اعضای کابینه موسوی در دوران نخست وزیریش، رویکردی یکسان در حمایت از نامزدی دوباره وی در انتخابات ریاست جمهوری دهم و پس از 20 سال سکوت وی نداشتند. کما اینکه بهزاد نبوی وزیر صنایع سنگین در دولت دوم وی، کاظم اکرمی وزیر آموزش و پرورش، محمد خاتمی وزیر فرهنگ و محمد سلامتی وزیر کشاورزی از نامزدی موسوی حمایت کردند اما حبیبالله عسگراولادی وزیر بازرگانی و مرتضی نبوی وزیر پست از نامزد رقیب موسوی یعنی محمود احمدینژاد حمایت کردند.
محمدرضا مرندی هم از جمله وزرای غیرحامی موسوی بود که پس از انتخابات هم با مشی موسوی مخالفت کرد. او که همواره با احترام از رئیسدولتی که او در آن وزیر بهداشت بود یاد میکند، با کلامی دلسوزانه بارها از موسوی خواسته است که دست از این رویکرد خود برداشته و به نتبجه انتخابات تمکین کند. او پیش از این هم در گفتوگو با روزنامه خبر از نامهاش به موسوی و تلاشش برای متقاعد کردن وی خبر داده بود تا به نستمسکی برای توطئههای بیگانگان بدل نشود.
آنچه در پی میآید، مشروح گفت وگوی خبرآنلاین با این نماینده اصولگرای تهران است که با حضور در فهرست «جبهه متحد اصولگرایان» به مجلس هشتم راه یافت:
به نظر شما چرا پس از توصیههای موکد مقام معظم رهبری برای ایجاد وحدت و حفظ نظم و آرامش در جامعه باز هم هرازچندگاهی شاهد برخی اتهام افکنیها از سوی جناحها و شخصیتهای سیاسی به یکدیگر هستیم؟ چرا ضرورت برقراری آرامش در فضای عمومی کشور از سوی برخی افراد احساس نمیشود، حال آنکه بزرگان همواره بر این نکته اصرار دارند؟
متاسفاته برخی افراد به توصیههای مقام معظم رهبری توجه نمیکنند. سران اصلاحطلب با صدور بیانیههای متعددشان و دعوت مردم به راهپیمایی های مختلف زمینه تشدید مشکلات را فراهم میکنند.در چنین شرایطی اگر طرف مقابل سکوت کند، جامعه دچار سوء تفاهم میشود. اگر آن طرف {جناح اصلاحطلب} از فرمایشات رهبری تبعیت میکرد، میشد از دوستان اصولگرا این درخواست را داشت که فعالیتهایشان را متوقف کنند. اما همه شاهدند که آنها در 13 آبان، 16 آذر و روز قدس چه بیانیههایی دادند و با دعوت مردم بخ راهپیمایی چگونه به تشدید فضای تشنج دامن زدند.
یعنی از نظر شما عدم التزام به سخنان و توصیههای رهبری فقط از جانب سران اصلاحطلب و اطرافیانشان صورت گرفته است ؟
بله. اگر شرایط کنترل می شد و به توصیههای رهبری که از همان روزهای بعد از انتخابات فرمودند، عمل میشد، هرگز به اینجا نمیرسیدیم. البته آنها در حال سقوط هستند و طرفدارانشان هم به حداقل میرسند. چون اغتشاشگران، اعتقاد ریشه ای به نظام ندارند،با اطلاعیهها و بیانیه های این افراد بیرون میآیند. اما به هرحال قضیه در حال تمام شدن است. چون دیگر قضیهاای نمانده است. شما به تعداد هوادارن انها در راهپیماییهایشان نگاه کنید، مدام در حال کم شدن هستند. از بعد از انتخابات تا روز قدس و بعد تا 13 آبان، دیدید که کم شدند. در 16 آذر هم تنها عده محدودی به خیابانها آمدند. از این رو صدور دوباره بیانیهها و تحریک مردم به اغتشاش، دامن زدن به آتشی است که به طود کلی در حال خاموش شدن است.
اما باز هم شاهد حضور معترضان در مناسبتهای سیاسی و اجتماعی مختلف هستیم. اعتراضهایی که بعد از اعلام نتایج انتخابات شکل گرفت و شاید اگر به آنها پاسخ قانع کنندهای داده میشد، دیگر تکرار نمیگشت. به نظر میرسد که این جمعیت معترض همچنان هم پایگاه اجتماعی دو نامزد معترض به انتخابات ریاست جمهوری دهم را تشکیل میدهند. اینطور نیست؟
پایگاه اجتماعیای دیگر باقینمانده است. ممکن است گلهمندیهایی به دولت در برخی افراد در فضای عمومی جامعه وجود داشته باشد. اما همیشه این گلهمندیها وجود داشته و چیز جدیدی نیست. اما رهبران این اغتشاشات تلاششان در این است که این اعتراضات را در قالب حرکتهای وحشیانه، غیردموکراتیک و غیرمدنی دنبال کنند. جای انتقاد در رسانهها و دانشگاههاست. نه اینکه مردم را به خیابان بکشند و در مخالفت با نظام جبهه گیری کنند. درست است که مقام معظم رهبری می فرمایند که در مقابل این اقدامات انها ارام باشیم اما به هر حال افراد از این مسائل ناراحت میشوند.
گفتید که دیگر پایگاه اجتماعیای برای نامزدهای معترض به انتخابات ریاست جمهوری گذشته باقینمانده است. از آنجا که در میان آنها، آقای میرحسین موسوی بیشترین رای را آورد، به نظر شما از 13 میلیون رایی که وی کسب کرده بودند، در حال حاضر چه میزان از آن را برای خود حفظ کردهاست؟
نسبت به شخص آقای موسوی و اینکه برخی به ایشان اعتقاد داشته باشند، نمیدانم که چقدر از آراءشان باقی مانده باشد، اما درباره اعتقاد به راهی که در پیش گرفتهاند، فکر نمیکنم که دیگر کسی باقیمانده باشد. هرچند که اخلال گران داخلی و حامیان خارجیاشان در آمریکا و اروپا را هم باید به جمع آنها افزود. در مجموع میتوانم بگویم که در کشور خودمان، طرفدار واقعی برای موسوی باقی نمانده است.
به نظر شما آیا می توان گفت همه کسانی که به موسوی رای داده اند اغتشاشگرند؟
نه اینگونه نیست. حساب کسانی که در انتخابات شرکت کردهاند از این اغتشاشگران جدا است. کجا ان 13 میلیون نفر به خیابان ها آمده و اغتشاش کردهاند. ممکن بود در روزهای اول بعد از انتخابات تعدادی از آنها به نتیجه انتخابات اعتراض داشتند اما بعد که شورای نگهبان و رهبری نتیجه انتخابات را تایید کردند، آنها هم قانع شدند. اما آقای موسوی و برخی که با حضورشان در راهپیماییهای مختلف علیه نظام شعار دادند، این نتیجه را نپذیرفتند. اقایانی که علیه دیکتاتوری شعار میدهند باید بدانند که روش ایجاد آزادی این نیست که طرفدارانشان در خیابان ها شعار «جمهوری ایرانی» را مطرح کنند.
البته آقای موسوی هیچگاه اعلام نکرده که حامی این شعارها و حرکتهای افراطی است.
من هم نمیدانم که واقعا کسانی که این شعارها را میدهند از حامیان ایشان هستند یا نه. امیدوار هم هستم که اینطور نباشد و بنده اشتباه کرده باشم. اما مساله اینجاست که آقای موسوی با دعوتهایی که از آنها برای حضور در راهپیمایی میکنند، زمینه طرح این شعارها را فراهم میآورند. این شعارها با مبانی اعتقادی هر ایرانی ای در تناقض است و با توجه به شناختی که از آقای موسوی دارم فکر هم نمیکنم که ایشان خودشان هم اعتقادی به این شعارها داشته باشد. کسانی که این شعارهای افراطی را سر میدهند، اغتشاشگرانی هستند که از فرصت ایجاد شده توسط ایشان، سوء استفاده می کنند. به قول مقام معظم رهبری این آقایان از برادران دیروز ما هستند و حیف است که اینگونه زمینه ساز حضور دشمنان شوند. گویا شیطان در خون آنها نفوذ کرده است.
حد و مرزی میان اغتشاشگران و حامیان واقعی آقای موسوی قائل هستید؟
ببینید، آنها اطلاعیه میدهند که حامیانشان به خیابانها بیایند. وقتی طرفدارانشان نمیآیند، اغتشاشگران میآیند.اینها که ادعای مدنیت دارند، رفتارشان مدنی نیست. در خوشبینانهترین حالت می توانیم بگوییم که این اغتشاشگران از طرفداران آنها نیستند. ولی شاید هم باشند. امیدوارم بهتر از آنچه که عمل میکنند، درباره شان فکر کنم.
نظر شما