علیرضا آقاخانی در فیلم «تنها دوبار زندگی می کنیم»، به عنوان یک «نابازیگر» برای اولین بار جلوی دوربین رفت و با بازی در نقش «سیامک» چنان خوش درخشید که نظر منتقدان جشنواره را به سمت خود جلب کرد.

در آن جشنواره فیلم «تنها دوبار...» فیلم برگزیده منتقدان و خبرنگاران مطبوعات شد. «علیرضا آقاخانی» با بازی روان و یکدستش، در این موفقیت سهم بسزایی داشت. روزنامه خراسان به بهانه اکران فیلم «تنها دوبار...» با او به گفت وگویی ترتیب داده که در زیر می‌خوانید.

اگر موافقی این گفت وگو را، با صحبت درباره موفقیت های جشنواره ای ات شروع کنیم.
در رشته بازیگری یک جایزه از جشنواره فیلم هند گرفتم. در جشنواره آسیاپاسیفیک (آسیا و اقیانوسیه) نامزد دریافت جایزه شدم که به خاطرش، به استرالیا رفتم، در «گرانادا»ی اسپانیا نیز این فیلم دو جایزه گرفت.

واکنش داوران و مخاطبان، نسبت به این فیلم چطور بود؟
خیلی خوب بود. آن ها می توانستند با شخصیت های فیلم همذات پنداری کنند. در سراسر دنیا، آدم های زیادی داریم که از جنس حسرت های «سیامک»  داشته اند. آدم هایی که در زندگی شان، کارهایی را که دوست داشته اند انجام نداده اند. ما آدم ها در زندگی دنبال کلیت ها هستیم. اما فیلم به ما می گوید باید دنبال جزئیات باشیم.

به نظر تو حسرت های «سیامک» جزئی بود یا کلی؟
بستگی به تعریف افراد دارد. هر فردی در زندگی دنبال چیزی می گردد و به یک سری مسائل، بیشتر اهمیت می دهد. یک سری حسرت های سیامک بزرگ و کلی بود. مثل اخراج از دانشگاه، یک سری از حسرت هایش کوچک بود. مثلا این که چرا جمله «دوستت دارم» را به یک نفر نگفته است. سیامک در حال حاضر، افقی پیش رویش نمی بیند. یک آدم خالی از عشق و گرما و زندگی است. هر چیزی که به آن نرسیده، برایش تبدیل به حسرت شده است.

فکر می کنی چرا نام «تنها دوبار زندگی می کنیم» برای این فیلم انتخاب شده است؟
من فکر می کنم شاید کنایه ای باشد به این که همین یک بار، زندگی را دریابیم. یک تلنگری به آدم می زند که «وقتی عشق نباشد انگار زندگی نیست». در هر سن و هر موقعیتی وقتی عاشق شوی، دل تو زندگی را از نو شروع می کند. این فیلم زندگی را به قبل و بعد عاشق شدن تقسیم می کند.

شنیده ای که بازی ات را به بازی های فیلم های «نفس عمیق» (پرویز شهبازی) و «شب های روشن» (فرزاد موتمن) شبیه دانسته اند؟
من این فیلم ها را ندیده ام. خیلی هم می گویند چرا ندیده ای. یکی از مجلات تخصصی اصرار داشت مرا به بازیگران این فیلم ها شبیه کند. می گفتند تو شبیه «مهدی احمدی» بازی می کنی. گفتم واقعا این بازیگر را نمی شناسم. الان من آن چنان حر فه ای و هنری نیستم اما فیلم دیدن را دوست دارم. می گویند صدایت شبیه اوست. من در این فیلم یک شخصیت را بازی کرده ام. زندگی عادی من و آقای مهدی احمدی، بیرون از این شخصیت هاست.

خودت فکر می کردی یک روز بازیگر شوی؟
نه. بازیگر شدنم اتفاقی بود. هیچ وقت فکر نمی کردم بخواهم بازیگر شوم. نمی خواهم اغراق کنم. اما بازیگر شدن، جزو آرزوهایم نبود. سینما رفتن را دوست داشتم. اما نه این که آرزو کنم کاش جای فلان بازیگر بازی می کردم. آقای بهزادی -کارگردان فیلم- مرا در خیابان دیدند و پرسیدند دوست داری فیلم بازی کنی؟ گفتم تا حالا به این موضوع فکر نکرده ام. چند جلسه با هم قرار گذاشتیم. از بین سه چهار نامزد، من انتخاب شدم.

فکر می کنی چقدر در موفقیت فیلم سهم داشته ای؟
به نظر من موفقیت فیلم، به زحمت های «بهزادی» برمی گردد. او مرا قدم به قدم در عرض یک سال و نیم به نقش نزدیک کرد. چون من بازیگر نبودم. وقتی فیلم تمام شد، بهزادی وقت گذاشت و خیلی چیزها را از نظر تکنیکی به من یاد داد. من پیشنهادهای زیادی برای بازی داشتم. اما نرفتم چون می خواستم ببینم واکنش ها نسبت به فیلم «تنها دوبار...» چگونه است.

بهزادی می گفت به بازیگران اجازه نمی داده است فیلم نامه را بخوانند. چطور با این موضوع کنار آمدی؟
من هنوز هم فیلم نامه را نخوانده ام. روش کارشان طوری بود که سکانس به سکانس به صورت یک برگه، فیلم نامه را به ما می دادند. یعنی صفحه بعد از برگه را نمی دانستیم چه بود. بار اولی که رفتم فیلم را در جشنواره دیدم، همه چیزش برایم تازگی داشت.

نابازیگران همیشه در معرض این اتهام هستند که خودشان را بازی کرده اند. درباره تو هم چنین حرفی زیاد گفته می شود.
شما یک ساعتی هست که با من هستید. می توانید قضاوت کنید من شبیه به سیامک هستم یا نه.

به نظر من شبیه نیستی. چون تو می خندی. اما سیامک اصلا نمی خندید.
البته «سیامک» آخر فیلم یک لبخند کوچکی زد. اگر از من بپرسید، به شما می گویم که هیچ شباهتی به سیامک ندارم. به هر حال هیچ ماست بندی نمی گوید ماست من ترش است. (می خندد) سیامک یک شخصیت چند لایه بود. سیامک آدم کم حرفی است که حرکات آهسته و کندی دارد. اصلا نمی خندد. حسرت هایی از گذشته دارد که می خواهد آن ها را جبران کند.

درباره شخصیت مقابلت صحبت کن. برخی معتقدند او بیشتر یک شخصیت نمادین است و در واقعیت ممکن نیست چنین آدمی وجود داشته باشد؟
شهرزاد با بازی نگار جواهریان بیشتر از این که بخواهد یک شخصیت باشد، بیان گر یک نگاه و روش زندگی است. این که می شود این جوری هم به زندگی نگاه کرد. می شود امیدوار بود. دنبال زندگی دوید و نیمه پر لیوان را دید. شهرزاد نمادی از عشق و آفتاب بود.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 39051

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 1 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • غريبه اي عاشق سينما IR ۱۳:۲۹ - ۱۳۹۰/۰۲/۰۱
    4 1
    عالي عالي عالي عالي عالي بود من عاشـــق بازي ايشون ام