الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
به دل دلواپسی داری بیا سوی "ریو" با ما
بسی دلواپسم اکنون ز دست خدعه ی دشمن
که" جام" آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
عفاف دلبران یک سو، عتاب دشمنان یک سو
جرس فریاد می دارد که بر بندید محملها
اگر شوخان برزیلی ز گیسو طره بگشایند
ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
شنیدم از پسر خاله که دیشب گفت با حسرت
که من هم با تو می آیم، منم دلواپسم اینجا!
تو گر دلواپسی برخیز جای هیچ مکثی نیست
بکن پاسپورت خود ممهور و راهی شو تو هم با ما
شب تاریک و طرفِ ساحل و نیرنگ اهریمن
دلم آشوب و در گیر است از شبهای ساحلها
به موضوعات استخری بباید ویژه پردازم
که تا سرپوش بگذارم به پاپوشی که شد بر پا
اگر غافل شوم یک دم نمیدانی چه خواهد شد
تمام تیمها یک سو، به یک سو تیم آمریکا
حضور من در آن وادی، بگویم تا تو هم دانی
بود یک مشت فولادی به زیر فکِ "اوباما"
گروه شش شده حالا بلای جان این ملت
ز بیمم از ظریف و از تمام تیم این آقا
اگر حتی که این کارم به بدنامی کشد آخر
کنم ارشاد در برزیل، ولو خود یکه و تنها
فراری گشته خواب از من ز بس دلواپسم ساقی
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها.
6060
نظر شما