به گزارش خبرآنلاین، آیت الله حسین مظاهری در درس اخلاق خود که به موضوع مردم داری اختصاص داشت، پاسخ به توقعات و خواسته های مردم را یکی از عوامل مردم داری ذکر کرده است. وی با توجه به این عامل، روایتی را از شیوه مردم داری پیامبر که درود خدا بر او باد، نقل کرده است که در ادامه می خوانید.
حکایتی آموزنده از مردم داری رسول خدا
در تاریخ صدر اسلام آمده است که قبیلهای نصرانی در اطراف حجاز زندگی میکردند و رئیس آن قبیله، عدی بن حاتم طائی بود. عدی، پس از درگذشت پدرش حاتم طائی که به سخاوت مشهور بود، سرپرست قوم شده بود و او و قومش تا بعد از فتح مکه هنوز اسلام را نپذیرفته بودند. از این رو گروهی از جانب پیامبر اکرم که درود خدا بر او باد، برای نشر اسلام به سوی قبیلۀ آنها عزیمت کردند. عدی با شنیدن این خبر فرار کرد و مسلمانان، خواهر او که دختر حاتم طایی بود را به همراه سایر افراد آن قبیله به مدینه بردند.
وقتی دختر حاتم طائی پیامبر را دید، گفت: «من دختر حاتم طائی هستم، عزیز بودم و اکنون ذلیل شدهام، شما مرا به خانوادهام برگردانید.» پیامبر سکوت اختیار کرد. فردای آن روز، دختر در ملاقات با آن حضرت، سخنان و درخواست خود را تکرار کرد. پیامبر در پاسخ فرمود: «از دیروز که گفتی، من منتظرم شخص امین، مورد اعتماد و خیرخواهی بیابم تا تو را به خانوادهات برگرداند.» بالاخره او را به خانوادهاش برگرداندند. دختر حاتم طائی تحت تأثیر رافت و مردم داری پیامبر قرار گرفت و هنگام بازگشت، برادرش عدی را یافت و به او گفت: آگاه باش که دین اسلام پیشرفت میکند، زیرا واقعیت و حقیقت خاصی دارد. تو هرچه زودتر نزد پیامبر برو و اسلام اختیار کن.
عدی بن حاتم به مدینه آمد و در مسجد خدمت رسول خدا رسید. پیامبر به او احترام گذاشت، زیرا وی فرزند حاتم طائی بود. پس از نماز، حضرت او را در خانۀ خود مهمان کرد. عدی میگوید، به دنبال رسول خدا راه افتادم. در وسط راه، در حالی که هوا بسیار گرم بود، پیرزنی نزد پیامبر آمد و از ایشان سؤال کرد و آن حضرت در آن هوای گرم، معطل شد، اما پیامبر با سعۀ صدر و مهربانی، جواب وی را داد تا اینکه سوال او تمام شد. عدی بن حاتم چون معمولا با ثروتمندان و طبقۀ اشراف سر و کار داشت و اینگونه رفتارها را ندیده بود، تحت تاثیر رفتار متفاوت پیامبر قرار گرفت و با توجه به گفتههای خواهرش، زمینۀ پذیرش اسلام در وجود او ایجاد شد. با خود گفت، این مرد نمیتواند انسانی معمولی باشد. سپس وقتی به خانه پیامبر آمد و سادهزیستی ایشان را دید، بسیار تعجب کرد که چگونه حاکم حکومت چنین زندگی سادهای دارد؟
پیامبر احترام خاصی به او گذاشت و پس از صرف غذا، جملهای گفت که او حیران ماند. فرمود: تو که نصرانی نیستی، چرا از نصرانیها عشریه میگیری؟
در نصرانیت واجب بود که یک دهم از اموالشان را تحت عنوان عُشریه به رئیس و بزرگ قبیله بدهند. عدی بن حاتم نصرانی نبود، اما قوم او که نصرانی بودند، از این حقیقت خبر نداشتند و به او به عنوان بزرگ قوم نصرانی، عشریه میپرداختند. پیامبر فرمود: گرفتن عشریه برای تو که نصرانی نیستی، حق الناس است و گناه بزرگی دارد.
عدی بن حاتم با شنیدن این واقعیت از زبان پیامبر که هیچ کس جز خودش از آن مطلبع نبود و با زمینهای که در اثر مردم داری آن حضرت در او ایجاد شده بود، مسلمان شد.
در واقع، مردمداری پیامبر، احترام به دختر حاتم طایی، توجه به خواستههای مردم، به خصوص پاسخگویی ایشان در هوای گرم به سؤالات یک پیرزن، سادهزیستی آن حضرت و نیز خبر غیبی ایشان، باعث اسلام آوردن عدی بن حاتم شد. این حکایت آموزنده به ما میفهماند که یکی از دلایل پیشرفت اسلام سعۀ صدر، مردم داری و صبر و استقامت پیامبر در برابر حوائج و توقعات مردم بود.
/6262
نظر شما