در ماههای اخیر و در رسانههای مختلف، بارها و بارها با واژههایی همچون قانون گریزی، قانون ستیزی، خودسری در برابر قانون و... روبرو شدهایم. واژههایی که غالبا در برابر اتفاقات و رویدادهای سیاسی و اقتصادی عنوان شدهاند. اما در این میان آنچه فاجعه بارتر به نظر میرسد، خودسری فرهنگی و فرهنگ ستیزی است که بر شعله هرگونه بحران اقتصادی میدمد و آن را برافروختهتر میسازد.
فرهنگ یک ملت، دایرهای وسیع است که عناصر و مولفههای بسیاری را در بر میگیرد. مولفههایی که بر سایر ارکان نیز تاثیر میگذارند و جامعهای ارگانیک را به وجود میآورند. در این میان آئینها، سنتها و مراسم وابسته به آن از جمله مشهودترین و قابل لمسترین عناصر فرهنگی یک قوم به شمار میرود. و باز در میان تمام رسوم آئینی اسلامی ما، سنت برگزاری مراسم محرم، مهمترین و مشخصترین آنها محسوب میشود که هم سابقهای چند صد ساله دارد و هم در حیات سیاسی ایرانیان در مقاطع مختلف تاریخی، تاثیر گذار بوده است. این در حالیست که امروز برخی از اجزاء این ساختمان فرهنگی به بهانههای گوناگون در حال تغییر و دگرگونیست. بهانههایی که اتفاقا هیچ ارتباطی با نو اندیشی، مدرن شدن، حرف تازه زدن و پویایی ندارد و خبر از انحطاط فرهنگی در کنار عقده گشاییهای طبقاتی و اجتماعی میدهد.
این روزها با گشتی در خیابانهای شهر با رانندگانی برخورد میکنیم که در همراهی با مراسم دهه اول محرم، مبادرت به نوآوری کرده و شعارها و جملاتی را بر روی بدنه یا شیشه خودروهای خود مرقوم فرمودهاند! جملاتی نظیر: «یزید این چه کاری بود کردی؟»، «یزید پدر سوخته»، «انضباطت -0- یزید»، «یزید خره گاو منه»، «پ نه پ شمر تو خوبی» و...
پیر بوردیو در بحث خود پیرامون فرهنگ، به نوعی خودسری فرهنگی اشاره میکند که این مولفه، از طریق فرایند طولانی مدت مشروعیت سازی، به فرهنگ رایج و کاملا مشروع تبدیل میشود. در چنین شرایطی «فرهنگ به جای موجودیتی بر مبنای حق، صرفا موجودیتی عینی پیدا میکند». جالب اینجاست که بوردیو رواج خودسری فرهنگی را ناشی از وجود یا رشد روزافزون اختلافات عمیق طبقاتی میداند. بیدلیل نیست که طی چند سال اخیر، از این دست مسائل و مشکلات فرهنگی را بسیار شاهد بودهایم. (بون ویتز، پاتریس؛ درسهایی از جامعهشناسی پی یر بوردیو، جهانگیر جهانگیری و حسنپور سفیر، نشر آگه، تهران، 1390)
امروز به نظر میرسد هنجارشکنی فرهنگی به سرعت جای هنجارآفرینی و باززایی فرهنگی را پر میکند. از آن دردناکتر آنکه در برخی موارد نظیر نمونههایی که عنوان شد، به این فرهنگ ستیزی نیز مشروعیت داده میشود و مقابلهای با آن صورت نمیگیرد. بیتردید این مقابله از جنس برخوردهای قهری و فیزیکی نیست و خود خرد جمعی موجود در فرهنگ باید به برخورد با آن بپردازد. چنین اتفاقی رخ نمیدهد زیرا فرهنگ و لایههای گوناگون آن چنان نحیف شده است که توان رویارویی با این استحاله را ندارد و در برابر آن سر خم میکند. نتیجه همان مشروعیت سازیای خواهد بود که پس از گذشت چند سال، بنیانهای فکری ناب ایرانی و اسلامی ما را دستخوش تغییر خواهد کرد. دین زدایی مقابله مستقیم با آن نیست؛ که چنین مقابلهای از همان ابتدا محکوم به شکست است. دین زدایی زمانی صورت میگیرد که در تعامل با آن به جای توجه به فرهنگ فرهیخته به فرهنگ عوام فریبی و کنشها و واکنشهای سطحی توجه شود. آنچه مسلم است سیاستهای فرهنگی ما نیز به جای هنجار آفرینی و نوزایی فرهنگی مبتنی بر خرد، همواره به سطح گرایش داشته است. به جای آنکه در برابر موضوعات فرهنگی اجتماعیای نظیر حجاب، ماهواره، اینترنت، تئاتر، سینما و... طبقات اجتماعی را به یکدیگر نزدیک سازیم و از عمق فاصلههایی که منجر به فرهنگ ستیزی میشوند بکاهیم، همواره با شیوهای قهری برخورد کردهایم و ظرافت موجود در حوزه فرهنگ و کار فرهنگی را فراموش کردهایم. در حالی که بیشک بیشترین ضربه را به دین، فرهنگ و آئینهای ما فرهنگ ستیزی مشروعی میزند که در آیندهای نه چندان دور بر جای فرهنگ فرهیخته تکیه خواهد زد و هنجارهای باشکوه و فاخرمان را زیر و رو خواهد کرد.
5757
نظر شما