رضا دانشمندی: البته شرایط پیش از نوروز 1388 با شرایط کنونی بسیار متفاوت است. پیام تبریک نوروزی اوباما در آغاز سال 1388 ظاهرا نخستین گام عملی او برای تحقق رویکردی تعاملی در سیاست خارجی، حتی با دشمنان ایالات متحده بود؛ یعنی سیاستی که رییس جمهور تازه آمریکا دقیقا در مقابل خط مشی جنگافروزانه سلفش جرج بوش اتخاذ کرده و در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری 2008 از آن سخن گفته بود.
امروز و پس از گذشت یک سال پر فراز و نشیب در روابط ایران و آمریکا، هم دستیاران اوباما در دولت و هم منتقدان و رقبای جمهوریخواه او تلویحا و تصریحا اعلام میکنند رویکرد تعاملی اوباما ناکام مانده و با شکست مواجه شده است.
دولت اوباما در انتهای سال 1388 وارد فاز دوم استراتژی «مسیر دو سویه» شده، از تغییر جهت از مسیر اول به مسیر دوم (دیپلماسی به اعمال فشار) سخن میگوید و به شدت در پی فراهم آوردن مقدمات این مسیر است.
در این شرایط حدود 20 روز دیگر نوروز باستانی ایرانیان فرا می رسد، و احتمالا اوباما با 3 پرسش اساسی مواجه است؛ آیا اساسا برای سال 1389 پیام تبریک نوروزی بفرستد یا نه. در صورت مثبت بودن پاسخ، در این پیام چه کسانی را مخاطب قرار دهد و محتوای پیام چه باشد؟
نکته دیگر در مورد محتوای پیام است. یکی از معضلات دیرینه دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده در مورد ایران، درک ناقص و بعضا عدم فهم فرهنگ و ارزشهای ایرانی است.
دستگاه سیاست خارجی دولت اوباما نیز به رغم ادعای استفاده از تمامی ابزارها از جمله «دیپلماسی فرهنگی» برای تحقق اهداف سیاست خارجی و جایگزینی آن با «دیپلماسی کابوی» ، توفیقی در این مسیر نداشته است.
دولت اوباما از نخستین روزهای فعالیتش مدعی به کارگیری «قدرت نرم و هوشمند» بجای «قدرت سخت و کور» بود، اما برای دریافت تصاویر واقعی از سایر ملتها و فهم ارزشهای آنها تلاش نکرده و بر اساس چنین تصویری با آنها تعامل نمیکند.
شاهد ضعف دیپلماسی فرهنگی دولت اوباما در شناخت درست و دقیق فرهنگ و ارزشهای ایرانی، اتخاذ «رویکرد دو مسیر» است که در بخش با اهمیتی از پیام نوروزی سال 1388 اوباما برای ایرانیان نیز خود را نشان داد.
رییس جمهور آمریکا در پیام نوروزی سال 1388 گفت «ایالات متحده خواهان آن است که جمهوری اسلامی ایران جایگاه راستین خود را در جامعه ی ملل بدست آورد. این حق ِ شماست، اما این حق همراه با تکالیفی واقعی است و آن جایگاه از طریق ترور و تسلیحات قابل حصول نیست، بلکه از طریق اقدامات صلح آمیزی قابل دستیابی است که عظمت حقیقی ملت و تمدن ایران را اثبات می کند».
همین میزان شرنگ کافی بود که طعم احیانا شیرین عباراتی چون «جمهوری اسلامی ایران به جای لفظ خصمانه رژیم، تحسین تمدن کهن ایران، احترام متقابل، تعهد به دیپلماسی و صداقت» را نیز زایل کند. دستیاران و مشاوران آمریکایی یا احیانا ایرانی اوباما باید به او میگفتند که ایرانیها در ایامی مانند نوروز با نیش و کنایه و طعنه و خصومت سخن نمیگویند و در این اوقات سعی میکنند بدیها را فراموش کرده و یکدیگر را ببخشند، و برای ایرانی «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» و نوروز فرصت مناسبی برای تهدید و خط و نشان کشیدن نیست.
دستاندرکاران و برنامه ریزان سیاست خارجی دولت اوباما باید به او یادآوری میکردند که سخن گفتن از «تروریسم و تسلیحات» ولو به صورت مجهول، آثار معکوس و مخربی داشته، چرا که طی سالهای اخیر مردم ایران با رفتار دوگانه مسوولان آمریکایی مواجه بودهاند؛ برای نمونه 2 ماه قبل از نوروز 1388 جهان شاهد حمله رژیم صهیونیستی به غزه، کشتار غیر نظامیان فلسطینی، استفاده از تسلیحات غیر متعارف مانند بمب فسفری و محاصره اقتصادی این منطقه و سکوت و حتی حمایت اوباما از این تهاجم بود.
به هر حال، گاه سکوت کردن و پیام ندادن شایستهتر است از ناسنجیده پیام دادن و بیدرک فرهنگ و ارزشهای مخاطب سخن گفتن، و به گفتهی بوزرجمهر «اندیشه کردن که چه گویم، به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم».
شاید بهتر بود اوباما به جای ذکر شعر «بنی آدم اعضای یکدیگرند» در انتهای پیام نوروزیش، پیش از نگارش آن پیام به این اشعار سعدی در ابتدای گلستان توجه میکرد که:
سخندان پرورده پیر سخن / بیندیشد آنگه بگوید سخن
مزن بیتأمل به گفتار دم / نکو و گر دیر گویی چه غم؟
نظر شما