کمال تبریزی کارگردان فیلم سینمایی «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» تاکید کرد برخی حسادت‌ها در سینمای ایران مانع راه هنرمندان می‌شود.

سمیه علیپور: تبریزی بعد از هفت سال شاهد اکران فیلم «از رئیس جمهور پاداش نگیرید» یا همان «پاداش» است. فیلمی که به دلیل شوخی با برخی موضوعات مدت‌ها در نوبت اکران ماند و در نهایت نیز با اصلاحات امکان اکران عمومی به دست آورد.

نمایش عمومی این فیلم بهانه‌ای شد تا تبریزی و محمدرضا سکوت مدیر فیلمبرداری این فیلم درباره نقش ممیزی در سینمای ایران، عوامل موثر در این عرصه و نهادهای موازی که در مورد سرنوشت فیلم‌ها تصمیم می‌گیرند صحبت کنند.

آقای تبریزی صحبت را از اینجا سئوال شروع کنیم، ممیزی در سینمای ایران چه نقشی بازی می‌کند؟

کمال تبریزی (کارگردان): اول به این سئوال جواب مي‌دهم که چرا ممیزی به وجود آمده است؟ چون اثر هنری مربوط به مخاطبانی از قشرهای مختلف جامعه می‌شود و افراد از سن و سال متفاوت با آن اثر ارتباط برقرار می‌کنند، یک وجه ممیزی آن است که از حقوق مخاطب دفاع کند و سعی کند اگر صاحب اثر اصولی را در برخورد با مخاطب رعایت نکرد و به نوعی حقوق مخاطب را پایمال کرد، ممیزی وارد عرصه شود و مانند یک داور حق مخاطب را از هنرمند بگیرد. این تعریف درست ممیزی است.

حالا اینکه ممیزی با این تعریفی که من می‌کنم (و ممکن است در قانون تعریف دیگری داشته باشد که حتما دارد) و یا به طور کلی قوانین ممیزی قطعا تفسیربردار است، مثل قوانینی که در مملکت نوشته می‌شود، اما خیلی‌ها آن را دور می‌زنند و یا به نوعی از آن عبور می‌کنند. در مورد ممیزی هم متاسفانه در کشور ما این اتفاق افتاده است و ممیزی برحسب یک قاعده و قانون اتفاق نمی‌افتد، که اگر این‌گونه بود حتما فیلمسازان و دیگر هنرمندان تکلیف خود را می‌دانستند و اگر این قاعده شفاف وجود داشت، قطعا سینماگران با تعامل لازم پیش می‌رفتند و کارشان را انجام می‌دادند و سینما دچار چنین مشکلاتی نمی‌شد. مشکل از جایی شروع می‌شود که ممیزی می‌تواند دارای قواعدی باشد که دیگران به آن تبصره‌هایی بزنند،‌ دیگرانی که اصلا خارج از حوزه وزارت ارشاد هستند. آنان می‌توانند نگاه‌ها و تجدید نظرها را به قاعده ممیزی تحمیل کنند و در نتیجه یکی از اتفاقاتی که می‌افتد این است که قوانین اصلی که دلیل وجود ممیزی هستند فراموش شده و ممیزی تبدیل به یک سلیقه می‌شود، آن هم نه فقط سلیقه یک نفر یا یک جمع، بلکه سلیقه مجموعه‌ای از نهادهای داخل و خارج وزارت ارشاد که همه می‌خواهند درباره آثار سینمایی نظر دهند.

خود کسی که به عنوان نماینده وزارت ارشاد و در واقع همان ممیز با ما به عنوان گوینده حرف نهایی صحبت مي‌کند و نظر وزارت‌خانه را ابلاغ می کند، نظر خود را نمی‌گوید، کما اینکه اگر او نظر خودش را می‌گفت، ما خیلی با هم اختلاف نداشتیم، او نگران نظرات دیگران است که دیگران به ممیزی چطور نگاه می‌کنند و نظرشان درباره این فیلم به خصوص چیست و دائما در حال احتیاط و محاسباتی است که ربطی به عقاید و نظرات خودش ندارد، این نگرانی‌ها مربوط به نظر نهادهای غیر ذی‌ربط و یا ناظر است که به نوعی در امر ممیزی دخالت می‌کنند.

بنابراین تعریف ممیزی به آن شکل اول که گفتم می‌تواند خیلی هم درست باشد و سینماگران هم هیچ مشکلی با آن ندارند چون ممیزی فقط در ایران اعمال نمی شود و در همه جای دنیا وجود دارد البته براساس یک قاعده که مطابق شرایط می‌تواند تغییر هم بکند. به هر حال چارچوبی وجود دارد که آثار تولید شده با آن تطبیق داده و بررسی می‌شوند که چه بخش‌هایی از این آثار خارج از اشل مورد نظر هستند. اینجا متاسفانه اصلا آن اشل را کنار می‌گذارند، چون اگر بخواهند براساس آن اشل حرکت کنند همین می‌شود که فیلمی از وزارتخانه مجوز نمایش می‌گیرد و حوزه هنری  خودخواهانه می‌گوید فیلم را اکران نمی‌کنم.!

آقای سکوت شما هم وارد این بحث می‌شوید.

محمدرضا سکوت (مدیر فیلمبراری): من هنوز در این ممکلت متوجه نشده‌ام که ممیزی چه قاعده و قانونی دارد، چون هر زمان با آمدن یک مدیر قواعد ممیزی تغییر کرده است. ممیزی از سر صحنه برای خود ما شروع می‌شود و همواره نگران هستیم که این قابل پخش هست یا نیست، چه به لحاظ بصری و چه به لحاظ مفهمومی. این نگاه آرام آرام در وجود ما رخنه کرده است و ما این واهمه را داریم که مثلا اگر این صحنه این‌طور فیلمبرداری شود فلان مدیر آن را قابل قبول می‌داند یا نه. تا مرحله بعد که به مسائل کلان‌تر برسیم و ببینیم که اصلا اکران می‌شود یا نه. ممیزی در سینمای ما قاعده خاصی ندارد و هر فیلم براساس کارگردان و گروه سازنده و تهیه‌کننده‌اش بررسی می‌کنند. همانطور که در مورد «پاداش» زمان ساخت و آماده شدن با همین زاویه دید نگاه کردند. به قول آقای تبریزی در یکی از گفته‌هایش اصلا کسی سراغ ما نمی‌آمد که بگوید مشکل این فیلم چیست. به نظر من اصلا نمی‌توانستند بگویند مشکل چیست. یعنی خودشان هم نمی‌دانستند چه ایرادی می‌توانند برای آن بترشاند. اگر الان هم دوستان حوزه هنری فیلم را تحریم کردند و آن را در سینماهایشان نشان نمی‌دهند، به نظر به این خاطر است که فیلم را تا آخر ندیده‌اند. توصیه من این است که فیلم را تا آخر درست ببیند، حتما متوجه حرف فیلم می‌شوند. این فیلم از آن کارهایی است که باید از سوی گروه‌های مختلف حمایت شود، نه اینکه حوزه آن را نشان ندهد و از سوی دیگر فیلم‌هایی در سطوح خیلی خیلی پایین‌تر در سینماهای حوزه اکران شود.

تبریزی: وقتی که قرار بود این فیلم، یعنی همین نسخه اصلاح شده اکران شود، واقعا دست و پای مسئولان وزارت ارشاد می‌لرزید، نگرانی‌هایی از این دست وجود داشت که ممکن است با نمایش این فیلم تجمع و راهپیمایی‌هایی صورت بگیرد، بیانیه‌هایی امضا شود، فیلم از پرده پایین کشیده شود و حتی وزیر استیضاح شود. نگاه‌ها در این حد بود، اما الان فیلم اکران شده و هیچ کدام از این مشکلات پیش نیامده است. من فکر می‌کنم خود مسوولین حوزه هنری‌ هم شرایط را دیده‌اند و متوجه شده‌اند حساسیت‌ها نسبت به فیلم کمتر شده است، اما احتمالا آن ها الان برای کمال تبریزی پالس می‌فرستند. آنان می‌دانند فیلم دیگر مشکلی برای نمایش ندارد و در عین حال و البته خوشبختانه الان دو فیلم دیگر کاملا با حمایت حوزه روبرو هستند، اما اگر «پاداش» در این سینماها اکران نمی‌شود، کاملا مربوط به بغض، عداوت و کینه‌ای است که از طرف حوزه نسبت به کمال تبریزی وجود دارد و حالا باید این پالس را بفرستد که مثلا اگر چنین روشی را در فیلمسازی ادامه بدهی ما باز هم همین رفتار را با تو خواهیم داشت.

من فکر می‌کنم قاعده، منطق و عدالتی در تصمیم آنان وجود ندارد، البته من هم می‌توانم این پالس را دریافت کنم و در آینده یک جورهایی آن را جبران کنم، دنیا همیشه بر این پاشنه نمی‌چرخد. ما به عنوان فیلمساز همیشه می‌مانیم و کارمان را می‌کنیم، اما مسئولان که زمانی پستی می‌گیرند، رفتنی هستند. بالاخره روزی می‌رسد که این‌ها هم باید از این حوزه خداحافظی کنند و آن وقت زمانی است که شاید ما بتوانیم حق‌مان را اعاده کنیم.

سکوت: همانطور که این اتفاق در ارشاد افتاد. وزیر سابق ارشاد گفته بود این فیلم تا ابد اجازه اکران پیدا نمی‌کند. آخر سئوال من این است که آقای وزیر ارشاد با چه سند و مدرکی این حرف را می‌زند وقتی اطمینان ندارند که خودشان به صورت دائم آنجا می‌مانند یا نه. آخر مگر می‌شود یک نفر دائم‌العمر در یک مسند مدیریتی و ریاستی بماند؟ مطئمنا آدم دیگری می‌ماند. الگوسازی برای فیلمساز هیچ‌گاه دائمی نخواهد بود. اینکه بگویند آقای تبریزی و یا هر فیلمسازی، شما باید در این خط فیلم بسازید. فیلمساز اندیشه آزاد دارد و دوست دارد در هر زمانی مانند نگاه خودش فیلم بسازد. «پاداش» در زمان خودش خیلی جلوتر از آن دوره بود، اما کوچکترین چیزهایی که اصلا فیلمساز قصد مطرح کردن آن را نداشت، این‌ها بزرگ کردند و خط اصلی را نگرفتند. الان هم دوستان حوزه باید بدانند که مدیریتشان همیشگی نیست. خیلی جالب است، همان مدیران در محافل دوستانه کنار آقای تبریزی و دیگر فیلمسازان می‌نشینند و خسته نباشید می‌گویند و ابراز ارادت مي‌کنند، آنگاه از سوی دیگر فیلم را تحریم می‌کنند. این پارادوکس بدی را جلوه می‌دهد.

از دست دادن تعداد سینماها به «پاداش» ضربه زیادی زد. در این وضعیت نابرابر تقسیم سالن‌های سینما و حتی سئانس‌ها فروش این فیلم را با دیگر آثار مقایسه می‌کنند و مدعی می‌شوند فروش این فیلم کم است.

تبریزی: شرایط ناعادلانه‌ای وجود دارد.

سکوت:‌ من که تهیه‌کننده این فیلم نبودم و سودی از این حرف‌ها نمی‌برم، اما اعتقادم بر این است که شرایط اکران فیلم واقعا ناعادلانه است. اینکه یک ارگان مانند حوزه روی دست ارشاد بلند شود و بگوید من این فیلم را اکران نمی‌کنم، از نظر من نوعی زورگویی است.

کمال تبریزی
نکته‌ای که اینجا جلب توجه می‌کند این است که هم شما آقای تبریزی و شما آقای سکوت، همگی سینماگران بعد از انقلاب و اتفاقا از طیف فیمسازان نزدیک به اندیشه و تفکر اسلامی هستید. حتی آقای تبریزی تصور می‌کنم شما در ابتدای راه فیلمسازی با حوزه هنری هم در ارتباط بودید. چطور است که آثار شما برتابیده نمی‌شود.

تبریزی: من جزو کسانی هستم که کارم را با حوزه هنری شروع نکردم. یادم هست آن موقع در حوزه هنری آقای مخملباف بود و یک روز من و چند نفر از دوستانمان تصمیم گرفتیم به حوزه برویم. شنیده بودیم چند نفر از بچه‌های انقلاب در حوزه جمع شده‌اند و کار تصویری و هنری می‌کنند. روزی با جمعی از این دوستان به حوزه رفتیم تا با گروه فعالان آنجا کارهای فیلمسازی و تصویری را آغاز کنیم. هیچ وقت آن خاطره را فراموش نمی‌کنم. برای اولین بار پا در حوزه گذاشتیم و دیدم که آقای مخملباف نشسته  و مشغول صحبت بود و ما هم منتظر نشستیم تا موقعیتی پیش بیاید و صحبت کنیم. در این میان بود که اذان گفتند و آقای مخملباف بلند شد و گفت ما الان دیگر هیچ کاری نمی‌کنیم و فقط باید وضو بگیریم و نماز بخوانیم. هرکسی هم که نماز اول وقت نمی‌خواند اصلا اینجا نیاید و برود. یک برخورد خیلی تند و زننده داشت و اگر کسی تازه مسلمان شده بود و آنجا می‌آمد اصلا از دین سیر می‌شد و کتاب اسلام را می‌بست و می‌رفت که به یک آیین دیگری رجوع کند. ما همان‌جا بلند شدیم و بیرون آمدیم و اصلا دیگر پشت سرمان را هم نگاه نکردیم. البته من با حوزه همکاری سینمایی داشتم ، اما جزو کسانی نبودم که در حوزه هنری فیلمسازی را یاد گرفتند.

ما از طریق آقای انوار به تلویزیون آمدیم. که آن جا بخشی به عنوان سینمای آزاد وجود داشت که دارای امکانات دوربین و ابزار مورد نیاز فیلمسازی بود. همان‌جا بود که گام‌های اولیه تجربیات فیلمسازی را فرا گرفتیم و در عین حال ما ارتباطمان را با حوزه هم داشتیم، مثلا با آقای تخت‌کشیان که از قبل همدیگر را می‌شناختیم و مدیر وقت بخش سینمایی حوزه بود، همکاری می‌کردیم و گاهی که فیلمنامه‌ای وجود داشت؛ همکاری بین ما شکل می‌گرفت.  

پاسخ شما به آن بخش سئوال که به برتابیده نشدن اندیشه شما اشاره داشت، چیست؟

تبریزی: این ناشی از جریان‌های سیاسی است، به این معنی که به دلیل غیرهمسو بودن بیش از اندازه دیدگاه‌های مختلف، امکان تحمل نظرات برای برخی وجود ندارد. در دیدگاه‌های سیاسی هم این وضعیت را می‌بینیم و به نظرم این ناشی از نگاه‌های متحجرانه و متعصبانه است؛ قرائت خاصی که از دین وجود دارد و آن را مختص خود می‌کند و دیدگاه تک‌حزبی و اینکه آنچه من به آن می‌اندیشم چیزی است که همه باید به آن اعتقاد داشته باشند منجر به این شرایط می‌شود. دارندگان چنین اندیشه‌ای به این فکر نمی‌کنند که حقیقت می‌تواند پیش همه باشد و تصور می‌کنند همه حقیقت پیش آن هاست و در نتیجه اختلافات سلیقه‌ای و اعتقادی و فکری به وجود می آید و باعث ایجاد دخالت‌ در حوزه های دیگر می شود.

سکوت: و متاسفانه فقط هم به فکر حذف مخالفان اندیشه خود هستند. در یکی از تحلیل‌ها درباره مذاکرات هسته‌ای این را خواندم که یکی از مسئولان گفته بود آدم با مخالف خود مذاکره می‌کند، با موافق که دیگر مذاکره‌ای وجود ندارد. مشکل این است که برخی مخالفان داخلی با آثار سینمایی حاضر به مذاکره نیستند. در دوران آقای شمقدری اصلا نمی‌گفتند کجای فیلمت مشکل دارد، و بیا با مذاکره آن را حل کنیم. فقط می‌گفتند این فیلم نمایش داده نشود و فقط کمال تبریزی و برخی دیگر از فیلمسازان اصلا کار نکنند. مخالف به معنای مخالف ایده و عقیده آن فرد مدیر است، نه به عنوان مخالف نظام. قطعا همه ما در این مملکت زندگی می‌کنیم عشق و علاقه‌مان به این سرزمین باعث شده که اینجا کار کنیم و به پیشرفت علاقه‌مند باشیم. در عرصه هنر و فرهنگ و عرصه‌های سیاسی موضوع گفت‌و‌گو و رفع مشکلات وجود ندارد...

یعنی فهم گفت‌و گو وجود ندارد.

سکوت:‌ متاسفنانه همین‌طور است.

تبریزی: ابراز موافقت یا مخالفت به خاطر حرفی که شما می‌زنید و یا مفهمومی که بیان می‌کنید نیست. به خاطر جناح‌بندی‌هاست و خارج از موضوعی است که به آن می‌پردازید. وقتی شما اظهارنظری می‌کنید جناحی که به نفع‌اش باشد آن را مصادره می‌کند و از آن استفاده می‌کند تا منویات سیاسی خود را پیش ببرد. چند روز پیش در گفت‌و‌گویی که داشتم بحث این پیش آمد که آقای ربیعی وزیر محترم کار تقاضای ما را به روابط عمومی که برخلاف نامش بین اهالی سینما شهره به عدم روابط است!  پاس داده است. اصلا من این جمله را با لحنی طنز گفتم. اما همین یک جمله من در برخی رسانه‌ها بولد شد و مورد استفاده قرار گرفت به این ترتیب که فلانی گفته من وقتی از آقای احمدی‌نژاد وقت گرفتم او فوری به من وقت داد، اما آقای ربیعی این کار را نمی می‌کند.!

قطعا این شیوه مصادره حرف‌ها اصلا درست نیست. من در مصاحبه‌ام خیلی چیزهای دیگر گفته بودم. به این اشاره کرده بودم که در آن دوره اصلا آقای شمقدری با ما پای میز مذاکره نمی‌نشست همین کاری که این روزها هم گروهی به آن اشاره می‌کنند و می‌گویند اصلا نباید با گروه 1+5 وارد مذاکره شد. انگار در آن روز من آمریکا بودم و آنان جمهوری اسلامی ایران.

به هر حال این برخورد مصادره‌ای با حرفی که من در مورد آقای ربیعی گفتم اصلا درست و عادلانه نبود. همکاری آقای ربیعی به عنوان وزیر کار با خانه سینما تاکنون سابقه نداشته است و هیچ وزیری مانند ایشان با خانه سینما همراه نبوده تا مشکلات این خانه برطرف شود. این اصلا درست نیست که گروهی صرفا برای زدن یک وزیر دولت روحانی منتظر شوند تا حرفی از دهان یک نفر بیرون بیاید. آنان برای زدن دولت روحانی منتظرند یکی مثل کمال تبریزی جمله‌ای بگوید و آن را موکد کنند و به صدر خبرها بیاورند. در صورتیکه این جمله فقط یک بخش جزئی حرف من بود و اصلا می‌خواستم این را بگویم که مسئولان و ما باید با هم رو در رو شویم و از نزدیک همدیگر را ببینیم و حرف بزنیم.

قطعا قصد من کم‌ارزش کردن تلاش آقای وزیر نبود. معتقدم اقدامات او کمک بسیاری به این نهادهای صنفی سینما می‌کند. او کمک می‌کند که امکان قانونی شدن خانه سینما بالاخره به یک سرانجام برسد. چون گروهی با این مساله مخالفند، بنابراین منتظرند کسی چیزی بگوید و آن را بزرگ کنند و ما را مقابل هم قرار دهند.



آقای تبریزی شما در مورد «پاداش» در موقعیتی قرار گرفتید که با فرد مورد انتقاد یا شوخی در فیلم، فیلم را تماشا کردید و او هم طبق گفته شما، کاملا متوجه بود که کدام شوخی‌ها با خود اوست و راضی هم بود. وقتی در این موقعیت، فرد دیگری مدعی درمی‌آید به نظر می‌رسد مشکل بیشتر شخصی است.

تبریزی: احتمالا اینگونه بوده است. در دوران ریاست جمهوری آقای احمدی‌نژاد من و بعضی دیگر از دوستان هیچ ارتباطی با مدیریت سینمایی برقرار نکردیم. ما را دعوت می‌کردند نمی‌رفتیم و در برنامه‌ها شرکت نمی‌کردیم، چون اساسا با روش‌ها و سیاست‌هایی که وجود داشت مخالف بودیم. اعتقاد ما بر این بود که آقای شمقدری و همفکرانش با شیوه مدیریت خود سینما را نابود می‌کنند و اتفاقا حرف ما درست از آب درآمد. برای اولین بار در تاریخ بعد از انقلاب در این دوره بود که خانه تشکیل شده برای هنرمندان و سینماگران تعطیل شد و بعضی را به جان هم انداختند. این تلخ‌ترین تجربه تاریخی برای ما بود و دیگر نباید اجازه تکرار  آن را بدهیم. نباید بگذاریم جنگ و دعواها در حوزه‌های سیاسی وارد سینما و خانه سینما شود. بعضی‌ها رفتارهایی کردند که در آن زمان و مقطع تاسف‌آور بود. علی‌رغم همه این سختي‌هایی که وجود داشت، من با پیشنهاد آقای کریمی که فیلم را ببریم آقای احمدی‌نژاد ببیند، موافقت کردم. این حرفی که من الان می‌زنم گروه مقابل هیچ وقت نمی‌زند. آنقدر غیرمنصفانه و ناعادلانه برخورد می‌کنند که هرگز چنین حرفی را وقتی در موضع من باشند نمی‌زنند.  مثلا اگر کسی الان با دولت آقای روحانی مخالف باشد و لطفی از سوی دولت به او شود، حاضر نیست از این کمک چیزی بگوید چون مخالف است و خب به تعبیر آنان مخالف باید همیشه ساز مخالف بزند. ولی من می گویم ما که آدم‌های سیاسی نیستیم و باید از منظر خودمان هم بدی‌ها را بگوییم و هم خوبی‌ها را، حتی اگر کم باشد، حتی اگر یکبار این خوبی اتفاق افتاده باشد.

بعضی افراد چنین تصور می‌کنند که همواره باید دشمنی و خصومت شخصی را با مخالفشان ابراز کنند، من وقتی با اقدامات آقای احمدی‌نژاد مخالفم، آن را بیان می‌کنم چون با آن اقدام مخالفم نه اینکه دشمن شخصی او باشم و او هر کاری کند از نظر من حتما بد باشد. باور من بر این است که کار او نادرست است پس می‌گویم. اما برخی در نقدهایشان انگار فقط می‌خواهند شخص را هدف قرار دهند و اصول و اخلاق را زیر پا بگذارند. یک جور سیاسیت چندش‌آور در این برخوردها وجود دارد، نوعی تعصب که در اعتقادات و جهان‌بینی ما جایی ندارد. اگر لشگر اسلام وارد مکه شد و شهر را فتح کرد، دیگر کاری به ابوسفیان که در خانه‌اش نشسته و در عین مخالفت اقدامی‌ نمی‌کند، ندارد. نه اینکه بگوید او فلان موقع فلان کار را کرده و حالا هم باید در ملاء‌عام اعدام شود. می‌خواهم بگویم این روحیه متاسفانه در خیلی از ما وجود ندارد. اسم مسلمان روی خودمان گذاشتیم، اما حداقل‌هایی که در اسلام وجود دارد را رعایت نمی‌کنیم و تبدیل به آدم‌هایی شده‌ایم که با اصولی من درآوردی با دیگران رفتار مي‌کنیم. این نکته‌ای است که در کشور ما متاسفانه هنوز وجود دارد و تا وقتی وجود دارد بسیاری از مشکلات همچنان لاینحل باقی خواهد ماند.

در حوزه خودمان یعنی سینما هم، همین نوع نگاه وجود دارد. در سینمای کوروش چهار فیلم درحال اکران است، فیلم پاداش و یک فیلم دیگر پنج شش سئانس دارند، اما دو فیلم دیگر مجموعا 30 سئانس دارند.  شما هر وقت وارد  سینما بشوید، می‌توانید برای یک ربع بعد، بلیت یک فیلم خاص را تهیه کنید. پس راحت‌تر است آن فیلم را برای دیدن انتخاب کنید تا «پاداش»  که دو ساعت بعد نمایش دارد. ظاهر این اتفاق زرنگی به نظر می‌ رسد و موجب بالا رفتن فروش فیلم دیگر  می‌شود. اما اگر آدم ما بدانیم  سینما مجموعه‌‌ای است که همه باید در کنار هم پیشرفت کنند و نباید به هر قیمتی به دیگران پشت پا زد و  این شیوه عاقبت خوبی ندارد و همه باید سعی در ایجاد تعادل کنند. قطعا وقتی غیر از این رفتار کنیم؛ کینه‌ای را در دل دیگران ایجاد می کنیم که تبعاتش زیاد است. البته من خودم اهل کینه‌ به دل گرفتن نیستم، اما در مورد دیگران ممکن است این طور نباشد! نکته در این است که تجربه ثابت کرده فروش فیلم‌ها می تواند روی هم اثر داشته باشد و با یک مدیریت درست، می‌توان به جای یک فیلم 10 فیلم پرفروش داشت و شرایطی به وجود آورد که همه فیلم ها از مخاطبین خود بهره مند شوند. بعضی ها فکر می‌کنند  سینما نردبانی است که فقط خودشان باید از آن بالا بروند و اگر کسی پشت سر ما بالا می‌آید باید چنان لگدی به او بزنیم که سقوط کند و دیگر از جای خود بلند نشود!

آقای تبریزی واضح است این شرایط در موقعیتی پیش می‌آید که مرجع مدافع حقوق هنرمند به درستی کار خودش را انجام ندهد، این مرجع در ایران گاه صنف است و گاه مدیریت دولتی. مدیریت دولتی است که می‌تواند اجازه ندهد یک فیلم شش سئانس داشته باشد و فیلم دیگری 30 سئانس.

سکوت: نه خانم، مساله وجدان و اخلاق انسانی است.

بله ولی این دیگر نگاه کاملا ایده‌آلیستی است...

تبریزی: این دیگر شکل ایده‌آل برخورد است.

سکوت: من از همین زاویه دید ایده‌آلیستی می‌گویم که رسالت فیلمسازی در کشوری مثل ایران چیست. رسالت فیلمسازی در ایران برپایی این وجدان انسانی است. برپا نگه داشتن این وجدان و اخلاق انسانی. ما این شعار را می‌دهیم، اما در ادامه برای هم می‌زنیم. بارها به تجربه دیده‌ایم که دو فیلم پرفروش در کنار هم بیشتر می‌فروشند. الان هم اگر تعداد سئانس‌های مساوی در اختیار پاداش بود، این فیلم هم به فروش دیگر کارها می‌رسید. الان آقای تبریزی در مورد اقدامات آقای ربیعی صحبت کردند، این‌ها برای این است که ما سامان قانونی داشته باشیم، الان نه تنها قانونی ما از حمایت نمی‌کند، بلکه خودمان هم برای خودمان می‌زنیم. الان من هر کاری نسبت به فیلم قبلی انجام می‌دهم دیرتر و بدتر دستمزد می‌گیرم و هر تهیه‌کننده‌ای متاسفانه از فیلم قبلی پیشنهاد دستمزد کمتری می‌دهد، ممکن است در چند مورد مقاومت کنم و نپذیرم، اما بالاخره در پیشنهاد پنجم مجبور مي‌شوم و کار را می‌پذیرم چون خانواده‌ام از این شیوه امرار معاش می‌کند، چون کار دیگری بلد نیستم. امثال من در سینما هزارن نفر هستند که همه ما باید تحت حمایت قانون قرار بگیریم.

خوشبختانه ما در این چند سال خدمت آقا کمال چند کار انجام دادیم، از جمله سریال «سرزمین کهن». ما چقدر خون دل خوردیم و اذیت شدیم و موهایمان سفید شد، اما نتیجه سریال چی شد؟ آن را حتی نشان نمي‌دهند. یک مسئولی مانند آقای شمقدری،‌ در تلویزیون بود به نام آقای دارابی. او و گروهش ایستادند و گفتد این سریال را نمایش نمی‌دهیم. الان چه شد؟ آنان رفتند و می‌خواهند «سرزمین کهن» را نمایش دهند. آقای دارابی که نمی‌ماند. اما آن فشاری که به ما در این سال‌ها وارد شد چقدر بود؟ این‌ها عمر فعالیت فرهنگی و هنری ما را به پایان می‌رساند.

تبریزی: این آرامشی که من الان دارم، به خاطر تجربه همه این سال‌هاست. در گذشته وقتی به من می‌گفتند فلان بخش را باید از فیلمم حذف کنم، عصبی می‌شدم، فشار خونم بالا می‌رفت و ضربان قلبم تند می‌شد، اما الان خیلی آرام باید باشیم و می‌دانیم این‌ها کف روی آب‌اند. اگر حرف این‌ها حق باشد، تو باید بپذیری، اما اگر حرف ناحق می‌زنند، باید بشنوی و بگذری. ما هفت سال تحمل کردیم تا بالاخره «پاداش» به اکران رسید. مثل حرفی که خانم بنی‌اعتماد گفت،‌ ما ثابت کردیم هیچ فیلمی در آرشیو نمی‌ماند و بالاخره زمان اکرانش می‌رسد و همه می‌فهمند که درباره این فیلم اشتباه می‌کردند، چه همکاران خودمان که علیه فیلم جوسازی می‌کردند، چه مسولان و دیگرانی که در ارتباط با سینما هستند. همه دست به دست هم داده بودند تا مانع نمایش فیلم شوند، اما بالاخره «پاداش» روی پرده سینما رفت.

بعضی به من می‌گفتند فیلم آنقدر ممیزی شده که اصلا یکی دو شخصیت در آن گم شده و دلیل حضورشان واضح نیست و خیلی‌ها  می‌گفتند این کار را نکن و اجازه ممیزی فیلمت را نده، همان کاری که آقای عیاری انجام داد. اما باور من این است که بالاخره اکران کردن فیلم یک پیروزی بزرگ در سینماست. من می‌دانم فیلم وقتی نمایش داده می‌شود همه راضی از سالن بیرون می‌آیند و حرف آن را می‌فهمند، همین مقدار ارتباط برقرار کردن، قدم بزرگ برای پیروزی سینما علیه مخالفان است، همان کسانی که ترجیح می‌دهند سینما در این سرزمین وجود نداشته باشد. این انرژی و روحیه‌ای می‌دهد که بتوانیم دوباره کار کنیم.

آقای تبریزی وقتی این همه از فیلم‌تان حذف می‌کنید، چه حس و حالی دارید؟

تبریزی: در مورد این فیلم من به جایی رسیدم که احساس کردم خب، این‌ها متوجه نمی‌شوند و موضوع را نمی‌فهمند. ما کلی بحث می‌کردیم که اگر این صحنه وجود داشته باشد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. همانطور که الان به این فکر افتاده‌اند که اگر نسخه اصلی نمایش داده شود اتفاقی نمی‌افتد. ریشه حرفی که در فیلم زده می‌شود درست است، ممکن است در بعضی نقاط فیلم اتفاقاتی بیافتد که برخی را برآشفته کند، اما چون پایه و مبنا و روح فیلم درست است، باقی چیزها تحت پوشش آن از بین می‌رود . حتی مخالفان هم می‌گویند حرفی که فیلم درمورد آیین حج می‌زند، حرف درستی است.

مسئولان ارشاد قبل از اکران فیلم به شدت نگران بودند و هر روز تماس می‌گرفتند و پیگیر بودند که با نمایندگان مجلس صحبت کردید یا نه، می‌گفتند به فلان رسانه بگویید یک مقاله بنویسد و نگرانی‌هایی از این دست. موضوع در این حد بزرگ شده بود. مدیریت فقط تدبیر نیست، شجاعت هم می‌خواهد. اگر مدیر شجاعت نداشته باشد، اصلا نمی‌تواند کارش را پیش ببرد. مدیر با تدبیر باید با چاشنی شجاعت در مقابل فشارها ایستادگی کند. زمانی که به من می‌گفتند این صحنه را کوتاه کنید، من می‌دانستم اشتباه می‌کنند، اما به هر حال پذیرفتم. الان دوستان متوجه شدند که نظرشان درست نبود و امیدوارم در نسخه شبکه نمایش خانگی با فیلم کامل روبرو شویم و نسخه اصلی عرضه شود.

آقای سکوت شما که در جمع اهالی سینما هستید، چقدر این جو زیرآب زنی را در جمع سینمایی‌ها حس می‌کنید؟

سکوت: به ظاهر هیچ، اما خب پشت سر افراد می‌زنند. بسیاری در سینما به آقای تبریزی که اکنون رئیس کانون کارگردانان است، به چشم یک فرد امین در سینما نگاه می کنند. برایم عجیب است وقتی پشت پرده قرار می‌گیرد اتفاقات دیگری می‌افتد. وقتی آن جان اصلی در فیلم دریافت نمی‌شود، دیگر حرفی برای گفتن نمی‌ماند. اگر بیننده یک عینک را در فیلم دنبال کند، حرف فیلم را دریافت می‌کند. فیلم با یک عینک شروع می‌شود و سکانس پایانی آن هم به آن عینک می‌رسد. شخصی که به زور به حج می‌رود و همیشه بدون عینک بد می‌بیند، اما در آخر فیلم این عینک می‌افتد و خرد می‌شود، اما همان فرد به راحتی بدون این عینک در پایان فیلم سرش را بالا می‌گیرد و همه چیز را فوکوس می‌بیند. این جان کلام را منتقدان فیلم نگرفته‌اند.

تبریزی: مشکلی در کشور ما وجود دارد که خیلی بزرگ است. هر وقت من به این مشکل فکر می‌کنم به شدت اندوهگین می‌شوم. نمی‌دانم این فرهنگ از کجا آمده است و مطمئنم در گذشته وجود نداشته و الان به شدت دیده می‌شود. شما در همه عرصه‌ها و نه فقط سینما می‌توانید ببینید وقتی کسی به موفقیت دست می‌یابد با تعداد بیشتر دشمنان روبرو می‌شود. همه انگار دوست ندارند کسی در یک موقعیت جایگاه ممتاز پیدا کند. همه شروع می‌کنند زیرپای آن فرد را خالی کردن تا بالاتر از آن نرود. نمی‌دانم این نگاه ناشی از حسادت است یا کوته بینی یا چه چیز دیگری.؟ وقتی می‌خواهیم فیلمی با ابعاد بین‌المللی بسازیم همه ایراد می‌گیرند و می‌گویند چرا؟ به فیلم‌هایی که با بودجه کلان ساخته می‌شود ایراد می‌گیرند، در صورتیکه ساخت این فیلم‌ها می‌تواند چرخ اقتصادی سینما را بهبود ببخشد. واقعا بعضی وقت‌ها مخالفت‌هایی می‌کنیم که مصداق بر سرشاخه نشستن و بریدن آن  است.

ظاهرا همه دوست دارند سینمای ایران، سینمای لاغری باشد که خیلی هم اتفاقی در آن رخ ندهد !  اگر سینماگری موفقیتی کسب نکند به همان نسبت دوستان بیشتری پیدا می‌کند و همه با او رفاقت می کنند و حالش را می‌پرسند، اما امان از روزی که یک نفر در این سینما رشد کند و فرض کنید جایزه اسکار بگیرد، بعد از آن همه دشمن درجه یک او می‌شوند ! به سرعت کشف می کنند که وی رانتی داشته، یا بانکی از او حمایت کرده و از این جورحرف‌ها که به نظر من حرف های بی سروته و بی ارزشی هستند  و نادانسته بیان می شوند.

همینطور اتفاقی که در هیات انتخاب جشنواره فجر افتاد و بعضی می‌گفتند چرا با وجود پنج عضو کانون کارگردانان در هیات انتخاب تعدادی از فیلم‌ها رد شده است؟ این نگاه منطقی نیست. حتی یک فیلمساز پیشکسوت هم باید درک کند ممکن است یک سال در یک دوره از جشنواره فیلمش به بخش مسابقه نرود. این رفتارها حاصل نگاه کودکانه‌ای است که اتفاقا خوب است و ناشی از صداقت درونی است، اما این نگاه کودکانه باید با عقل و منطق همراه شود.

در پایان بحث دوباره به ابتدای صحبت یعنی همان ماجرای ممیزی برگردیم. از مجموع گفته‌ها می‌توان چنین برداشت کرد که آنچه آسیب ممیزی محسوب می‌شود، سیاست‌زده شدن آن است؟

تبریزی: فکر می‌کنم حتما همینطور است. معتقدم هرچیزی که سیاست‌زده شود، دچار آسیب می‌شود. این آفت و آسیب در عرصه هنر بیشتر است. ورود سیاست در عرصه هنر واقعا منجر به بروز بحران می‌شود. وقتی سیاستمداران و کسانی که تخصص آن ها اصلا سینما نیست وارد این عرصه می‌شوند، بحران ایجاد می‌کنند. این دخالت موجب ضعف و عقب‌نشینی و انزوا و پریشانی هنر می‌شود. اینکه هنرمند را آزاد نگذارید و او را درگیر تنش‌های سیاسی کنید، قطعا خلاقیت را از او می گیرید. هرچقدر تنش‌های سیاسی در حوزه هنر بیشتر می‌شود، خلاقیت کاهش پیدا کرده و فیلمساز را دچار بحران هویت می‌کند . هنرمند نیاز به فضای مناسبی دارد تا بتواند حرفش را در آرامش بزند. فرض کنید یک گل با ساقه ای شکننده  در معرض طوفان قرار گیرد، ابتدا ساقه‌اش می‌شکند و سپس پژمرده می‌شود،‌ کاری که سیاست با هنر می‌کند همین است.

سکوت: معتقدم آفت سیاست‌زدگی ممیزی‌های پشت سرهم و نسبتا بی‌منطق است. هر موقع دچار ممیزی بی‌دلیل شدیم، اتفاقات بدی پشت سر آن آمده است و این سیاست‌زدگی‌ها و جناح‌بندی‌ها قوی‌تر شده است. امیدوارم به سمتی برویم که بازتر و راحت‌تر نگاه کنیم و دیگران را بالاتر از خودمان تحمل کنیم. چون هنرمندان اصیل در تلاش است فرهنگ این مملکت را رشد دهد و فقط فکر جیب خودش نیست. اگر کمی روشن‌تر و بازتر ببینیم، خیلی از مشکلات و مصائب حل می‌شود.

5858

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 437994

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سینا IR ۰۶:۲۸ - ۱۳۹۴/۰۴/۳۰
    11 6
    به قول حضرت امیر: احمق را نمی بینی مگر در افراط یا تفریط و مخملباف مجسمه افراط و تفریط است