این کشورها همگام با رشد اقتصادی ، افزایش اشتغال زنان و رشد نظریه ها فمینیستی که فرزند آوری زیاد را بهره کشی از زنان و تهدید سلامت آنان می شمردند با کاهش نرخ موالید مواجه شدند و در بسیاری از کشورها نظیر ایتالیا و آلمان نرخ رشد حتی منفی شد.
این موضوع که زنگ خطر را مخصوصا در بخش اقتصاد این جوامع به صدا در آورد باعث شد که متولیان امور اجتماعی را به فکر چاره ای بیاندازد که جبران کمبود نیروی کار در آینده رادر برنامه ریزی های خود لحاظ کنند
کشورهای اروپای غربی و شمالی همزمان دو سیاست جمعیتی را مدنظر قرار دادند
1- حمایت مالی از فرزند آوری ودادن تسهیلات چشمگیر نظیر مقرری ماهانه در حد حقوق یک کارمند تمام وقت ، حمایتهای بهداشتی رایگان ویا ارزان قیمت و ارایه خدمات اجتماعی مانند فرستادن بیبی سیتر برای آموزش صحیح مراقبت از کودک
2- باز کردن مرزها به روی نیروی کار جوان خارجی که جایگزین نیروی کار در حال نقصان داخلی شود
اما در اجرای سیاست دوم کشورهای اروپایی قید فرهنگ پذیری را به این سیاست افزودند .فرهنگ پذیری به این معناست که مهاجران خارجی که اکثرا از کشورهای محروم و اصطلاحا جهان سوم وارد این کشورها می شوند الزاما باید با فرهنگ جامعه مقصد همگن شوند و ارزشهای دموکراتیک وفرهنگ جامعه مدرن را درونی کنند.
در این راستا آموزش رایگان در مدارس و تحت پوشش قرار گرفتن حمایت های اقتصادی از فرزندان مهاجران هم در برخی از کشورها اعمال شد تا کودکان این مهاجران به عنوان یک شهروند به وظایف خود در شبکه روابط اجتماعی جامعه مقصد آشنا باشند و به عنوان یک آلمانی یا یک هلندی بتوانند در آینده کشور به عنوان یک شهروند نقش ایفا کنند.
گرایشهای نژادی و مخاطرات اجتماعی
این سیاستها در کشورهایی چون آلمان و کمتر از آن در کشورهای اسکاندیناوی با پدیده گرایشهای نژاد پرستانه رو به رو شد.گرچه دولتمردان دهه هفتاد و هشتاد همگی بر سیاست ورود مهاجران جایگزین جمعیت سالخورده پای می فشردند اما احزاب و تشکل های مخفی مردمی کم کم به این فکر افتادند که این جمعیت جایگزین آینده کشور و نژاد آنان را با خطر مواجه می کنند
لذا جنبش های نژاد پرستانه ای مثل نئو نازی ها سر برآوردند که حکایت حملات آنها در دهه هشتاد و نود به کارگران ترک همچنان در ذهن مردم آلمان و برخی از کشورهای اروپایی به عنوان حقیقتی اجتماعی وجود دارد .
در همین راستا آندرس برویک نروژی در سال 2011 یکی از بدترین حملات نژاد پرستانه در تاریخ اروپا را در آرام ترین کشور اروپایی یعنی نروژ انجام داد.
مانیفست وی بسیار تکان دهنده بود چرا که وی هشدار داده بود مسلمانان و اعراب مهاجر از یک طرف و زنان نروژی که کمتر تمایل به فرزندآوری دارند از طرف دیگر موجبات سقوط جامعه نروژ و ارزشهای آن را فراهم می آورند. البته او را به جرم اقدام به قتل و دیوانگی به مدت معینی حبس محکوم کردند اما کم نیستند جوانانی در اروپا که مثل او فکر می کنند
اروپا به کدام سمت می رود؟
برخی از کشورهای اروپایی با افزایش نسبی نرخ رشد سیاستهای انقباظی مهاجرت را آغاز کرده اند به عنوان مثال سوئد و دانمارک تحصیل رایگان در دانشگاهها را برای اتباع غیر اروپایی ممنوع کرده اند اما از طرف دیگر ازدواج بین نژادی و فرزند آوری را همچنان تشویق می کنند. بسیاری از این کشورها سعی میکنند آمار پذیرش مهاجر را به سمت کشورهایی که جامعه پذیری بالاتری دارند کج کنند و اروپایی های فقیر از رومانی ، بوسنی و.....بیشتر مورد پذیرش واقع می شوند.یعنی همان دو سیاست به صورت موازنه ای و شناور هنوز دنبال می شود
آیا در ایران جواب می دهد؟
این دو سیاست کم و بیش در ایران هم اجرا می شود اما چند مشکل بر سر اجرای صحیح آن وجود دارد
در کشور ما که کمابیش البته نه به شدت کشورهای اروپایی با بحران میانسالی و سپس کهنسالی جمعیت مواجه است ،سیاست حمایت از فرزند آوری از تشویق در خور توجه به برخوردهای قهری نظیر گران کردن ابزار پیشگیری حذف برنامه های بهداشتی و کنترل جمعیت در دهات ها و مراکز شهرستانها و....سوگیری پیدا کرده است .وضع بد اقتصادی دولت در دوره دوم ریاست احمدی نژاد باعث شد همان سیاست های وعده داده شده هم محقق نشود و مردم نیز که بعد از اجرای هدفمندی یارانه فقیر تر شده بودند این سیاستها را جدی نگرفتند چرا که بسیاری از مردم از آوردن یک فرزند هم با دیدن مخارج تغذیه و تحصیل پشیمان شده اند.
سیاست ورود نیروی کار هم که با جبهه گیری مردم در مقابل افغان ها که اینروزها به سطح حاکمیتی هم تسری پیدا کرده عملا سیاست ناموفقی است چرا که جامعه ما در مورد فرهنگ پذیری مردم خودش در مورد قوانین شهروندی نقص دارد تا چه رسد به این که بخواهد نیروی کار خارجی که عمدتا افغانی هستند را با جامعه همگن کند و از مخاطرات اجتماعی حضور آنها بکاهد
لذا به نظر می رسد در جامعه ما که گرایشها و تعصبات منطقه ای و نژادی بسیار بیشتر از بعضی کشورهای اروپایی است تنها سیاستی که در مورد سالخوردگی جمعیت جواب می دهد حمایت اقتصادی- اجتماعی از خانواده و فرزند آوری در کنار ارتقای وضعیت معیشت ، بهداشت ،آگاهی های اجتماعی وآموزش رایگان و به دور از زد و بندهای امروز است. این سیاستها باید توام با آگاهی و به دور از روشهای پشت پرده قهری باشد که به افزایش جمعیت ناراضی و مشکل دار بیانجامد که حاصلی جز افزایش مخاطرات اجتماعی در آینده ندارد.
301
نظر شما