1. جشن سینمای ایران برای دوستدارانش، دیگر یک اتفاق بزرگ نیست. بلکه بدل به عادتی شده مملو از اتفاقات عجیب و غریبی که هر سال به این عشاق یادآوری می کند که: « در کف شیر نر خونخواره ای » و در چنین وضعیتی حتماً همگان متفق القول می شوند که: « غیر تسلیم و رضا کو چاره ای؟ » . البته این رضای به داده اصلاً هم بد نیست؛ نخست اینکه، آدم را صبور و صبورتر می کند که خود فی نفسه یک ارزش اخلاقیست! دوم اینکه به این زندگی کم هیجان نویسندگان و منتقدان، رنگ پر رنگی از تعلیق و ماجرا می زند! و فواید بسیار دیگری هم دارد که نمی نویسم چون مثنوی هفتاد من کاغذ می شود و با این قیمت های کاغذ به طور حتم نمی صرفد!
امسال شگفتی ها با انتخاب نشدن فیلم هایی که فکر می کردیم در لیست بهترین ها باشند در بخش مسابقه سینمای ایران آغاز شد و با اعتراض جمعی از نویسندگان و درخواست آنان برای گنجاندن آثار مزبور در برنامه سینمای رسانه ادامه یافت. برنامه ریزان هم در کمال شگفتی و همانظور که فکر می کردیم « آنچه البته به جایی نرسد فریاد است! » به این خواسته ترتیب اثر ندادند و در عوض، شروع ساعت پخش فیلم های روزانه را از 13:30 به 10 صبح برگرداندند! این هم غنیمتیست دیگر!
2. چه کسی فکر می کرد بازگشت به دوران کوپن و اقتصاد مقاومتی از وزارت ارشاد و جشنواره فجر و سینمای رسانه و نویسندگان و منتقدان سینمایی آغاز شود؟ اما همان طور که گفتم هیچ چیز غیرممکن نیست! و « گفتیم که چنین باشد و شد. » به هر حال سیاست هر روز یک لیوان چای، که مبارزه ای عملی بر علیه مافیای واردات چای خارجی محسوب می شود در سینمای رسانه کلید خورده است و امیدوارم کسی فکر مصادره چنین افتخاری را در مخیله اش هم خطور ندهد! افزون بر این، در اقدامی هماهنگ با وزارت ورزش و در جهت همگانی کردن ورزش و کمک به روی فرم ماندن اصحاب قلم و از آن جهت که از قدیم گفته اند که عقل سالم در بدن سالم است، تمام صندلی ها را هم چه در لابی و چه در رستوران برداشته اند! که این هم بی شک راهبردی عملگرایانه در جهت مبارزه با پرخوری و اسراف و به تبع آن سلامت جسم و روح خواهد بود.
دیگر رویکرد داهیانه صورت گرفته محدود کردن ساعت شام در بازه ای یک ساعته است. یک ساعتی که حداقل 45 دقیقه اش با پخش فیلم همپوشانی دارد و فرصتی 15 دقیقه ای را برای گرفتن و تناول غذا را به خورندگان می دهد. من در ابتدا هر چقدر هم که از علم تفسیر و تاویل کمک گرفتم؛ به حکمت این تصمیم پی نبردم. اما پس دیدن صف طولانی دوستان زیر باران مانده، که در همان حال انتظار، به بحث و نقد فیلم های دیده شده می پرداختند؛ دریافتم که این هم در جهت نزدیکی قلوب و افکار دوستان نویسنده صورت گرفته و می دانیم که « الاعمال بالنیات »
3. و اما فیلم های روز اول:
فیلم قبلی ابراهیم شیبانی – صحنه جرم ورود ممنوع- را دوست داشتم. طنازانه بود و بازی های بسیار خوبی هم داشت. روایت خطیش، مخاطب را درگیر می کرد و داستانش را بی لکنت پیش می برد. هیچ کجا، هیچ کس هم چارچوبی معمایی دارد و انتخاب روایت کولاژی و غیرخطی هم بر این تعلیق افزوده است. تم اصلی فیلم نامه در ذم دنیاگرایی و نظام اخلاقی حاکم بر این عالم هم خوب و غیر شعاری از کار در آمده. در میان آن همه ستاره اما بازی محمد رضا فروتن چیز دیگریست.
او خوب سنگ می زند اولین ساخته سید هادی محقق فیلم خوبی نیست. اینکه چطور اثری چنین آماتوری و خامدستانه در بخش مسابقه سینمای ایران قرار گرفته، خود رازیست ناگشودنی! فیلم نامه ای که با ظرفیت فیلمی کوتاه و حداکثر نیم ساعته که بی جهت به فیلمی بلند بدل شده است. کارگردان حتی ایده هایی را هم که به شکلی یک خطی و اجمالی طرح گرده را هم بسط نمی دهدو تا روایتش را از این ملال آزاد کند. بازی ها بسیار ضعیفند، روابط شکل نمی گیرند و پیام فیلم که بار کج به منزل نمی رسد و ... آن قدر شعاری بیان شده که نه تنها تاثیری نمی گذارد که دافعانه نیز می شود.
گناهکاران چهارمین ساخته فرامرز قریبیان بسیار بهتر از فیلم قبلیش چشمهایش است. اثری داستانگو و معمایی که دستش را تا به آخر برای مخاطب بسته نگه می دارد و جذابیتش را حفظ می کند. قریبیان البته در آفرینش یک هری کثیف ایرانی ناکام است و نمی تواند به روایتش عمق ببخشد. انتخاب رامبد جوان برای نقش پلیس کم حرف و دوچهره، گزینش درستیست و او هم به خوبی از عهده دقش برآمده است. برای من همین جسارت که در فیلمی از سینمای کشورمان نشان داده شود که پلیس و خانواده اش معصوم نیستند و می توانند گناه و اشتباه هم بکنند، بسیار ارزشمند بود. امیدوارم که ظرفیت پذیرش این حقیقت بدیهی برای تمام اقشار و صنوف به وجود بیاید.
5719
اشکان راد
کد خبر 274385
نظر شما