مدعیان بازنگری علوم انسانی و اجتماعی بیشتر در فکر سرنگونی این عرصه هستند تا اصلاح. اگر قصد اصلاح وجود داشت که اینهمه سر و صدا راه نمی افتاد.

دکتر تقی آزاد ارمکی:در بازنگری علوم انسانی، اگر بازنگری یک ضرورت زمانه باشد که نیاز به بحث و گفتگوی عالمان این رشته است، نیاز به روش، الگو و فضا می باشیم.  به دلیل فقدان بحث و طرح روشن در مورد روش بازنگری، الگوی بازنگری، و فضا و شرایط بازنگری می توان اینگونه بیان کرد که مدعیان بازنگری علوم انسانی و اجتماعی بیشتر در فکر سرنگونی این عرصه هستند تا اصلاح. اگر قصد اصلاح وجود داشت که اینهمه سر و صدا راه نمی افتاد. اصلاح این حوزه می بایستی به واسطه افرادی که تجربه کافی در این زمینه دارند و علاقه ای به بهبود شرایط دارند و در شرایط منطقی و آرام صورت گیرد تا به واسطه افرادی که نسبت به این حوزه بیگانه هستند. به نطر می آید اکثر افراد مدعی بازنگری از دور شنیده اند که در جامعه شناسی هم عده ای در مورد جامعه و انسان سخن می گویند. به نظر انها به دلیل اینکه انسان و جامعه ایرانی و اسلامی است، می بایستی همه بحثها اسلامی باشد. تصویری که در مورد مدعیان بازنگری هست بیش از این نیست. اگر تصویر دیگری در این میان وجود دارد، مدعیان می بایستی اول مطرح کنند و سپس اقدام کنند. این است که بنده باور پیدا کرده ام که مدعیان بازنگری بر تخریب و نابودی این حوزه می اندیشند تا بهبود ‏آن. 

اگر فرض این باشد که بازنگری این حوزه مورد نظر است تا نابودی و تخریب،‏ وارد شده ها و مابقی که بعدها به این جمع خواهند پیوست، می بایستی اصولی را به لحاظ روشی و سازمانی رعایت کنند. زیرا کاری که بدون روش باشد، سرانجامی نخواهد داشت. اگر روشی وجود دارد، بهتر است گفته شود که این روش از کجا به دست می آید؟ آیا این روش تولید شده کشورهایی چون روسیه و چین است؟ زیرا آنها هم زمانی انقلاب فرهنگی کردند و در نهایت هم به توسعه و تعالی از سنخ خودشان دست یافتند. کار بازنگری بدون الگو ممکن نیست. الگوی کاری از کجا آمده است؟ بهتر است که الگوی موجود مطرح شود تا با آگاهی از آینده کار، اقداماتی مهم صورت گیرد. اما اگر الگوی مورد نظر خودمانی است و از حوزه علمیه آمده است، بیان و ترسیم ابعاد آن ضروری است. زیرا با طرح و آگاه کردن جامعه، مقاومت و اعتراض در فرایند کار کاهش یافته و نتایج مفید خواهد بود. اگر الگو از حوزه آمده است، لازم است کمی به عملکرد این نهاد در دانشگاه توجه کنیم و بدانیم که تا کنون چه کرده ایم و نتیجه کارها چه بوده است و در نهایت بر اساس تجربه موجود، معلوم کنیم که از کجا شروع کنیم بهتر است.

حوزه علیمه از طریق حضور افراد روحانیون در مقام نمایندگی رهبری، ریاست دانشگاه و دانشکده و مدیر گروه، مدرس، امام جماعت، امام جمعه، مجری طرح، عضو هئیت علمی، همکار و سخنران و منتقد در دانشگاه در طول سه دهه گذشته حاضر بوده اند. کمتر دانشگاهی و دانشکده ای و گروهی در ایران وجود دارد که از انواع حضور های علمای دینی به دور بوده است. افزون بر این، منابع مکتوب، دروسی چون معارف اسلامی، تاریخ اسلام، ریشه های انقلاب اسلامی، انسان در اسلام، اجتماعیات در اسلام، فلسفه اسلامی، و ... نیز به واسطه روحانیون تالیف و در دانشگاه تدریس شده  است. در بعضی از رشته ها و گروه ها و دانشکده ها و دانشگاه ها، همه امور به واسطه علمای دینی دنبال می شده است. حوزه فقه، حقوق، الهیات، و ... از این سنخ هستند. در این صورت، نمی توان ادعا کرد که علمای دینی در دانشگاه ها حاضر نبوده و به دلیل عدم حضور روحانیون عزیز، دانشگاه ها دچار مشکل شده اند. به عبارت دیگر، این بار نمی توان ادعای نسل ما را بعد از انقلاب اسلامی مطرح کرد که دین و دینداران و روحانیون در دانشگاه حاضر نبوده اند و  دانشگاه دچار مشکل شده و در نتیجه تحقق انقلاب فرهنگی ضروری است.  در این دوره این نوع داعیه قابل طرح نیست. اینکه کسی یا جریانی نیز مانع حضور دینداران در دانشگاه ها بوده اند، ادعایی واهی است. اینکه حضورهای علمای دینی و ارتباط با حوزه در دانشگاه در ساماندهی حوزه دین بی فایده بوده یا اینکه این افراد توان کافی در اثرگذاری نداشته اند، نیز سخنی واهی است. اینکه منابع تهیه شده در حوزه دروس دینی و معارف و تاریخ و دیگر موضوعات  نیز غیر تخصصی بوده و به واسطه افرادی غیر خودی تهیه شده نیز سخنی واهی است. زیرا هم اساتید  این دروس‏و هم منابع از طریق سازمان و نهادی خاص با مدیریت علمای دینی تهیه و آماده و در دانشگاه مطرح شده است. کتاب های معارف اسلامی و دیگر دروس این وضعیت را دارند. اساتید این دروس نیز این وضعیت را دارند. کمتر استادی خارج از حلقه اساتید معارف زیر نظر دفتر نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه امکان وارد شدن به این حوزه را داشته است. در این صورت می بایستی کمی با احیتاط در مورد رابطه علمای دینی و دانشگاهیان بحث کرد. کمی با احتیاط در مورد دین در دانشگاه بحث کرد. کمی با احیتاط درمورد اساتید دانشگاه که بیشتر آنها در زمان حاضر وارد شده های بعد از انقلاب اسلامی می باشند، بحث کرد. کمی با احیتاط در مورد جریان بی دینی در دانشگاه بحث کرد.

اگر بی دینی در دانشگاه شکل گرفته است، محصول کار مشترک علمای دینی، اساتید،‏ خانواده ها، نظام سیاسی و شرایطی است که در آن قرار گرفته ایم. اگر بی توجهی به مبانی دینی در دانشگاه هست، می بایستی کاری دیگر کرد تا دوباره تعطیل  دانشگاه و علم مهم شود. تعطیل علم به تعطیل دین در ایران خواهد انجامید. مدعیان تعطیل علم و تخریب علوم انسانی به جای بازنگری درون سازمانی به یاد داشته باشند که نتیجه نهایی که به دست خواهد آمد تعطیل عقل و ایمان و علم و دین در دانشگاه و جامعه خواهد بود.

عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران

کد خبر 33558

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • sasan IR ۰۶:۵۱ - ۱۳۸۸/۱۰/۱۳
    0 1
    در این زمینه باید عالمان دینی مردمی به همراه استادان دانشگاهی غیر غرب گرا و مستقل این وظیفه را انجام دهند. مقایسه و استفاده از کتب غیر اسلامی برای تکامل و تعقل مفید می باشد. البته اگر از روی ان کپی برداری نشود.

آخرین اخبار