۰ نفر
۱ آذر ۱۳۸۷ - ۱۰:۲۳

از ابتدای سال گروه‌ها و احزاب اصلاح‌طلب در حالی دست به سوی عبای سید محمد خاتمی برای بازگشت به صندلی ریاست جمهوری دراز کردند که به‌تدریج منحنی تورم در کشور قد راست‌تر از قبل شد .

در همین حال اگر مهدی کروبی ماه‌ها پیش از موعد نامزدی خودش را برای انتخابات ریاست جمهوری اعلام کرد و در اصطلاح این امر را نشان از پایمردی خود برای قبول مسئولیت دانست، اما محمد خاتمی هنوز در پی شکوه از دست رفته اصلاحات می گوید که«مشغول فکر کردن» است و ظاهرا تمایلی برای آمدن ندارد. به همین خاطر هم هست که شرط می‌گذارد و می‌گوید زمانی می‌آیم که «تفاهم با ملت بر سر خواسته‌هایشان» کنم و «امکان عملی شدن برنامه‌ها»یم فراهم باشد. هرچند در نگاه اول این دو شرط سهل و ممتنع نشان از بی‌میلی مطلق خاتمی برای آمدن دارد، اما او آن‌قدر باهوش هست که بداند زمانی برنده بازی دوباره قدرت می‌شود که بتواند قشر عظیمی از مردم را به تکاپو بیندازد و پای صندوق‌های رای بیاورد. برای او مشارکت بالا یعنی پیروزی. اما در شرایط حال حاضر که هنوز خاتمی منشور اصلاح‌طلبی‌اش را ارائه نداده، راه دشواری را برای جلب حمایت عامه در پیش دارد. پس تمایلی از خود برای تبلیغات علنی نشان نمی‌دهد. تنها این نوع تبلیغات خفته به آمدن یا نیامدنش ختم می‌شود و سعی می‌کند به موضوعات دیگری همچون راه‌حل‌ها و همچنین چگونگی برون‌رفت از بسیاری از بحران‌ها اشاره‌ای نشود. بحران‌هایی که  به‌ذات کابینه‌اش با آن مواجه بوده و خواهد بود. او هرچند هشت سال شخصِ اولِ اصلاحات و قدرت در ایران به حساب می‌آمد، ولی از همان ابتدای چهارساله دوم که موقع ثبت‌نام به شدت منقلب بود نشان داده است که تمایل چندانی به مرد اول سیاست بودن ندارد. همان سال 80 نیز وی پس از برشمردن نقاط ضعف و قوت اصلاحات، از تکیه بر عهد پیشین سخن گفت و ترجیح نظر هواداران بر تشخیص خود؛ تا در این میان سرمایه اندکش- یعنی آبرو- را در طبق اخلاص بگذارد. اما سوالی که پیش می‌آید این است که آیا این سرمایه اندک را که بعد از پایان دوره ریاست جمهوری‌اش به ظاهر خدشه‌دار شده بود، می‌تواند دوباره در طبق اخلاص بگذارد؟ اگر جواب مثبت است، چرا این سرمایه اندک هنوز(حداقل در میان روشنفکران) این همه طرفدار دارد؟ چرا برایش کمپین (بخوانید پویش!) انتخاباتی می‌گذارند و گروه‌ها و شخصیت‌های مختلف به میدان دعوتش می‌کنند و ناخواسته نامزدی نامتمایل به صندلی ریاست را به عرصه تبلیغات نامحسوس می‌کشانند؟

خاتمی مدام از دهمین رئیس‌جمهور شدن شانه خالی می‌کند، ‌اما بارها و بارها او به مقایسه دولت خود با دولت فعلی دست زده. این حربه هرچند ممکن است منتقدان همیشگی خاتمی را چندان اقناع نکند،‌ اما به‌حتم مردم عادی را که به مقایسه وضع نان امشب خود با نان دیشب زمان خاتمی می‌پردازند، راضی نگه می‌دارد. غافل از اینکه این نامزد بارها و بارها به دلایلی که خود اعلام کرده تمایلی به بازگشت ندارد. او همان دو شرطی را که آورده در همان هشت سال ریاست نتوانست عملی کند، حال در این چند ماه چگونه می‌تواند به آن برسد؟ در این میان کسانی همچون مصطفی ملکیان معتقدند آمدن خاتمی اگر هیچ کاری برای مردم نکند مقداری آزادی به همراه خواهد آورد که مردم با خبر می‌شوند در چه وضعیتی قرار دارند. اما با کمال احترام باید از ایشان پرسید که تا چه میزان از خواسته‌های عامه ملت باخبرند؟ براستی مگر اولویت دستیابی به آزادی طبق پژوهش‌هایی که صورت گرفته در رتبه شانزدهم قرار نداشت؟ متاسفانه باید گفت که هرچندکسانی چون ایشان از دغدغه مهمی سخن می‌گویند و آن را زمینه رسیدن به مطلوب‌های دیگر می‌دانند، اما موضوع این است که دور بودن نامزد ریاست‌جمهوری از مردمش نتیجه‌ای جز زمین خوردن بسیاری از برنامه‌های اصلاحات ندارد. از طرف دیگر، خاتمی با این وضعیت و بحران شکل گرفته در دل خاورمیانه و تهدیدهای مستمر چه‌طور می‌تواند زمینه‌های آزادی را فراهم کند؟ چرا که تهدید خارجی نیازمند وحدت داخلی است و این امر خود زمینه‌ساز سوء‌استفاده از موقعیت شکل گرفته می‌شود و این کار را برای او باز هم سخت‌تر می‌کند. اینجاست که به نظر می‌رسد خاتمی ناخواسته هیزم تنور انتخابات دور دهم شده است. او نه حرف از آمدن می‌زند و نه از نیامدن. این فن تبلیغاتی مدام ذهن مخاطب را معطوف به گذشته مطلوب‌تر از حال می‌کند. به همین خاطر آمدن یا نیامدنش اهمیتی ندارد. مهم مطرح شدن چنین بحثی در فضای جامعه امروز است، چون ذهن مردم را با این علامت سوال بزرگ مواجه می‌کند:«چرا دوباره باید دست به دامن خاتمی شویم؟!»

کد خبر 286

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 8 =