آرین فرخی- خبرگزاری خبرآنلاین ؛ ابتدای فصل پانزدهم لیگ برتر وقتی علی دایی مهدی طارمی را از بوشهر به تهران آورد همه احساس شان این بود جوگیری های آقای گل یک خرید بد دیگر روی دست پرسپولیس می گذارد. آن زمان پرسپولیسی ها چشم امیدشان به ستاره پرحاشیه تیم یعنی پیام صادقیان بود که برگردد و دست شان را بگیرد.
روزها گذشتند اما شرایط طوری دیگر رقم خورد. روز به روز مهدی طارمی بهتر و بهتر می شد و این بازیکن بی حاشیه می رفت تا ستاره بی چون و چرای تیم بحران زده شود و پیام صادقیان هر روز در مسیر عکس بیشتر به سمت محو شدن گام بر می داشت. هر دو در تهران تنها زندگی می کردند و بچه شهرستان بودند. یکی رفیق همه تنهایی هایش دستگاه پلی استیشنش بود و دیگری مدام غرق در دورهمی های شبانه و گاه و بیگاه.و یکی رفیقی داشت که همیشه حواسش ششدانگ جمع او بود . وکیلی که نمی گذاشت این بچه در تهران به سرش بزمد برود دوردور بازی و البته خودش هم اصلا اهل این حرف ها نبود و دیگری تمام زندگی اش در همین دور دورها بود و آخرش رسید به جایی که یک خواننده زیرزمینی برایش بنویسد:«چقدر گفتم سیگار نکش...»
آن یکی همین حالا و بعد از گلش در بازی با پیکان ، رویای همه پرسپولیسی هاست برای دربی و دیگری کابوسشان قبل از این بازی. مهدی حالا استعداد اول فوتبال ایران است و می گویند سال بعد مسیر فوتبال هلند را در پیش می گیرد که برود به سوی ترقی و دیگری یعنی پیام باید خوش شانس باشد اگر تیمی از متمولین فوتبال ایران به واسطه تلاش دلالان برش دارد و بی تیم نماند. پیام که پدرش را در سنین کودکی و با درد فوتبال از دست داده بود و یک عمر مشکل و سختی را به جان خریده بود به افسون فوتبال دچار شده و تا وقتی به خود نقبولاند که با انتقام گرفتن از فوتبال نمی تواند داغ دلش را برای گرفتن پدر از او خالی کند ، سرنوشتش همین است و روزهای بدش از پی هم می آیند.او هم مثل مهدی طارمی پدری فوتبالیست داشته. اگرچه مهدی سایه پدر را بالای سر دارد اما پیام هم باید یاد ش باشد ، پدر مهدی هم به حقش در فوتبال نرسیده اما مهدی به قصد انتقام پا به فوتبال نگذاشته است.
4141
نظر شما