگفتی کرده است، اما مدیران داخل کشور که نزدیک کار هستند، هیچ واکنشی نشان نداده‌اند.
مثلاً تلویزیون که پوشک بچه راهم تبلیغ می‌کند، هیچ کاری برای «شب آفتابی» نکرده است.


بحث به جاهای دیگر کشیده شد و آخر نگفتید آیا قصد دارید موضوع‌ها و داستان‌های دیگری را در آینده با این شیوه اجرا کنید؟
بهزاد‌پور:
بله. فکر و ایده زیاد دارم. برای مثال اگر نیم روز عاشورا را به نمایش درآوریم، کاری کارستان خواهد بود. شما فکر کنید اگر تمام وقایع این نیم روز را هم زمان و به طور موازی ببینیم، چه تجربه شگرفی خواهد شد.


یعنی به چه صورت؟
بهزاد پور: یعنی مرزهای زمان و مکان را برداریم و در یک آن وقایع مدینه، کوفه و کربلا را مشاهده کنیم. یک ضلغ سوله را کوفه بگذاریم، طرف دیگر مدینه باشد و روبرو هم شاهد کربلا باشیم، آن وقت زمان و مکان را شکسته‌ایم و کل ماجرا را یک جا تماشا خواهیم کرد. این آرزوی من است که واقعه جانسوز و عبرت آموز عاشورا را بتوانم در قالب «شب آفتابی» به نمایش در آورم و ارزش‌های انسانی آن را به مخاطب منتقل کنم؛ مفاهیمی که برای تمام بشریت جذاب وآموزنده هستند.


آقای کزازی، شما آینده «شب آفتابی» را چگونه می‌بینید؟
کزازی: اینکه آینده چه شود، نگاهم به فیلسوف و ایده‌پرداز کار است و اینکه او به دنبال چیست. آقای بهزاد‌پور کل نگر است و باید بفهمم او چه می‌بیند و بعد من روی جزییاتش کار کنم. اینکه هشت ضلعی شود، زمینش هم تکان بخورد، شیب پیدا کند و... همه بر می‌گردد که کارگردان و مولف کار چه چیزی در سر دارد و چه می‌خواهد.
57245

کد خبر 258109

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 2 =