لاجرم و در ابتدا باید پذیرفت دیپلماسی فعل مجردی نیست. دیپلماسی کارآمد نتیجه تلفیق عوامل گوناگونی است که صرف نظر از میزان اهمیت، یا تقدم و تأخر آنها در ساختار، لازم است برایند یا فراورده نهایی آن مورد توجه، ارزیابی و درپایان مورد بهرهبرداری قرارگیرد. برای روشن شدن بهتر ابعاد بحث، میتوان دیپلماسی را به یک محصول صنعتی مانند اتومبیل تشبیه کرد.
اتومبیل محصولی است که اگر درست انتخاب کنید، داشتن آن لذت بخش خواهد شد و در توسعه عمومی زندگی و رفاه اختصاصی شما میتواند نقش کلیدی ایفا کند. درواقع صرفنظر از عوامل داخلی و تأثیری اتومبیل، مانند موتور، ترمز، چرخها و... این شما هستید که در انتها از محصول نهایی بهره وافر را میبرید. متقابلاً اما شما نمیتوانید یا واضحتر بگویم حق ندارید در بیان ویژگیهای اتومبیلتان تأثیر داشتن چرخ را کمتر از موتور اعلام، یا اهمیت وجود باک بنزین در اتومبیل را بالاتر از آیینهها و شیشهها بدانید.
به واقع عدم وجود هریک از این عوامل، اتومبیل را عملاً به یک آهن پاره بلا استفاده تبدیل کرده یا حرکت احتمالی با آن را برای شهروندان خطرناک خواهد کرد. این در حالی است که موتور ارزشش دستکم به لحاظ هزینهای، 6 واحد ×××××× است، اما آیینهها و شیشهها حداکثر یک واحد×. دلیل آنهم واضح است. در یک پدیده ترکیبی و مورد استفاده نقش عوامل، صرف نظر از وزنشان در پدیده، اهمیتشان در تأثیر ترکیبی و تلفیقی بر یکدیگر و در نهایت محصول نهایی است.
دیپلماسی هم بیشک اینگونه است. دیپلماسی امر مستقل و مجردی نیست و دقیقاً مانند اتومبیل لازم است، مجموعه عواملی دست به دست هم دهند تا بتوانند نیت و انتظار شما را با توجه به هزینهای که میکنید توجیه و برآورده کنند.
عدهای میپرسند دیپلماسی را میخواهیم چه کار؟ جنس پاسخ به این سؤال باید از جنس پاسخ به سؤال کسانی باشد که میپرسند اتومبیل را میخواهیم چه کار؟
در این زمینه به هر پاسخی رسیدید، لطفاً از همان گزینه برای پاسخ به سؤال دیپلماسی را برای چه میخواهیم؟ استفاده کنید. گرچه ناگریزید و باید سطح پاسخ را تقلیل دهید تا مطابق درک و فهم سؤال کننده شود. ظاهراً با تقلیل جنس و کیفیت پاسخ میتوان از شر بسیاری از اینگونه پرسشها خلاص شد. امیدوارم!!
البته میان اتومبیل و دیپلماسی یک تفاوت آشکار وجود دارد. شما وقتی ازوسیله نقلیهاتان راضی نباشید امکان تعویض آنرا دارید، هرچند آنطرف جریان یعنی کارخانه سازنده تاوان آنرا خواهد داد. اما کارخانه دیپلماسی چنین امکانی در اختیار ندارد یا دستکم بیکیفیتی محصول یا تغییر خط تولید آنچنان برای صاحبانش هزینه بر میشود که ورشکستگی کارخانه و بیاعتباری مدیران بدیهیترین و ابتداییترین تبعات آن خواهد بود.
به همین دلیل محاسبات خط تولید از ابتدا تا انتها با دقت آزار دهندهای صورت میگیرد. بیشک مدیر یک کارخانه، باید آزار دیدن را به عنوان بخشی از هزینههای گریز ناپذیر مدیریتی خود بپذیرید و در محاسباتش بگنجاند.
اما در تولید محصولات دیپلماسی، استانداردها، ضرورتاً و باید دقیقتر محاسبه و اندازهگیری شوند. لذا اگر با چنین دقتی بتوان در سال 5 محصول سیاسی درجه 1 تولید کرد بهتر از ارائه 500 محصول بیکیفیت و بیخریدار است.
باتوجه به این که وقتی موضوع به محصولات کارخانه دیپلماسی آنهم از جنس ایرانیاش مربوط میشود باید شدت دقتها در کلیه مراحل تولید افزایش و مراقبتها را نه دو برابر بلکه ده برابر کرد، میخواهم به یکی از جنبههای بسیار نادیده و یا کم دیده پلات فرم تولیدات دیپلماسی ایرانی اشاره کنم. جنبهای که متأسفانه علیرغم تأثیرات پایدار آن مورد توجه قرار نمی گیرد.
موضوع به بخش کارگاه تولید افکار بعضی رسانههای رسمی، شبه رسمی و غیر رسمی و صاحبان آنها باز میگردد که فارغ از تأثیر آنچه میگویند یا مینویسند، عملشان در نهایت و به سرعت بر قدرت رانشدیپلماسی ایرانی اثر بازدارندگی میگذارد، که گذاشته است.
این گروههای ذکر شده بیشتر همانهایی هستند که همواره میپرسند اتومبیل میخواهیم چه کار؟
اگر وجوه ناکارآمدیهای خود دیپلماسی، مد توجه قرار نگیرید (برفرض محال) مستقلاً باید پرسید تأثیر اینگونه نا پختگیهای کلامی و نوشتاری ساطع شده از این دست رسانهها که فراوانی زیادی دارند برروح و روان جامعه چگونه خواهد بود؟
علی ایحال رسانههای رسمی و نیمه رسمی کشور به پدیدهای تقریباً پذیرفته شده در عرف ساختار رسمی سیاسی ایران تبدیل شدهاند و مخاطبان این رسانهها نیز این عارضه را پذیرفته اند. ضمن آنکه خود این رسانهها در شکل گیری و تداوم این ذهنیت اصرار و بر آن تأکید میروزند. نمونه جعل خبر یکی از خبرگزاریهای داخلی در مورد محمد مرسی رییس جمهور مصر را هنوز هیچکس فراموش نکرده است. در این خصوص مصادیق فراوانی وجود دارد به نحوی که بهای بیاعتبار شدن رسانههای ایران را همواره سیاست خارجی و کارگاه تولید دیپلماسی پس داده و میدهد.
خائن و بنی صدری توصیف کردن محمد مرسی رییس جمهور مصر، دزد بهار عربی، خیانت کار به آرمان فلسطین و عوام فریب خواندن آقای طیب اردوغان، جاسوس، مسئول دفتر نخست وزیر اسراییل و دلال صهیونیست خواند یکی از امیران عرب خلیج فارس یا تمسخر هیکل او، فاقد کفایت سیاسی و فرصت طلب خواندن خالد مشعل، آرزوی مرگ برای فلان پادشاه کشور عربی، حتی رحم نکردن به حامد کرزای و دهها نمونه دیگر که تنها گوشهای از این ادبیات ساری و جاری در رسانههاست. اعم از دیداری، شنیداری و مکتوب.
در این فضا انتظار چه برخورد و قضاوتی از طرف مقابل وجود دارد؟ آیا با نامهم جلوه دادن و ساده کردن صورت مسئله تأثیرات رسمی اینگونه ناپختهگریها از بین خواهد رفت؟ البته که نه. به چند دلیل:
1- رسانهها در شکل دهی افکار عمومی، هدایت اذهان و ایجاد انتظارات اجتماعی، ساخت ادبیات جاری مردمی و گروههای سیاسی و جریان سازی رفتاری آنها، نقش مهمی در جامعه ایرانی به عهده دارند. تصور اینکه اینگونه جهتدهیها بر اذهان عمومی و متقابلاً تأثیر آن بر مدیران دیپلماسی، چه میتواند باشد؟ هوش از سر هر خردمداری خواهد ربود.
2- درعالم سیاست 1000 دوست کم است. اینکه چوب حراج به حیثیت افراد آنهم از نوع رهبران دنیا یا منطقه و همسایه زده و به دشمن تبدیل شوند، چه حاصلی برای دیپلماسی آنهم از جنس ایرانی، به همراه خواهد داشت؟ فارغ از نگاه ملتهای آنان به این افراد که به آن توجه نمیشود.
حال انتظار دارید آقایان، دیپلماسی ایرانی را جدی گرفته و آنرا به بازی بگیرند؟ موضوع کارآمدی خود دیپلماسی ایرانی که امری است علیحده و بماند برای بعد. اما میخواهم موضوع را متوجه کسانی کنم که میگویند دیپلماسی به چه درد میخورد؟
3- این سخن به معنای عدم نقد سیاستها و مناسبات این رهبران و کشورها نیست، اینکه سیاست خارجی ترکیه چگونه باید عمل کند، ربطی به اینکه چگونه الان عمل میکند ندارد. اینکه مثلاً فلان رهبر عرب فعال در بحران غزه چه اقدامات دیپلماتیکی میکند ربطی به اینکه کدام اقدام را باید انجام دهد ندارد. رسانهها و زبان و بیان معتبر و تحلیلگر میتواند و حق دارد در خصوص بعد دوم یعنی چه باید بکند و یا چه میتوانست بکند؟ بحث کرده و به ذهن مخاطب خود جهت دهند. اما آیا محق به تمسخر و یا به کارگیری القاب فاقد شأن و ادب سیاسی هستند؟ تاکنون چقدر از گشتاوری نیروی سیاست خارجی ایران صرف رفع و رجوع اینگونه رفتارها شده است؟ ای کاش این صرف نیرو برای مطالب با ارزشی بود، اما وقتی رسانهای خارج از هرگونه معیارهای حقوق بینالملل، عرف سیاسی و ادب رسانهای مسئله یک کشور دیگر و بازگشتش به ایران را مطرح یا محمد مرسی را،گلابی گندیده و خائن به ملت مصر معرفی میکند، با این وضع و تأثیرات منفی آن چه باید کرد؟ تأثیرات منفی آن بر فضای داخلی که خود حدیث دیگری است، چگونه محاسبه و پرداخت میشود؟ نا امن کردن محیطهای دیپلماتیک در ایران نمونه کوچکی از اینگونه اثرات رسانهای نامتوازن است. چاره چیست؟ کسی نمیداند. چرا رسانهها اینگونهاند؟ کسی نمیداند؟ هدف چیست؟ کسی نمیداند. اما شوربختانه فضای داخلی و سیاست خارجی همواره مشغول برداشت از این شوره زار رفتاری هستند.
نظر شما