بحران يا بهتر است گفته شود فاجعه سوريه روز به روز خونينتر، عميقتر و ويرانگرتر ميشود و هر دو طرف منازعه در حد نهايي تمامي استانداردهاي يك جنگ داخلي در مقابل يكديگر ايستادهاند. در مورد اين فاجعه طي قريب به دو سال گذشته تاكنون سخنها و اقدامات بسياري گفته و انجام شده است. تأثير اين نقد و نظرها و اقدامات به همان اندازهاي بود، كه تا به امروز اقدامات افرادي نظير كوفي عنان و اخضرابراهيمي توانستهاند اثر گذار باشند. يعني هيچ.
اين در حالي است كه انتظار ميرفت جايگاه شخصيتي اين دو نفر بتواند اگر نه ايجاد صلح كه دستكم آتش بسي را به ارمغان آورد.
قصد ندارم به شيوه معمول به واكاوي و ارزيابي بحران سوريه و علل آن بپردازم، همانگونه كه گفتم در اين زمينه سخن بسيار گفته شده، سخن بسيارتر هم در آينده گفته خواهد شد. اما اينك و با توجه به اهميتي كه سوريه در سياست خارجي ج.ا.ا دارد و به نوعي بايد آنرا با فلات سياست خارجي ايران توصيف كرد، يك سؤال يا يك ناپيدايي مه آلود مشاهده ميشود و آن ابهام آزار دهنده از چگونگي هندسه ترسيمي استراتژي راهبردي تهران در قبال تحولات آتي سوريه است. با توجه به اين مهم كه ايران، اگرچه يكي از مهمترين، اما به واقع تنهاترين عنصر در تحولات سوريه نيست و ميزان گردش تحركي ايران بستگي تام به ميزان چرخشي طرفهاي ديگر بازي دارد.
به همين دليل نگاه واكاوانه به استراتژي تهران در آينده سوريه، ديگر نه يك الزام ديپلماتيك كه ضرورتي ساختاري و گريز ناپذير در سياست خارجي و امنيت فلات قارهاي تهران است.
نكتهاي را بايد متذكر شد. در ديپلماسي معطوف به درك استراتژيك از منافع ملي، 3 اصل تفكيك ناپذير وجود دارند كه وفاداري به آنها، به تدوين تئوريك استراتژي در يك موضوعويژه، خاصيت كاربردي با محصول معين و قابل مصرف ميدهد.
اول: قابليت مانور گسترده.
دوم:ايجاد خاصيت ارتجاعي و انعطافي غير شكننده.
سوم: تحرك به موقع فزاينده.
پيوستگي و در هم تنيدگي اين 3 اصل به گونهاي است كه به فاعل موضوع، امكان حق برخورد گزينشي و تفكيكي با آنها را نميدهد. درواقع اين 3 اصل با هم قابل معنا و عرضه هستند، ضمن آنكه در ترتيبات اولويتي آنها هم نميتوان تغييري ايجاد كرد. در واقع اين 3 اصل به طراحان سياست از پيش اعلام ميكنند، در ورود به يك عرصه ديپلماتيك از جنس سخت، ابتدا قابليتها و تواناييها را ارزيابي ، سپس ساختار ملكولي ماده و جنس قابل عرضه را تعريف و در آخر تحرك و ميزان سرعت گردش و شتاب را محاسبه كنيد. اگر عدد محاسبه شده حاصل جمع تعامل يكسان اين 3 عنصر بود آنگاه يك طراح يا استراتژيست حق ورود به سراي خرد سياسي كاربردي را خواهد داشت.
بايد عذرخواهي كنم، حاشيه بر متن و محتوا چيرگي يافت. اما در لايه برداري از پوسته سياست خارجي ج.ا.ا براي درك آنچه كه ميخواهد انجام دهد، اين حاشيه و بيان 3 اصل ضروري بود.
بنا ندارم در خصوص آنچه دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي ايران ميخواهد در سوريه انجام دهد و يا مايل به انجام آن است سخني بگويم. قطعاً ديپلماتها و كارشناسان وزارت امور خارجه در آن خيابانهاي خلوت و مشجر منتهي به ساختمان وزارتخانه متبوعشان مصالح را در نظر گرفته و تصميمات عاقلانه را اتخاذ ميكنند. متقابلاً از نگاه خود، ميخواهم هشداري نسبت به آينده كاربري اراضي ايران در فلات استراتژيكي سوريه بدهم.
البته اين بدان معنا نيست كه دستگاه سياست خارجي به آنها بيتوجه است. خير، اميدوارانه اينگونه نيست، بنده حرف خودم را ميزنم. سؤال اصلي اين است آيا سياست خارجي ج.ا.ا در بحران سوريه برگرفته از 3 اصل اخير الذكر است؟
دادن پاسخ مثبت يا منفي بسته به نگاه علاقهمند به موضوع ميتواند متفاوت باشد آنها كه پاسخ مثبت ميدهند بقاء حاكميت سوريه را دليل ميآورند و آنرا نتيجه حمايت تهران ميدانند، اما آنها كه پاسخ منفي ميدهند روند تحولات و تحركات روز افزون خارجي را مثال ميآورند. اما مايلم از زاويه سومي هم به موضوع نگاه كنم.
بسياري معتقدند (اعتقاد درستي هم هست) سياست خارجي شباهت زيادي به خط مونتاژ يك محصول يا توليد يك فلز آلياژي دارد. نقطه مشترك مونتاژ يا آلياژ، تركيبي بودن، ارزش افزوده يافتن و در نهايت مفيد و كاربردي شدن جنس ارائه شده است. به اين اعتبار نبايد تركيب بندي يا مونتاژ كردن يك ضد ارزش تلقي شود.
با اين نگاه شايد لازم باشد منبعد در بحران سوريه به توليد يك محصول مشترك و مونتاژي فكر شود. صريح گفته باشم تداوم وضع فعلي نگران كننده بوده و شايد چندان به مصلحت نباشد. دستگاه ديپلماسي ما در نگاهي واقع گرايانه لازم است دامنه تحركات واقعي خود را افزايش و به صرف بيان جمله «آرزوي ما آرامش در سوريه و تعامل ميان طرفين منازعه است» اكتفا نكند. اين كه آرزوي همه بوده و هست و بيانش حاوي فضيلت اخلاقي متفاوتي نيست.
بالاخره در قبال بحران سوريه كدامين روش و استراتژي روشن و مؤثر در پيش گرفته خواهد شد؟
گروهي از كشورها بر خلاف همه اصول و قواعد مسلم بينالمللي و منشور ملل متحده، ائتلاف مخالفان سوريه را به عنوان تنها نماينده آنچه خود مردم سوريه خوانده، پذيرفته و اعلام كردهاند آنها در حال پايه گذاري سنت بسيار اشتباهي هستند كه نميتوان از كنار آن به سادگي گذشت. اگر بوش اقدام بسيار اشتباهي در حمله به عراق بدون مجوز سازمان ملل و شوراي امنيت كرد، اروپا اينك در حال انجام اشتباهي بزرگتر يعني به رسمت شناختن تشكلي است كه از سوي مجامع رسمي بينالمللي، سازمان ملل و ساختارهاي حقوقي و قانوني جهاني هنوز به رسميت شناخته نشده است. چنين اقداماتي موجب افزايش سرسام آور هزينههاي جنگ سوريه خواهد شد. ج.ا.ا به هر نحوي كه شده بايد جلو افزايش هزينهها را بگيرد. اينكه گفتم سياست خارجي از جنس صنعت مونتاژ است اهميتش در همين جاست. به نظر ميرسد بخش زيادي از مؤلفههاي سياست خارجي ايران در بحران سوريه به نوعي در رايزنيها با مسكو و تا حدودي پكن شكل ميگيرد. اما اين كافي نيست و جلو هزينهها را نميگيرد. اگر اين رويه تدبير نشود مضرات آن به نحو كشندهتري خود را نمايان خواهد ساخت. اگر جريان سيال امور به همينگونه پيش برود كه ظاهراً ميرود، مسلماً ما شاهد چرخش سياست روسها در سوريه خواهيم بود و اين خيلي دير نيست، چرا كه استراتژي روسها در خاورميانه و در اين خصوص دمشق، همواره بر تحقق منافع استراتژيكشان در معادلات و گفتگوهاي پشت پرده و پنهان بوده و سعي ميكنند هزينه نهايي اقدامات و اعمالشان را زيركانه به پاي ديگران بگذارند. صريح گفته باشم خيلي بعيد است روسها از جريانات منتهي به اعلام ائتلاف مخالفان به عنوان نماينده سوريه بياطلاع باشند.
در بحران اعراب و اسرائيل آندرهگرميكو وزير امور خارجه وقت و كار كشته جماهيري شوروي در پاسخ به انتقادات سادات در عدم همراهي مسكو با قاهره در جنگ 1973 گفته بود «خودتان بايد حواستان را جمع ميكرديد، امروز از ما چه انتظاري داريد. ما با واشنگتن كارهاي زيادي داريم».
شكي نيست، روسيه بازيگر مهمي در تحولات سوريه است، منكر آن هم نبايد شد، پوتين و به ويژه لاوروف كه علاقه خاصي به مسائل خاورميانه دارد، اجازه نخواهند داد كلاه گشاد ليبي اينبار گشادتر در دمشق سر كرملين برود. اما اين به معناي فقدان ابزارها و و وجود محدوديتها در تصميمات آتي آنها نيست. آنها تا آخر براي احقاق حقشان مقاومت ميكنند اما در پس پرده.
آنگاه تكليف ايران چيست؟ تكليف تهران با شرايط ايجاد شده و طرفهاي ديگر چيست؟ مؤثر بودن در سياست خارجي و ديپلماسي با ايجاد ارزش افزوده به محصول نهايي ارتباط مستقيم دارد. ارزش افزوده نيز ماحصل 3 اصل بيان شده است. فراموش نبايد كرد گاهي ارزش زمان بيش از ارزش امكانات است. زمان از دست ميرود.
/2727
متین مسلم
کد خبر 258417
نظر شما