چندسال پيش آقايی كه رئيس بانك ملي بود از كشور فرار كرد و يك صندلي از صندلیهای دادگاه مهمترين پرونده فساد مالي در سالهاي اخير را خالي گذاشت، پروندهاي كه در جريان رسيدگي به آن يك نفر اعدام و تعداد زيادي نيز محكوم به زندان و جریمههای سنگین شدند.
ولي همه ميدانيم كه رئيس بانك مليشدن يك اتفاق ساده نيست، اين افراد بايد از فيلترهاي گوناگوني عبور كنند. همان موقع يكي از تصاويري كه از وي پخش شد مربوط به چند ماه پيش از فرارش بود كه با چفيه در راهپيمايي ٢٢ بهمن يا يك راهپيمايي ديگر شركت كرده بود.
تا اينجاي كار هم چندان غیرمنتظره نبود، ولي مسأله وقتي عجيب شد كه تصاويري از خانواده اين فرد منتشر شد كه پيش از آن به گونه ديگري از آن تصوير منتشر ميكردند. تقريباً غيرمعقول است كه تصاوير رسمي يك خانوادهاي كه مذهبي بوده، در عرض چند ماه يا يكسال از وضعيت محجبه به وضعيت كاملاً غيرمحجبه برسد.
يا نمونه ديگر مربوط به ازدواج فرزند يكي از مسئولان دولت پيش ميشود كه فرياد انقلابخواهي و استكبارستيزي او بر هر صداي ديگر غالب بود، و اگر فرزندان كسان ديگر با چنين ازدواج و حجابي در عرصه عمومي ظاهر شوند مورد خطاب و عتاب قرار ميگيرند، ولي درباره خودشان سكوت ميكنند. از اين نمونهها زياد است كه شمردن آنها مثنوي هفتادمن كاغذ خواهد شد.
ولي مسأله اصلي اين است كه چرا در يك جامعه رياكاري شديدتر از جامعه دیگر است؟ در اين مورد بايد گفت هرگاه در يك جامعه سناريونويسي و ايفاي نقش بر زندگي عادي مردم غلبه كند، و مردم براي رسيدن به منابع کمیاب قدرت، ثروت و منزلت، مجبور شوند كه براساس سناريوهاي نوشته شده نقش زندگي را آن طور که سناریونویسان میخواهند بازي كنند، ريا به يك واقعيت فراگير تبديل خواهد شد.
ولي مشكل اينجاست كه اين بازي و فيلم دير يا زود به پايان ميرسد، و تا ابد نميتوان براساس آن، ادامه زندگي داد و به همين دليل است كه بر اثر وزش يك باد ملايم نيز درخت زندگي اجتماعي كه پيش از اين به واسطه موريانه ريا از درون تهي شده است سقوط خواهد كرد، آنگاه تازه متوجه ميشويم واقعيت وجودي اين افرادي كه يك عمر نقش بازي كردهاند، چيست.
17302
عباس عبدی در یادداشتی در روزنامه شهروند نوشت:
کد خبر 430183
نظر شما