با توجه به حضور کاندیداها و گروههای مختلف سیاسی در عرصه رقابت انتخاباتی سال 92، میتوان انتخاباتی سه قطبی را پیش بینی کرد. البته این به آن معنی نیست که اصلاح طلبان تحت هر عنوان - چه عموم آنها و چه نسخه تعدیل شدهشان- در انتخابات حضور یابند. همچنین این پیش بینی، احتمال نامزدهای متعدد در هر یک از سه قطب را رد نمیکند و بر این باور است که اگر چه هر سه قطب «اصلاح طلبان»، «اصولگرایان سنتی» و «دولتیها» ممکن است کاندیداهای مختلفی را ارائه بدهند اما حول و حوش یک کاندیدا پیش میآیند.
همچنین این پیش بینی بر این اساس است که کاندیدای اصلی هر سه طیف، رد صلاحیت نشود و منجر به کناره گیری یک طیف - منظورم اصلاح طلب و جریان دولت است- نشود. امیدوارم با رفتاری که در آینده شکل میگیرد اثر قاطعی بر انتخابات نداشته باشد و هم اصلاح طلبان کاندیدای اختصاصی داشته باشند و هم دولتیها به سمت افراد مسالهدار نروند.
قطب اول؛ دولتیها
در طیف دولت، دولت احمدینژاد همچون دولتهای قبل و حتی بیش از آنها، انتخابات را بخشی از رفتار خود قرار داده است. یکی از دلایل گرایش پوپولیستی دولت هم این است که فضا را انتخاباتی دیده و انتخاباتی هم مدیریت میکند.
اگر کاندیدای دولتیها از شرایط لازم برای رقابت برخوردار باشد، یعنی دولت به دنبال انتخابات طبیعی است اما اگر دولت با نامزدی مساله دار وارد عرصه رقابت شود، یعنی به دنبال مدیریت انتخابات از کانالی غیرطبیعی است.
قطب دوم؛ اصلاح طلبان
اصلاح طلبان به طور مشخص بر سر یک گزینه با شعار مدیریتی به توافق میرسند. حتی اگر خاتمی هم از سوی این جناح به عرصه بیاید هم با شعار مدیریتی میآید. او یا عارف یا هر نامزد مورد اجماع دیگری تحت یک برنامه مدیریتی برای کنترل اوضاع موجود به عرصه میایند.
قطب سوم؛ اصولگرایان سنتی
طیف اصولگرایان همیشه در انتخابات حضور داشته و می کوشد کسی را که بیشتر تابع برنامههای اصولگرایان باشد را انتخاب کنند. کما اینکه از الان هم شاهد ائتلافی با عنوان 1+2 هستیم. رویکرد نهایی انتخاباتی اصولگرایان بسته به شکل گیری دو جریان مخالف دارد. هرچه آن دو طیف – اصلاح طلبان و دولتیها - جدیتر وارد عرصه شوند، اصولگرایان هم بیشتر به سمت یک کاندیدای واحد پیش می روند.
***
اما فراتر از این قطب بندیها، در سطح نظام باید گفت که مشارکت حداکثری مردم در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم برای نظام مهم است تا هم نیازهای داخلی و هم شرایط بین المللی را بهبود ببخشد. البته تحقق مشارکت حداکثری بسته به گزینش نظام در میان کاندیداها است.
این را هم باید گفت که در شرایط کنونی کل رای دهندگان، بین این سه گروه تقسیم بندی نمیشوند. چرا که هم اکنون، 30-40 درصد مردم دچار سرخوردگی معیشتی شدهاند و از آنجا که تصور میکنند تغییر دولتها تاثیری در سرنوشت اقتصادی آنها ندارد، تصمیمی به حضور در انتخابات ندارند. تنها با یک برنامه منسجم می توان آنها را به عرصه کشاند. از این رو هر یک از سه طیف که بتوانند این جمعیت را به صحنه بیاورند، موفق خواهند بود.
در هر صورت هر یک از سه طیف یاد شده اگر بخواهند عقلانی پیش بروند، باید برنامه داشته و با نامزدی با سابقه و موثر وارد شوند.
/2929
نظر شما