مهدی یاورمنش: بیشتر با نقش عبدلی شناخته میشود؛ شخصیتی با نمک در نمایشهای کوتاه و شاد تلویزیونی که از سالهای پایانی دهه 60 برای سه دهه از تلویزیون پخش میشود. اما اگر قرار باشد تنها با این شخصیت کمدی او را معرفی کنیم، بیانصافی در حق جواد انصافی است.
جواد انصافی نزدیک به 40 سال است در عرصه هنرهای نمایشی فعالیت میکند. بجز بازیگری، نویسندگی، کارگردانی، تدریس و پژوهش از دیگر زمینههای کاری اوست. نمایشهای شادی آور و به ویژه سیاه بازی، حوزه تخصصی این هنرمند به شمار میآید که در این زمینه کتابها و مقالههای تحقیقی زیادی هم منتشر کرده است.
شامگاه یک شنبه 24 شهریور، شانزدهمین جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی، شاهد اجرای نمایش «کل عنایت» به نویسندگی، بازیگری و کارگردانی جواد انصافی در تماشاخانه سنگلج بود که ریشه در پژوهشهای او دارد. به همین بهانه گفتگویی با این هنرمند انجام دادیم و وضعیت امروز سیاه بازی و نمایشهای شادی آور را به بحث گذاشتیم.
به نظر میرسد بعد از این همه سال، شخصیت سیاه در نمایشهای تخت حوضی هنوز دچار کج فهمی است. این شناخت ناقص و نادرست تنها مربوط به مردم عادی نیست، مسوولان و حتی برخی از هنرمندان تئاتر هم دچار آن هستند. میخواهم سیاه را از زبان شما بشناسم.
سیاه یک عارف بذله گو و هزل گوست. یک پهلوان و جوانمرد است که دروغ نمیگوید، به دنبال حقیقت است، حق مردم را میستاند، چشم و دل پاک است، او را نمیشود خرید، عشق زمینی ندارد و عاشق خداست و.... سیاه بازها میگویند پیرو سیاه وش یا سیاوشاند که به دنبال حقیقت بوده و جوانمردی را سرلوحه زندگی خود قرار میداده است.
جواد انصافی نزدیک به چهار دهه در عرصه نمایش های شادی آور فعال بوده است
اگر شما به نام شخصیت اصلی نمایشهای سیاه نگاهی بیندازید، به اسمهایی چون مبارک، الماس، یاقوت و زمرد بر میخورید که نشان میدهد چه گوهرهای گرانبهایی هستند. این شخصیت نمایشی خیلی ارزشمند است و اگر تا به حال خوب شناخته نشده، به دلیل کم کاری ما و کم لطفی مسوولان است که فضای کار را این گونه نمایشی را بستهاند.
سالهاست بجز جشنوارهها و برخی مناسبتها شاهد اجرای سیاه بازی روی صحنههای نمایشی نیستیم. تلویزیون که چند دهه است این گونه نمایشی را کنار گذاشته. چرا؟
حرف سیاه، درد دل مردم است و برای همین دست اندرکاران امور و مسوولان خیلی او را دوست ندارند. سیاه مسائل اجتماعی و مشکلات جامعه را میگوید، کاری به سیاست ندارد. اگر هم هر مسئله اجتماعی رنگ و بوی سیاسی پیدا میکند یا به سیاست ربطش میدهند، گناه سیاه نیست. زبان سیاه چون گزنده است و نمیتوانند شخصیت آن را عوض کنند، از آن فرار میکنند.
یعنی از سیاه میترسند؟
سیاه ترس ندارد. مسوولان باید از انتقادهای طنز آمیز استقبال کنند، چون اثری مثبت و سازنده دارد. تا ایرادها گفته نشود، مدیران برای حل آنها اقدام نمیکنند. این نوع نمایش کارکردش این است که هم مشکلات را مطرح مینماید و هم احساسات جامعه را تخلیه میکند. این جوری مسوولان از دو طرف سود میبرند.
حتی در دربار شاهان هم شخصیتهای نمایشی شبیه سیاه بودهاند. کل عنایت مال دوره شاه عباس است، لوطی صالح در دربار کریمخان زند پیدایش میشود و کریم شیرهای معروف هم در دستگاه ناصرالدین شاه بوده است. اینها قدرتی داشتهاند که مسوولان و وزیران از آنها میترسیدهاند.
در دورهای نمایش سیاه بازی را به دلیل توهین به سیاه پوستان و رد و بدل شدن کلمات زشت و جلف ممنوع کردند. در این باره چه میگویید؟
بله بعضی از نمایشهای سیاه بازی هم مثل خیلی دیگر از شاخههای هنری یک دورهای با ابتذال درآمیخته بود که راه حل آن ممنوع کردن این هنر نبود، بلکه باید تنها آن را پیراسته و پاک میکردند. ما هم با ابتذال و موضوعهای سخیف مخالف هستیم و نخستین کسانی بودیم که مقابل آن موضع گرفتیم. اما فکر میکنم مشکل بعضی از مسوولان ربطی به این مسائل ندارد.
توهین به سیاه پوستان چه؟
وقتی دوست داشتنیترین شخصیت نمایشهای سنتی ما سیاه و مبارک است، این توهین به حساب میآید؟ من اول گفتوگو خصلتهای جوانمردی، پاک زیستی و آزادگی شخصیت سیاه و وجه تسمیه آن را گفتم که هیچ کدام نه تنها توهین نیست، بلکه یک بزرگداشت است. تازه این شخصیت خودش را سیاه میکند و رنگ پوستش سیاه نیست که به مسائلنژاد پرستی ربطش دهند.
آن طور که از اسناد تئاتر شهر بر میآید، شما در اوایل انقلاب در این مجموعه چند کار موفق سیاه بازی را روی صحنه بردهاید. چه شد این روند ادامه پیدا نکرد؟
چون ما را از تئاتر شهر اخراج کردند. اوایل انقلاب سالن شماره دو تئاتر شهر که حالا اتاق کنفرانس شده است را برای اجرای سیاه بازی در دست گرفتیم. از سال 59 تا 61 چند نمایش در ارتباط با مسائل روز روی صحنه بردیم که جمعیت دو برابر ظرفیت سالن به تماشای کارها مینشست. ماههای اول جنگ، نمایشی با نام «دام» را اجرا کردیم که به دلیل استقبال زیاد، هفته آخر مدیران تئاتر شهر گفتند به سالن اصلی برویم تا بتوانند پاسخ گوی مشتاقان باشند. یادم میآید آن زمان حتی برای پلهها و زمین هم بلیت فروشی میکردند. هنگامی که بمب گذاریها شروع شد، یک نمایش با نام «بمب» روی صحنه بردیم که آن هم با استقبال گرم روبرو شد. اینها را میگویم تا متوجه باشید چقدر میتوان مسائل و موضوعهای خیلی جدی را در قالب سیاه بازی ریخت. دو نمایش دیگر هم که آن سالها به صحنه بردیم و خیلی تماشاگر به سالن کشاندند، «دق مرگ» و «وجدان بیدار» نام داشتند. در مقابل این همه موفقیت، برخوردی که با ما شد، آن بود که از تئاتر شهر اخراجمان کردند. با این وجود ما از پا ننشستیم و گفتیم سالنی که خیلی رونق ندارد را به ما بدهند تا کارهایمان را آنجا اجرا کنیم. این طوری توانستیم سالن محراب را بگیریم که کمتر کسی آن را میشناخت و تماشاگر نداشت. وقتی نخستین کار را آنجا روی صحنه بردیم، با استقبال گرم مردم روبرو شدیم. برای مدتی در سالهای 64 و 65 آنجا به نمایشهای سیاه بازی اختصاص داشت که متاسفانه بعد از مدتی آنجا را هم از دستمان درآوردند.
این هنرمند می گوید نمایش های شادی آور یک جشنواره مستقل می خواهد
برای اینکه مسوولان با سیاه بازی آشتی کنند، چه باید کرد؟
باید ذهن آنها را روشن کرد. این کار با پژوهش و اجرای عمومی نمایشهای سیاه بازی امکان پذیر است. اگر سیاه بازی را جدی بگیرند، اگر فضا را برای نمایشهای شادی آور ما باز کنند، این گونه نمایشی میتواند جهانی شود. این نمایشها آن قدر پشتوانه فرهنگی و تئاتری دارند که اگر خوب معرفی شوند، در دنیا هم حرفی برای گفتن دارند.دو سال پیش در جشنواره قبلی، چند هنرمند ایتالیایی آن قدر مجذوب سیاه بازی شده بودند که ما را ول نمیکردند و مدام در باره این گونه نمایش کمدی میپرسیدند.
اشاره به ضعف در حوزههای آموزشی و پژوهشی کردید. در این باره بیشتر توضیح دهید.
نمایشهای آیینی سنتی در کل با ضعف شدید آموزشی مواجهاند، بنابراین میبایست برای آموزش آنها برنامه ریزی دقیق و حتی دانشگاهی داشت. کمبود بحث آموزش در خصوص نمایش سیاه بازی به شدت محسوس است و جا دارد در دانشگاههای کشور گرایش مربوط به این شاخه تئاتری در نظر گرفته شود. یا میتوان با تأسیس آموزشگاههای معتبر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در راستای آموزش نمایشهای آیینی سنتی گام برداشت.
در حال حاضر فقط چند نفر همچون داوود فتحعلی بیگی، دکتر محمدحسین ناصربخت و دکتر قطب الدین صادقی در خصوص پژوهش و آموزش نمایشهای آیینی سنتی فعالیت دارند و من نیز گاهی برای کارگاههای دانشگاهی دعوت به کار شدهام، اما آمادگی آموزش فراگیرتری را نیز دارم. و اجرای عمومی؟ تا زمانی که سالنهایی به این نوع نمایش اختصاص ندهند که در تمام طول سال فعال باشند، نمیتوان به اجرای عمومی امیدی داشت. در این اوضاع تنها دلمان به جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی خوش است.
اما این جشنواره هم مدتی است دو سال یک بار برگزار میشود.
بله. علاوه بر این جشنواره مدتی است که دیگر رقابتی نیست و به آثار شرکت کننده جایزه نمیدهند. یک تعهد هم داشتند که به نمایشهای راه یافته به جشنواره اجرای عمومی بدهند که امسال آن را هم دیگر ندارند و میگویند تنها تعدادی از آثار فرصت به صحنه رفتن در طول سال را خواهند داشت.
به فکر نیفتادهاید تا یک جشنواره مستقل برای سیاه بازی یا نمایشهای شاد داشته باشید؟
نمایشهای شادی آور و سیاه بازی را میشود هم زمان با یک جشن و مناسبت ملی و در دل یک جشنواره مستقل برگزار کرد. سال 87 یک بار این اتفاق افتاد و شهر ساری میزبان جشنواره سیاه بازی شد که همان سال بود و دیگر تکرار نشد. فکر میکنم برنامه یا سیاستی وجود دارد تا به این نمایشها زیاد بها داده نشود.
شامگاه یک شنبه 24 شهریور در جشنواره شانزدهم نمایشهای آیینی و سنتی، شما نمایش شادی آور «کل عنایت» را اجرا کردید. در باره این نمایش توضیح دهید.
این نمایش در نتیجه پژوهشی است که در باب نمایشهای سنتی در زمان شاه عباس صفوی کردهام و حاصل آن دو نمایش «کل عنایت» و «قالی» شده است. «کل عنایت» دلقک دربار شاه عباس بوده و از همان جا نیز «کل بازی» و «کچلک» بازی شروع شده که تا زمان قاجاریه نیز ادامه داشته است. این کار فضایی براساس نمایشهای آیینی سنتی دارد و تمام تلاشم این بوده است که در آن بخشی از موسیقی مردم کوچه و بازار را هم که از بین رفته را دوباره زنده کنم. امیدوارم در زمان اجرای عمومی این نمایش، بتوانیم بیشتر در باره آن حرف بزنیم.
57245
نظر شما