سیدحمید پورمحمدی، معاون برنامه ریزی سازمان مدیریت و برنامه ریزی که مسئولیت تدوین برنامه ششم توسعه را نیز برعهده دارد در رابطه با جزییات آن توضیح می دهد.

مریم یعقوبی

سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور که پس از سال ها اغماء به تازگی هویت و جایگاه قانونی خود را بازیافته به شدت درگیر تدوین ششمین برنامه توسعه کشور است.همین مسئله یعنی همزمانی تقریبی مراحل تدوین برنامه ششم توسعه با بازگشت دوباره سازمان مدیریت و برنامه ریزی به ساختار قانونی کشور بهانه ای شده است برای داغ شدن مباحث کارشناسی در مورد ضرورت یا بطالت تدوین برنامه های توسعه ای در کشوری با مختصات ایران. کارشناسان متعددی با رویکردها و خاستگاه های متفاوت دیدگاه های خود را در مورد اینکه اساسا می توان یا باید برای کشور برنامه توسعه ای تدوین کرد یا نه، بیان کرده اند. از سوی دیگر نقدهای فراوانی نیز درباره برنامه های پیشین، شیوه تدوین، نحوه اجرا و روح کلی حاکم بر برنامه ها تا به حال منتشر شده است. در این میان دیدگاه ها و نقطه نظرات سیدحمید پورمحمدی، معاون برنامه ریزی سازمان مدیریت و برنامه ریزی که مسئولیت تدوین برنامه ششم توسعه را نیز برعهده دارد، از اهمیت خاصی برخوردار است چرا که خواه ناخواه  در برنامه ششم ردپایی از دغدغه ها و سلیقه های تیم تدوین کننده به جا خواهد ماند.

معاون برنامه ریزی سازمان مدیریت پیش از ورود محتوایی به برنامه ششم ترجیح داد در قالب 5 محور به آسیب شناسی برنامه های گذشته و روند تدوین برنامه های توسعه ای در کشورمان بپردازد.

پورمحمدی در این باره گفت:« برنامه های توسعه ای در کشور ما از لحاظ سیاست ها، تدوین، بررسی، اجرا و نظارت دچار مشکلات فراوانی بوده اند».


در کشور ما با وجود اینکه ظاهرا برنامه های پنج ساله پسوند فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دارند، اما اغلب فقط اقتصادی هستند و یا دست کم مفاهیم اقتصادی در آنها پررنگ تر است. چرا در ایران مفهوم توسعه فقط به معنی توسعه اقتصادی دیده می شود؟

من هم با این دیدگاه موافقم و البته این فقط دیدگاه شخصی من نیست. سازمان مدیریت و برنامه ریزی به آسیب شناسی برنامه های پنج ساله قبلی اقدام و از آن کتابی تهیه کرده است. در این مجموعه، آسیب های برنامه های قبلی به 5 دسته تقسیم شده اند که شامل نحوه تعیین اهداف برنامه، نحوه تدوین برنامه، نحوه تصویب برنامه در مجلس، نحوه اجرای برنامه و نیز نحوه  نظارت بر اجرا یا ارزشیابی برنامه است.

در برنامه های پنج ساله گذشته بیش از این که رشد و توسعه  در کنار هم هدف باشند، رشد هدف بوده است و البته انعکاس این روش هم در عدم تعادل ها در پهنه سرزمین دیده می شود.

این که هم اکنون برخی مناطق کشور مرکز ثقل زیربناها ، سرمایه گذاری ها و مراکزخدماتی و دانشجویی است و بخشی دیگر خالی است، نشانه همین عدم توازن و عدم تعادل است. متاسفانه توسعه متوازن در کشور شکل نگرفته و این باعث شده که امکانات و ثروت از نقاط مختلف کشور به مفاطق محدودی مثل مرکز کشور سوق پیدا کند و فقر به سایر مناطق به خصوص مرزها برود.

از سوی دیگر اگر ما فقط برنامه ها را در قالب مدل های اقتصادی ببینیم و برآوردهای کمی و ریاضی را فقط مبنا قرار دهیم  و همه چیز را فقط در بخش ها خلاصه کنیم، بسیاری از پیامدهای آن  خوشایند و قابل رصد نیست. مثلا نمی توان پیوندی بین بخش، استان و منطقه ایجاد کرد. حتی ممکن است برای بخش چیزی را ببینیم که ما به ازای استانی آن قابل تحقق نباشد.

نکته دیگر این که بخشی از موضوعات  در کمیت نمی گنجد. به عنوان مثال در حوزه فرهنگ دیدگاهها و باورها  بسیار متنوع و متکثرند و حتی فعالان حوزه فرهنگ هم به سختی می توانند در موضوعات واحد به یک نتیجه مشخص برسند، طبیعی است که سازمان هم  که این نظرات را دریافت می کند و باید جمعبندی و تلفیق از این برنامه ها داشته باشند به علت تنوع و بعضا اختلاف نظر ها با دشواری فراوانی روبرو می شود.

این ایراد همواره در برنامه ها وجود داشت که در روش برنامه‌ریزی کلان، حوزه‌های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نیز چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرند، چراکه این موضوعات را نمی‌توان به سادگی کمّی و محاسبه‌پذیر نمود و مدل‌های کلان نیز نمی‌تواند این حوزه‌ها را محاسبه‌پذیر نماید. این پیچیدگی باعث می‌شود که سهم حوزه‌های غیراقتصادی در برنامه بطور شایسته ملحوظ نشود و یا وزن آن‌ها کم‌رنگ دیده شود.

دیگر این که آسیب شناسی  انجام شده نشان می دهد  فقدان یک راهبرد بلند مدت برای تعیین اهداف ، انتخاب اهداف بعضاً متعارض ، عدم پیش بینی اهداف بر اساس محدودیت ها و پتانسیل های کشور، عدم دقت کافی در  تعیین اهداف کمی متغیرهای سیاستی از جمله آسیب ها در تعیین اهداف برنامه بود.

در این آسیب شناسی، به فرایند تصویب برنامه هم اشاره ای شده است؟

بله. اصولا یک بخش از فرایند تصویب برنامه، تصویب آن در مجلس است. وقتی برنامه  در دولت تدوین شد برای تصویب به مجلس می رود، اما حیطه عمل مجلس در تغییر برنامه مشخص نیست. حتی در مجلس شاید چیزی که تصویب می شود با آن چه دولت اراده کرده بود، متفاوت باشد.

جالب است بدانید در برنامه پنجم توسعه که قبل از انقلاب نوشته شده 9 ماده و 10 حکم  وجود داشته است، در حالی که در برنامه پنجم توسعه بعد از انقلاب 235 ماده، 192 تبصره و 1114 حکم وجود دارد. وقتی احکام زیاد است، دولت باید برای همه آنها آیین نامه و دستورالعمل بنویسد و اینها هم مصوبه دولت را می خواهد.

بنابراین وقتی تعداد احکام از حد فراتر رفت، به ضد خودش تبدیل می شود و یا انگیزه ها برای تحقق احکام از دست می رود چون این باور دست می دهد که انجام همه چیز های خوب یکباره شدنی نیسست..

می دانید که الان در سال چهارم برنامه پنجم هستیم، ولی هنوز برخی آیین نامه های برنامه پنجم در دستور کار دولت است. این حجم از احکام و تبصره ها یک آسیب است؟

ما نمی توانیم همه چیز را در ظرف برنامه بریزیم. البته هر دولتی دوست دارد در فعالیتش بهترین باشد، اما واقعیت ها ما را محدود می کند. ما باید آرزوها و خواسته هایمان را با  حدود  و مرزهای دارایی هایمان محدود کنیم.

وقتی خیلی آرمان ها را در قالب کلمات می آوریم، سخت می شود آن را برنامه مند کرد. در حوزه اجرا هم فراوانی میزان احکام و بعضا احکامی که گاه تضاد هم دارند، دستگاه های اجرایی را به این سمت می برد که چیزهایی را که اختیاری است دنبال کند و تکالیف را فراموش کند.

در کل و در آسیب شناسی صورت گرفته ، دشواری ایجاد هماهنگی میان سیاست ها در برنامه ها بالا بودن حد تفصیل برنامه ها ، عدم استقرار رویکرد آینده پژوهی در نظام تدوین برنامه ها ، عدم تفکیک اجزاء دستوری و ارشادی در برنامه های توسعه،  عدم ارائه تعریفی روشن از مفهوم توسعه و عدم وجود وفاق بر روی مبانی نظری ، درجه بسیار بالایی از تمرکز در نظام برنامه ریزی ، عدم  توجه کافی به مشارکت فعالان اصلی بخش خصوصی و نهادهای مدنی و فقدان مکانیزمی برای مشارکت هلدینگ ها و نهادهای عمومی غیر دولتی در نظام برنامه ریزی از جمله آسیب های نظام تدوین برنامه بود.

گاه دوره اجرایی ریاست جمهوری و مجلس با برنامه یکسان نیستد و این امر اجرای برنامه را تحت تاثیر قرار می دهد. در حوزه نظارت هم سازوکار مناسبی مشخص نشده که ببینیم اجرای برنامه موفق بوده است یا نه. به طور کلی ما این گستره را از جمله نقدهای وارده بر برنامه ها می دانیم.

معمولا دولت ها برنامه های توسعه را برای دولت بعدی می نویسند و البته مشخص هم نیست که دولت بعدی آن را قبول داشته باشد؟

بله. به هر حال برنامه ها پنج ساله هستند و دولت ها چهار ساله. برای نوشتن یک برنامه هم دو سال زمان نیاز است. در این مدت ممکن است  دولت با مجلس به مفاهمه برسند، اما وقتی دولت یا مجلس تغییر می کند  ممکن است دولت و یا مجلس جدید اهداف و رویکرد دیگری داشته باشند. این هم یک آسیب است.

ولی قانون برنامه فرادستی و رعایت آن الزامی است، بنا براین علی القاعده دولت ها نباید با آن سلیقه ای برخورد کنند؟

ما در این بحث درمقام آسیب شناسی برنامه ها قرار داریم و نه تبیین راه حل ها . بدیهی است وقتی آسیب ها  دقیقا شناسایی شدند پس از آن باید به کاهش آسیب ها اهتمام نمود و در مقام رفع آسیب ها ، راهکارهای مناسب ارائه کرد. از جمله این راهکارها می تواند مواردی باشد که شما بیان کردید مثل التزام به اسناد بالادستی و یا موارد دیگر که باید جداگانه به آنها پرداخت .

روش تدوین برنامه ششم چه تغییری نسبت به برنامه های قبل دارد؟

شاید بهتر باشد بگوییم چه چیز این برنامه را از سایر برنامه ها متمایز می کند. می دانیم که منابع ما محدود است و باید آن را به بهترین شکل هزینه کنیم. نکته قابل تامل این است که برنامه های قبل همه جامع بودند و در برنامه های جامع  منابع محدود  بین همه بخش ها  توزیع می شود ،موضوعاتی که بتواند عدم تعادل ها را کاهش دهد و یا ایجاد قطب توسعه کند بصورت خاص تعیین نمی شوند . اما برنامه ششم  علاوه بر جامعیت، نگرش ویژه ای به موضوعات خاص دارد.(مساله محور است).

در این برنامه، سه بسته موضوعات خاص تعریف شده است. بخشی از آن، موضوعات خاص مکان محور است، یعنی در کجا می خواهیم محرومیت و عدم تعادل را کم کنیم و بعد آنجا را موتور محرک توسعه قرار دهیم.

ما مطالعات زیادی داشتیم و در نهایت سه منطقه را به عنوان موضوعات خاص مکان محور به تصویب شورای اقتصاد رسانده ایم. این سه منطقه شامل سواحل دریای عمان و خلیج فارس، زاگرس میانی و محور شرق کشور است.

گروه دوم، اولویت های بخشی و فرابخشی است ، یعنی حوزه هایی که مزیت های نسبی  کشورند و باید به مزیت رقابتی تبدیل شوند و با اتکاء به آنها اقتصاد را از حالت درون گرایی به برون گرایی سوق دهیم. هفت حوزه در این بخش تعریف شده که معدن و صنایع معدنی، حمل و نقل ریلی، میادین مشترک نفت و گاز، فولاد، پتروشیمی، گردشگری، فناوری اطلاعات و ارتباطات را شامل می شود.

به علاوه این که بحث اشتغال و فضای کسب و کار هم به عنوان موضوعات فرابخشی خاص مورد تاکید می باشند. موضوعات خاصی هم هست که آنها بحران های محتمل آینده اند که عبارتند از :آب، محیط زیست و صندوق های بازنشستگی.  این ها اولویت خاص برنامه هستند. با این توضیح در برنامه ششم با وجود حفظ جامعیت نگرش ویژه ای به موضوعات خاص دارد.

مطلب دیگر اینکه برنامه ششم در فرایند تدوین ، مطلوب خود را در آن می جوید که:

-         بین حوزه های کلان ، بخشی و مناطق ارتباط برقرار نماید

-         برای تحقق اهداف اسناد بالادستی التزام ایجاد کند

-         بین ذینفعان ، بازیگران وتاثیر گذاران در تدوین و اجرای برنامه هماهنگی ایجاد نماید

-         بین اندیشمندان و فعالان در مفاهیم وموضوعات مهم اجماع ایجاد کند

-         برای اجرای برنامه تعهد ایجاد نماید

موضوع آمایش سرزمین که مدتها در حوزه برنامه و بودجه تعطیل شده بود هم در برنامه ششم احیا شده است؟

بله. توسعه سرزمین و مطالعات آمایش سرزمین در این برنامه جایگاه خاصی دارد. ما در ایران سه دوره آمایش سرزمین داشته ایم، یکی قبل ازانقلاب، یک بار در دهه 60 و یک بار هم در دهه 70. علاوه بر آن دستگاه های بخشی هم در سطح ملی مطالعاتی داشته اند. خود استانها هم مطالعات فراوانی در این زمینه داشته اند.

ما همه این ها را جمع بندی کرده ایم و بر اساس آن و بنا به تجویز قانون برنامه پنجم، کشور را به 9 منطقه مجازی تقسیم بندی کردیم. تا ابتدا شورا های توسعه مناطق ایجاد شوند و بعد برای توسعه هریک از این مناطق بر پایه مطالعات پیش گفته، نقاط ضعف و قوت و فرصت و تهدید ها را احصا کردیم و از دل آنها چشم انداز توسعه هر منطقه را بیرون آوردیم.

در سطح استان هم همین اقدام تکرار شد و چشم انداز توسعه هر استان تدوین شد شد. اکنون ما در برنامه، برای هر استان، چشم انداز توسعه داریم و می دانیم هر استان چه مسئولیتی در تقسیم کار ملی دارد. این هم از وجوه خاص برنامه ششم است.

ما برای این که در سطح ملی هم به یک مفاهمه برسیم، ضوابط ملی آمایش سرزمین را بازنگری و بسیاری از ملاحظات اقلیمی و سیاسی که تغییر کرده بود را بازنویسی کردیم.

باید توجه کرد که سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی به ما دیکته می کند که باید به مزیت جغرافیای سرزمین توجه کنیم و رقابت بین استانها برای توسعه ایجاد نماییم و عدم تعادل ها را در سرزمین کاهش دهیم و برای تحقق این سیاست ها در برنامه ششم لازم بود به اصلاح ضوابط ملی آمایش سرزمین و تدوین چشم انداز های توسعه مناطق و استانها اهتمام ویژه صورت می گرفت که الحمد لله این اقدامات انجام شده است را داده ایم.

در واقع این که مناطق و استانها دارای چشم اندازی هستند که باید توسعه بر مبنای آن انجام شود، یکی از ویژگی های برنامه ششم است.

نوشتن برنامه در دوره فعلی سخت تر است یا در دوره های گذشته؟

فراموش نکینم ما در زمانی برنامه می نویسیم که نا اطمینانی های زیادی داریم. تحریم های ظالمانه علیه ما هست و کاهش شدید قیمت نفت هم به آن اضافه شده است. یکی از کارهای مهم در شرایط کنونی ، قرار گرفتن سیاستهای کلی اقتصاد مقاومتی بعنوان مبنای تدوین برنامه ششم، است. این برنامه باید بیش از پیش به سمت کاهش آسیب پذیری های و توسعه متوازن سرزمین و ایجاد تعامل موثر و سازند با منطقه و جهان و برون گرا شدن اقتصاد باشد.

یک نکته در برنامه های توسعه پیشین این است که آنها کمتر پیش نگر بوده اند و اگر بحرانی در کشور یا جهان رخ می داد، اهداف آن ارا با چالش مواجه می کرد. به عنوان مثال تغییر نرخ ارز یا تغییر قیمت نفت باعث می شود که برنامه به هدف نرسد. تحلیل شما چیست؟

یکی از پایه ها و اهداف جدی برنامه ششم این است که از فرصت های فرارو استفاده کند و خودش را از آسیب های محتمل مصون کند. برخی از آسیب های احتمالی در قالب بحران های احتمالی آینده مثل آب و محیط زیست و صندوق های بازنشستگی شناسایی و بعنوان موضوعات خاص در برنامه ملحوظ شدند. بخشی از نوسانات هم مانند کاهش قیمت نفت در اثر تحولات پیرامونی ایجاد می شوند. برای همه اینها باید سناریوهای مختلفی دید. دفتر اقتصاد کلان سازمان سعی کرد به طور کلی سه مدل اقتصادی را طراحی کند و سناریو های مختلفی را تدوین نماید تا در زمانی که برنامه در حال جمع بندی است، سناریویی که احتمال وقوع آن بیشتر است را مبنای تدوین برنامه قرار بدهد.

منتقدان در دولت قبل می گفتند برنامه چهارم پایین تر از توان واقعی کشور نوشته شده است، ولی واقعیت این است که همان اهداف برنامه هم محقق نشد. می خواهم بدانم برنامه ششم یک برنامه واقع نگر است یا این که در آن هم آرمانها جای واقعیت ها را گرفته اند؟

در حال حاضر دو دیواره برای برنامه نویس وجود دارد. یکی این که باید ملتزم به اسناد بالادستی باشد، یعنی باید بداند که ایران بر اساس سند چشم انداز ملزم است به مقام اول اقتصاد منطقه برسد و این هم رشد اقتصادی 8 درصدی می خواهد. در عین حال باید از کشورهای رقیب جلو بیفتیم.

وقتی که ما نیمه اول سند چشم انداز را نگاه می کنیم، می بینیم که از اهداف آن عقبیم. در حال حاضر ما هم باید این عقب افتادگی را جبران کنیم و هم باید هدف را محقق کنیم. یعنی ما از این به بعد باید سالی 12 درصد رشد اقتصادی را تجربه کنیم، ولی تجربه رشد ما بسیار کمتر از این هدف است.

از سوی دیگر ما در دوره ای هستیم که با محدودیت های جدی رو به روییم. تحریم جلوی ماست و نیازمند تعامل سازنده با جهان هستیم. ما سرمایه گذاری خارجی می خواهیم، بنابراین باید محیط باثباتی در کشور ایجاد شود که بخش خصوصی منابع را به سمت تولید بیاورد. ما همچنان به نفت وابسته ایم و در حالی که سناریوی اول بودجه را روی نفت 100 دلار بستیم، ولی الان نفت را با قیمت 40 دلار عرضه می کنیم. پس باید این حالت متناقض به هم نزدیک شود تا هم اهداف محقق شود و هم اسناد بالادستی رعایت شود.

نکته دیگر این که وقتی ما هدفی را تعیین می کنیم، آن هدف باید کاملا قابل محاسبه و دیدن باشد. اگر هدف را نتوانیم بطور دقیق  شناسایی کنیم ببینیم، نمی توانیم به آن برسیم. اگر هدف مبهم باشد، در حال تغییر باشد یا در دسترس نباشد، محقق نمی شود. در آسیب شناسی برنامه ها بعضا دیدیم اهدافی که در نظر گرفته می شد، با واقعیت منطبق نبود یا اهداف متناقضی گرد هم جمع می شد. مثلا

این که بیکاری و تورم همزمان پایین بیاید و رشد اقتصادی بالا برود، بسیار سخت است، داشتن اهداف واقع بینانه خیلی خوب است. اگر هدف غیر واقع بینانه باشد، هر چه تلاش کنیم به جایی نمی رسیم و اطمینان مردم هم به برنامه کاهش می یابد.

یک معضل دیگری که در برنامه نویسی وجود دارد این است که افراد در دولت های مختلف ممکن است همدیگر را قبول نداشته باشند و همین وضعیت باعث می شود دولت حاکم، برنامه ای که دولت قبلی نوشته است را اجرا نکند. حتی ممکن است آنچه امروز شما به عنوان یک آسیب برنامه به آن اشاره می کنید، مورد تایید مسئول بعدی که در جای شما می نشیند نباشد. قبول دارید؟

ما در آسیب شناسی، برنامه های 50 سال گذشته را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که با این روش برنامه نویسی به نتیجه ای متفاتی نمی رسیم. روش برنامه نویسی باید تغییر کند. آسیب شناسی ما هم محدود به یک فرد یا یک دولت نیست، بلکه شیوه برنامه ریزی مورد نقد بوده است. اگر اهداف برنامه متناقض باشند، طبیعی است نتایج مطلوبی عاید نمی شود  . آسیب شناسی هم معطوف به شخص و دولت خاصی نیست. ما باید تا جایی که می توانیم آسیب ها را کم کنیم و این درس گرفتن از گذشتگان  است.

شما هم در تدوین برنامه ششم با این معضل مواجهید که باید مسائل بسیاری را با منابع محدود اجرایی کنید؟

اشاره کردم که برنامه ها قبلا جامع بودند، ولی برنامه ششم مساله محور است. بحران ها و الویت های  بخشی و فرا بخشی به عنوان موضوعات  خاص در آن دیده شده اند. در واقع مساله محور بودن این برنامه ، واکنشی طبیعی به همان آسیب شناسی برنامه های پیشین است.

شاخص توسعه انسانی هم در این برنامه دیده شده است؟

ما در سازمان مدیریت و برنامه ریزی مطالعه وسیعی بر روی این شاخص داشتیم و نتایج نشان داد که کشور در زیرشاخص هایی مثل امید به زندگی و درآمد سرانه و آموزش کشور توفیقات زیادی داشته، اما وقتی مناطق مختلف را نگاه می کنیم مشخص می شود که اگرچه میانگین کشوری  این شاخص بالا رفته، در تهران خیلی زیاد است ولی در بقیه نقاط کشورمطلوب نیست. ما تک تک استانها رابررسی کردیم و در افق چشم انداز، اهداف کمی برای شاخص توسعه انسانی تعریف کردیم و برنامه داریم که این وضعیت را اصلاح کنیم. این موضوع در قالب یک بسته به دولت رفته که امیدواریم زودتر بررسی و تصویب شود تا  همزمان با تدوین برنامه نسبت به ارتقاء  شاخص توسعه انسانی در کشور هم همت شود.

نقش منابع مالی در تحقق اهداف برنامه های توسعه چقدر است؟ آیا می شود با منابع مالی محدود هم به اهداف برنامه رسید؟

اگر چه منابع بسیار مهم اند، ولی عموما این که این منابع محدود را چگونه هزینه کنیم از آن مهمتر است. دولت منابع محدودی دارد و می تواند آنها را خرج کند، اما می تواند با همین منابع محدود، منابع بخش خصوصی را تجهیز کند یا مشارکت عمومی و خصوصی را شکل دهد. می تواند با آنها موانع را برطرف کند. حتی می تواند سرمایه خارجی جذب کند. پس منابع مهم است، ولی چطور خرج کردن آن بسیار مهمتر است.

شما نمونه موفق برنامه ریزی توسعه ای در دنیا سراغ دارید؟

ما از نظامات برنامه ریزی تعدادی از کشور ها تجربیاتی اندوخته  و موضوعاتی را آموخته ایم و در تدوین مبانی برنامه مورد استفاده قرارداده ایم که به تعدادی از آنها اشاره می کنم:

از کشور ژاپن استفاده روشمند از دیدگاههای اندیشمندان و تلاش برای ایجاد اجماع بین همگان و تعیین اولویت ها و دقت ونظارت بر تحقق آن، بسیار برجسته و قابل استفاده است .از کشور مالزی موضوع طراحی و بکار گیری ابزار های نوین مالی و منطبق با شریعت اسلامی برای تجهیز منابع مورد نیاز تولید حائز اهمیت و بهره گیری است از کشور ترکیه مدیریت موفق سیاست های پولی برای کاهش تورم و استفاده از مزیت های سرزمینی برای رشد اقتصادی و از کشورهای اروپایی بویژه آلمان موضوع آمایش سرزمین برای ما کاربرد داشته است. 

چرا در ایران بیشتر پراکنده کاری شده است؟

ما هم از این پس ناگزیریم به موضوعات خاص مبتنی بر مزیت های سرزمین تمرکز کنیم. بعنوان مثال  گردشگری در کشور ما برای جهانیان ناشناخته و بکر است. ایران جزو ارزان ترین مقاصد گردشگری است و گردشگری موتور محرک رشد اقتصادی و تولید فرصت های شغلی می تواند باشد. از سوی دیگر ما بازاری 80 میلیونی داریم که محل تاخت و تاز  محصولات "الکترونیکی" آسیای جنوب شرقی و غرب است، در حالی که خودمان می توانیم از آن استفاده کنیم.

ما معادن فراوانی داریم که بخش مهمی از آنچه که استخراج می شود  به صورت خام صادر می شود هنوز اقدامات وسیعی  برای اکتشاف معادن در سرزمین باید صورت گیرد . میزان تولید فولاد یکی از شاخص های سنجش توسعه هر کشور است. بازار منطقه به فولاد نیاز دارد و ما هم برای تولید فولاد به آب، انرژی و بازار نیاز داریم.  اگر کارخانه فولاد در سواحل جنوبی باشد، در آنجا هم آب هست، هم انرژی هست و هم بازار خارجی به آن نزدیک است. توان کشور برای تولید محصولات پتروشیمی هم بسیار قوی است. اگرچه صادرات نفت تحت تاثیر تحریم هاست، ولی فولاد و پتروشیمی نه. حمل و نقل ریلی هم یکی از موضوعات مهم است، به طوری که اگر بخواهیم  قطب های توسعه و تولید کشور را به هم متصل کنیم و کشور را به بازار بزرگ منطقه متصل نماییم ، باید از مزیت حمل و نقل ریلی سریع ، ایمن و ارزان بهره مند باشیم . پس این که برنامه ششم به موضوعات خاص نگاه می کند، به دلیل پتانسیل هایی است که  به فعلیت درآوردن آنها باعث می شود که اقتصاد رشد یابد و توسعه  سرزمینی ایجاد شود و آسیب پذیری اقتصاد کاهش یابد و این امر برگرفته از سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی است.

نقش بخش خصوصی در فرایند تدوین و تهیه برنامه ششم توسعه چه بوده است؟

از بعد محتوایی و شکلی، تلاش شد جایگاه بخش خصوصی در برنامه ششم  تقویت شود. اول اینکه ما 29 شورای برنامه ریزی داریم که در همه آنها نماینده بخش خصوصی یعنی اتاق بازرگانی و اتاق تعاون حضور دارد. هممچنین در شورای اقتصاد که نهایتا مطالب جمع بندی می شود، نمایندگان این اتاق ها حضور دارند.

همچنین 20 شورای مشورتی شکل دادیم که اساتید دانشگاهها وتعدادی از فعالان بخش خصوصی در انها عضو هستند و فضا برای اظهارنظر و طرح دیدگاههای آنها فراهم است. در عین حال مضمون اصلی برنامه که رشد تولید رقابتی تعیین شده است به معنای حضور فعال و پر رقابت بخش خصوصی خواهد بود  برای کاهش موانع فراروی بخش خصوصی نیز موضوعاتی مثل بهبود فضای کسب و کار یا مشارکت عمومی و خصوصی هم در برنامه بعنوان اولویت دیده شده است.

 22339

 

 

کد خبر 405558

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 4 =