افزایش روند واگرایی در اتحادیه ای متشکل از کشورهای همگرا حکایت امروز اتحادیه اروپایی است. گسترش واگرایی و استقلال طلبی در اتحادیه اروپایی امروزه مقامات ارشد این اتحادیه را نگران کرده است. هرمان وان رومپوی رئیس شورای اروپا اخیرا در سفر به اسپانیا محبور به موضعگیری در این رابطه شد و در مصاحبه ای درباره استقلال طلبی مناطقی در اروپا ابراز امیدواری کرد که این مسئله نه در اسپانیا و نه در دیگر کشورها روی ندهد. وی هشدار داد اگر منطقه ای از کشورهای عضو اتحادیه اروپا جدا شود باید از نو درخواست الحاق به این اتحادیه را مطرح سازد و این قضیه بسادگی انجام نخواهد شد. اگرچه هنوز نمی توان در خصوص استقلال طلبی و جداشدن نهایی یک منطقه از کشور اصلی در اتحادیه اروپایی سخنی قطعی به میان آورد لکن این زمینه و ذهنیت بطور بالقوه وجود دارد و در زمان تشدید واگرایی و بروز بحران های اقتصادی و اجتماعی می تواند بیشتر مطرح شود و کشورهای اروپایی را با چالش مواجه سازد.
اتحادیه اروپایی در عین حال که بلوکی کنفدرال از 28 کشور اروپایی است که جملگی از طریق یک پیمان گرد هم آمده اند و گرایشات وحدت گرایانه بسیار قوی دارد، معذالک در برخی مناطق آن گرایشات قوی از جنبش های ملی گرایی و استقلال طلبانه دیده می شود. اخیرا مقامات منطقه اسکاتلند در بریتانیا و یا باسک و کاتالان در اسپانیا مجددا اظهاراتی در خصوص اعلام استقلال مطرح ساخته اند. بدیهی است که هرگونه گرایشات استقلال طلبی در کشورهای عضو اتحادیه اروپا می تواند روند امور این اتحادیه را بخطر انداخته و تمایلات استقلال خواهی را در این قاره افزایش دهد. در این میان رهبران اتحادیه اروپایی بشدت مخالف این گرایشات هستند.
هرمان وان رومپوی رئیس شورای اروپا اخیرا در سفر به اسپانیا در مصاحبه ای درباره استقلال طلبی مناطقی در اروپا ابراز امیدواری کرد که این مسئله نه در اسپانیا و نه در دیگر کشورها روی ندهد. رئیس شورای اروپا این مطلب را پس از آن بیان کرد که آلکس سالموند سروزیر اسکاتلند در سفر به بروژ در بلژیک باقی ماندن در پادشاهی انگلیس را خطری واقعی برای اسکاتلندی ها دانست. این در حالی است که منطقه بروژ در بلژیک که جزئی از منطقه فلاندر است خود دارای گرایشات استقلال طلبی قوی است. (آقای رمپوی خود از این منطقه است). رومپوی هشدار داد اگر منطقه ای از کشور عضو اتحادیه اروپا جدا شود باید از نو درخواست الحاق به این اتحادیه را مطرح سازد و این قضیه بسادگی انجام نخواهد شد.
سرزمین باسک در شمال اسپانیا دارای پنج میلیون جمعیت است و از جمله قدیمیترین مردمان اروپا هستند، زبان، سنت و ملیت مجزای خود را از دوران قرون وسطی حفظ کرده اند. این منطقه ثروتمند که درآمد سرانه آن فراتر از دیگر مناطق اسپانیا می باشد، دارای مراکز صنعتی و رو به رشد سن سباستین و بندر بیلبائو، مرکز مالی و تجاری مهمی با پایگاه صنعتی می باشد. منطقه باسک از توان اقتصادی بالایی برخوردار می باشد و این ظرفیت ها مردم این منطقه را برای خودمختاری و نهایتا استقلال بسیج کرده است.
در سالهای اخیر، کاتالونیا به واسطه خودمختاری قابل ملاحظه از مادرید توان زیادی پیدا کرده و دولت منطقه ای کاتالونیا کاتالان را به عنوان زبان رسمی معرفی کرده است. بارسلون، مرکز کاتالونیا، مرکز مهم تجاری و صنعتی اسپانیا و نیز بزرگترین بندر این کشور محسوب میشود. کاتالونیا در کل ثروتمندترین منطقه اسپانیا می باشد. این منطقه با جمعیتی تقریباً هفت میلیونی، نیروی کار ماهر و آموزش دیده، در جایگاه مناسبی برای تبدیل شدن به کشوری مستقل قرار دارد.
دو نیروی متفاوت در بعد سرزمینی و قومی در شمال ایتالیا وجود دارد: ترنتینو- آلتو آدیجا و پادانیا. ترنتینو- آلتو ادیجا زمانی بخشی از تیرول اطریش بود. مردمان آلمانی زبان آنجا (هم اکنون در حدود نیمی از کل جمعیت استان بولزانو ترنتو) در تمایلات خود برای خودمختاری در امور قانونگذاری، اداری و زبانی مورد حمایت اطریش می باشند. آنچه پیگیری اهداف جدایی طلبانه از سوی اتحادیه شمالی را موجب شد، تمایل برای جدا کردن شمال ثروتمند ایتالیا (برخی مواقع ادعای خود را به تاسکنی و رم نیز گسترش می دهند) از جنوب فقیر میباشد. همچنین، جنبش های جدایی طلب دیگری نیز در سیسیل و ساردینی وجود دارد. با این حال، به دلیل کسب خودمختاری محدود و وابستگی اقتصادی آنها به رم، فشارها برای استقلال فعلا فروکش کرده است.
جزایر آزور و مادیرا در پرتغال وضعیت مناطق خودمختار را کسب کردهاند، در حالی که جزایر قناری خودمختاری منطقه ای بیشتری را از اسپانیا به دست آورده است. آزور هم اکنون محل پایگاه هوایی ناتو بوده و تفرجگاههای مشهوری نیز دارد.
در فرانسه، زمینه های خودمختاری در منطقه بریتانی اساساً فرهنگی و زبانی می باشد و کسی دنبال خودمختاری سیاسی نیست. زیرا پاریس با اعطای قدرت تعیین بودجه به بریتانی سلطه متمرکز خود بر آنجا را کاهش داده است. جزیره کرس با زبان و فرهنگ متمایز خود دارای گرایشات استقلال طلبی است. در دهههای 1970 و 1980، چریکهای کرس برای پیشبرد اهداف خود در کسب استقلال مبادرت به بمبگذاری می کردند. در سال های اخیر، استراتژی های توسعه اقتصادی در این جزیره بر گردشگری متمرکز شده است. در پایان سال 2001، کرس خودمختاری محدودی را کسب کرد که شامل آموزش زبان کرس در مدارس می شود، ولی بعید است که شاهد توقف خشونت های جدایی طلبانه باشیم. به نظر می رسد که اعطای میزان بالاتری از خودمختاری مورد توجه مقامات کرس باشد.
خودگردانی در اروپا لزوماً به معنای کسب حاکمیت کامل نیست، بلکه به معنای اعطای حق تعیین سرنوشت و آزادی در اجرای برخی کارکردها به مردمانی است که به لحاظ تاریخی در سرزمین هایی مشخص زندگی می کنند و این حق و آزادی را برای بقای خود به عنوان یک ملت حیاتی می دانند. به طور کلی، منافع مردمانی که برای کسب آزادی خود از کشورهای میزبان تلاش می کنند، بر توانایی جهت تصمیمگیری راجع به موضوعات مرتبط با زبان، مذهب، فرهنگ و اقتصاد متمرکز می باشد. ممکن است آنها مایل باشند که کشور میزبان همچنان کارکردهایی مرتبط با سیاست خارجی و دفاع نظامی را در دست خود داشته باشد. اگرچه هنوز نمی توان در خصوص استقلال طلبی و جداشدن نهایی یک منطقه از کشور اصلی در اتحادیه اروپایی سخنی قطعی به میان آورد لکن این زمینه و ذهنیت بطور بالقوه وجود دارد و در زمان تشدید واگرایی و بروز بحران های اقتصادی و اجتماعی می تواند بیشتر مطرح شود و کشورهای اروپایی را با چالش مواجه سازد.
30849
نظر شما