حسین عیدیزاده: «اولنا» داستان زوجی اوکراینی است که در حین سفر متوجه میشوند پاسپورت یکی از آنها گم شده و این ماجراهایی را برایشان به همراه دارد.
الزبیهتا بنکوسکا فیلمساز لهستانی است که در کشور آندری وایدا، کریشتوف کیشلوفسکی و رومن پولانسکی بزرگ شده و در مدرسه فیلم گدینا که سابقهای نزدیک به 100 سال دارد سینما خوانده.
او مثل بسیاری از فیلمسازان کشورش دوست دارد درباره مردم پیرامونش و مشکلات آنها فیلم بسازد. مصاحبه زیر پس از هماهنگی با تهیه کننده فیلم، و صحبت ای اولیه با بنکوسکا از طریق ای-میل با او انجام شد.
«اولنا» را براساس تجربه خودتان نوشتهاید، میشود بیشتر درمورد ایده فیلم بگویید؟
ژوئیه سال 2010 برای دوره کارآموزی به مونتهنگرو سفر کردم و وقتی در صربستان در سفر بودم پاسپورتم از قطار بیرون افتاد. باید حتما آن را پیدا میکردم چون از یک مرز دیگر هم باید می گذشتم. وقتی پس از ماجراهای بسیاری آن را پیدا کردم، متوجه شدم که هیچ چیزی بی دلیل رخ نمیدهد و این شروع خوبی برای یک داستان است.
نوشتن فیلمنامه چقدر طول کشید؟
خیلی زمان برد، نوشتن را اوت 2011 شروع کردم و اوت 2012 تمام شد. فیلمنامه «اولنا» نزدیک 30 نسخه داشت.
از رقابت در جشنواره فیلم کن چه احساسی دارید؟
خیلی عالی است و واقعا منتظر دیدن رقبایم و فیلمهایشان هستم.
شما همان روزی به دنیا آمدهاید که رومن پولانسکی سالها پیش به دنیا آمده، آیا او و سینمایش منبع الهام شما بوده؟
من یکی از طرفداران پروپاقرص رومن پولانسکی هستم، فیلمهای او بیش از آنکه منبع الهام من باشند، انگیزهای برای من هستند که سینما را ادامه دهم. فیلم محبوبم در کارنامه او «بچه رزماری» است. نمیدانم اگر او را ببینم چه حرفی بهش میزنم، اما دلم میخواهد در کن او را ببینم.
خیلی از فیلمسازان زن دوست دارند از سینما به عنوان ابزاری فمینیستی استفاده کنند، شما هم چنین رویکردی به سینما دارید؟
من دلم میخواهد فیلمهایی بسازم درباره مشکلات و مسائلی که مردم پیرامونم را تحت تاثیر قرار میهد، چون با چنین موضوعاتی بیشتر آشنا هستم و بیشتر مرا جذب خود مینند. دوست دارم فیلم خوب بسازم و فیلم به فیلم پیشرفت کنم. دوست دارم درمورد آدمای دوروبرم- آدمهایی که از دنیای من هستند فیلم بسازم. درمورد مشکلات و مسائلی که روی زندگی من یا کسی که به من نزدیک است تاثیر گذاشتهاند.

شما فارغ التحصیل مدرسه فیلم گدینا هستید، این مدرسه چقدر در ساخت فیلم به شما کمک کرد؟
مدرسه دوربین در اختیارم گذاشت، بخش زیادی از دیگر وسایل را به من داد و البته بودجه فیلم را در اختیارم گذاشت، اما چیزی که خیلی خیلی مهم است این است که به من فرصت دادند فیلمی حرفهای بسازم. پس از دو سال تحصیل در مدرسه فیلم گدینا، همه ما دانشجوها با کمک استادانمان (گژگوژ لاژوسکی، میروسلاو بورک، اسلاوومیر فابیکی، روبرت گلینسکی، میلنیا فیدلر و دیگران) آماده شدیم برای ساختن یک فیلم کوتاه.
در حال حاضر روی پروژه جدیدی کار میکنید؟
فیلمنامهای برای یک فیلم نیمساعته مینویسم، اما نمیتوانم درباره آن صحبت کنم، چون تازه اول کار هستم و احتمالا ده بیست بار فیلمنامه تغییر کند.
پروژه رویایی شما در سینما چیست؟
الان پروژه رویایی من تمام کردن فیلم مستندم درباره منطقهای است که در آن بزرگ شدهام و آدمهایی که در آن زندگی میکنند. اسم این منطقه «اورونیا» است. فکر کنم از ماه ژوئن دوباره مشغول این فیلم شوم. بزرگترین رویای من فیلم ساختن است، چون واقعا آن را دوست دارم و مرا خوشحال میکند.
بجز سینما به هنر یا کار دیگهای علاقه دارید؟
مشغول کار هنری یا ادبی دیگری نیستم. من عاشق فوتبال هستم و همچنین دوست دارم زبانهای خارجی یاد بگیرم.
کارگردانهایی که روی شما خیلی تاثیر گذاشتند چه کسانی هستند؟
فیلمسازهای محبوب من رومن پولانسکی، پدرو آلمودوار، آندری و یانوش کونداتیوک، وویژک ویژنیوسکی، دیوید فینچر، وون کار-وای، آلخاندرو گونزالس ایناریتو و ژان-پییر و لوک داردن هستند.
چقدر با سینمای ایران آشنا هستید؟
متاسفانه در سینماهای لهستان فقط میتوانیم آن دسته از فیلمهای ایرانی را ببینیم که در جشنوارههای جهانی جایزه گرفتهاند. واقعا «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی را دوست داشتم و خیلی کنجکاو هستم ببینم فیلم جدیدش چطور شده است.
58241
نظر شما