«رسوایی» کمدیست بنابراین باید بیشتر بفروشد که نمیفروشد. پر از ستاره است. شخصیتهای معمول اما با عملکرد غیرمعمول دارد که در مجموع، منجر میشود به عبور از خطوط قرمز رایج در این فیلم که برای مخاطبان جذابیت دارد. پایان خوش دارد.
«هیس!دخترها فریاد نمیزنند» ملودرام است که ظاهراً باید کمتر بفروشد که بیشتر میفروشد. ستارهمحور نیست. سراغ موضوعی میرود که نه تنها غیرمعمول است که خیلی هم خطرساز است برای گیشه چون احتمال تحریم فیلم توسط خانوادهها میرود. پایان خوش هم ندارد.
فیلم اول در اکران نوروزی، دو میلیارد و نیم میفروشد که با توجه به اوضاع و احوال بحرانی اقتصاد سینمای ما خیلی هم خوب است. فیلم دوم، اواخر تابستان به میدان میآید و پرده را رها نمیکند تا اواخر پاییز و چهار میلیاردی میفروشد که تازه فروش سینماهای داخل است نه اکران خارج از ایران.
فیلم اول در آن بخش از جامعه شکل میگیرد که هنوز سنتیست و به دلیل نزدیکی به خلقیات نسبتاً ثابت ایرانی و فضاهای نوستالژیک و استفاده از زبان مردم کوچه و بازار باید بیشتر بفروشد که نمیفروشد.
فیلم دوم در آن بخش از جامعه شکل میگیرد که یا مدرن است یا شبه مدرن است و بخشی را تشکیل میدهد که از طبقه متوسط به بالا را در بر میگیرد. با خلقیات ثابت ایرانی تقریباً بیگانه است. برعکس فیلم اول، زنمحور است یعنی زنها، پیشبرنده و راوی قصهاند نه مثل فیلم اول تنها بهانه روایت قصه. استفاده از زبان در آن، هیچ وجه نوستالژیکی ندارد و مکانها هم منحصرند به آن رویکرد مکانی سینمای ایران که به برجها و آپارتمانهایی با امکانات غربی متمایل است.فضای عمومی فیلم هم بیشتر با جلوههایی همراه است که تصویری از شهری بیشتر غربی به دست میدهد تا آن چه که مخاطبان، در زندگی روزانه خود با آن مواجهاند در نتیجه باید کمتر بفروشد که بیشتر میفروشد.
فیلم اول به خاطر کمدی بودناش، زمان اکراناش و قصهای که قابلیت آن را دارد که اگر پدری توسط فرزندی مورد سؤال قرار گرفت، جوابگو باشد باید در گیشه بیشتر موفق باشد چون فیلم دوم در هر سه مورد دچار مشکل است و مخصوصاً اگر پدری یا مادری در مورد ماجراهای فیلم مورد سؤال فرزند یا فرزندان قرار گیرد برای پاسخگویی دچار مشکلات جدی میشود. میخواهم نتیجه بگیرم که از دید عمومی فیلم اول را میشود خانوادگی دید و فیلم دوم را نمیشود؛ در نتیجه لزوماً برای فیلم دوم باید بلیتهای کمتری خریداری شده باشد.
میبینید؟! رسیدیم به آن «چرا»ی اولی! همه شواهد و مدارک دال بر این است که فیلم اول باید بیشتر میفروخت. شاید البته یک دلیل وجود داشته باشد دلیلی که تنها در صورت لزوم درک یک واقعیت تلخ توسط جامعه برای پیشگیری از آن، قابل اضافه شدن به گزینههای فوق است. فیلم اول، به رغم همه جلوههایی که از زندگی مردم پاییندست دارد، قصهاش هزار و یک شبیست. افسانه مدرن است اما فیلم دوم به رغم همهی جلوههای بالادستیاش، افسانه نیست واقعیتیست که جامعه لزوم درکاش را حس کرده.
نظر شما