مولانا در باب تقلید در دفترهای 6گانه ی مثنوی معنوی سخنان و اندرزهای گوناگونی بیان کرده است.اول آن که او تقلید را از بزرگ ترین موانع سالک الی الله می داند.در بیان او تقلید به هر علم ،عمل و حالی گفته می شود که ظاهری آراسته و زیبا داشته باشد،اما دل و درون شخص را به صلاح و سامان نیاورد و هرگونه پیروی و متابعتی است که خالی از دریافت حقیقت باشد.او اساس زندگی و ستون جهان را تقلید می داند و حتی اندیشه ورزان نیز بیشتر بر مبنای تقلید می اندیشند.براین مبنا قرآن نیز به دفعات اعمال تقلیدی را نکوهش کرده و به جای آن دعوت به اسوه یابی و الگوسازی از نمونه ی نیک بر مبنای علم و معرفت می کند.در مثنوی معنوی درباره ی تقلید و مقلد چنین بیان کرده است:
-تقلید حجاب دل و آفت همه ی نیکویی هاست و شخصیت انسان را پست می کند،وبال روح و شخصیت است.
-تقلید انسان را میمون صفت می کند و او را مانند موش به سوراخ های تنگ و تاریک دنیا و شهوت ها عادت می دهد.
-تقلید انسان را مانند طوطی و دزد می کند،ناشنوایش می سازد و سبب می شود حقیقت در شخص ریشه ندواند و هم چون کوه محل طنین باشد نه منشا طنین.
-تقلید هستی و هویت انسان را بر باد می دهد و آدمی را ظاهری با صلاح و سطحی اندیش بار می آورد،عقل را تباه می سازد و مقلد چهره ی حقیقت را ندیده و جانش از حقیقت بهره ای ندارد.
-مقلد مانند پرکاه و کشتی بی لنگر و صبح کاذب است،گاه کاسه ی داغ تر از آش می شودو خود را از محقق نیز باذوق تر نشان می دهد.
-حالی که از شور معنوی صاحب دلان به سالک مبتدی دست می دهد تقلید است،اما چون حال تکرار شود و به صورت پیاپی رسد به مرتبه ی تحقیق نائل می گردد.
-مقلد پوسته ی حقیقت را می بیند و از حقیقت آن چه کسب کرده خبر ندارد،تقلید برباد دهنده ی کیان و موجودیت آدمی است.
-مقلد در معرض خطر شیطان است و با اندک شبهه ای متزلزل می گردد.
محقق فضل و هنر حقیقی دارد،مقلد فضل و هنر اجاره ای.
-علوم تقلیدی وابسته و نیازمند مخاطب است،اگر شنونده و خواهان نیابد افسرده می شود،لکن صاحبان علوم تحقیقی در بند داشتن هواخواه نیستند و به وظیفه ی الهی و انسانی خود عمل می کنند.
برگرفته شده از:میناگر عشق اثر استاد کریم زمانی.نشرنی.
نظر شما