خاورمیانه، زور جنگ در برابرقدرت دیپلماسی

اینکه صورت نهایی توافقات واشنگتن و مسکودراواسط سال گذشته دقیقا چه بوده؟ آن زمان چندان افشا نشد. اما منابع دیپلماتیک مقیم سازمان ملل می گویند آنچه مشخص است در چنین مذاکراتی شاید بر سرکنار گذاشتن آقای اسد مستقلا و بدون در نظر گرفتن جوانب نگران کننده خلاء وی وقدرت مرکزی گفتگو و توافقی صورت نگرفته باشد،اما نمی تواند به این معنا تلقی شود که موضوع او در یک شرایط برابر وعمومی تری مورد بحث قرار نگرفته باشد. ممکن است کل پروسه به سمت بر گزاری یک انتخابات ریاست جمهوری بدون تبعض سوق داده شود.

*********************

تاکید بر این دیدگاه که سیاست نه تنها انعطاف ناپذیر که بیشتر تهاجمی روسیه در سوریه صرفا برای دفاع از بشار اسد صورت می گیرد؟ چندان منطقی به نظر نمی رسد. نه به این دلیل که سرنوشت شخص آقای اسد برای مسکو اهمیتی ندارد،خیر،او فعلا تامین کننده خلاء قدرت در سوریه است.بلکه عمدتا به این اعتبار که سرنوشت آقای اسد از موضع استراتژی منطقه یی روس ها در یک درک بلند مدت امنیتی به خاطر  سوریه مهم است و نه چیز دیگر .درک ظرافت میان این دو بسیار مهم است.تاثیر این دو موضوع منطقا بر یکدیگر و آینده منطقه خاورمیانه برابر نیست. کما اینکه بعضا مقامات روسیه تصریح کرده اند حل بحران سوریه الزاما ربطی به سرنوشت پرزیدنت اسد ندارد.اوایل ماه نوامبر گذشته ماریا زاخاروا، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در این باره که آیا حفظ بشار اسد در قدرت یک اصل برای روسیه است گفت""ما هرگز نگفته‌ایم که بقای او برای ما اساسی و جزو اصول است. بلکه آنچه ما گفته‌ایم این است که تغییر رژیم در سوریه می‌تواند به فاجعه‌ای محلی یا منطقه‌ای تبدیل شود"". اندکی بعد در اوایل ماه آوریل وزیر خارجه روسیه به دنبال آنچه سوء برداشت از مذاکره با طرف امریکایی خود توصیف شد تاکید کرد""ادعای توافق روسیه و آمریکا در مورد سرنوشت رئیس جمهوری سوریه تحریف واقعیت ها ست.وی ادامه داد"" در توافق های بین المللی سال گذشته با ایالات متحده موارد مربوط به سرنوشت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه قید شده است"".

اینکه صورت نهایی توافقات واشنگتن و مسکو دقیقا چه بوده؟ آن زمان چندان افشا نشد. اما منابع دیپلماتیک مقیم سازمان ملل و دفترآقای دبیرکل می گویند آنچه مشخص است در چنین مذاکراتی شاید مستقلا بر سرکنار گذاشتن آقای اسد بدون در نظر گرفتن جوانب نگران کننده خلاء بی محاسبه حذف وی وقدرت دولت مرکزی گفتگو و توافقی صورت نگرفته باشد،اما نمی تواند به این معنا تلقی گرددکه موضوع او در یک شرایط برابر وعمومی تری مورد بحث قرار نگرفته باشد. ممکن است کل پروسه به سمت بر گزاری یک انتخابات ریاست جمهوری بدون تبعض سوق داده شود. در چنین مدلی پرزیدنت اسد همان مقدار حق شرکت در انتخابات را خواهد داشت که کاندید های سایر گروه های مخالف . هر چند در چنین مدلی یک مشکل قبل تر وجود دارد و آن توافق بر سر تدوین یک قانون اساسی و یا منشور ملی مرضی الطرفینی ست که بتواند فرآیند های بعدی را مشروعیت بخشد.این هم البته موضوع ساده یی نیست چراکه ایجاد مشروعیت دو جانبه در هر سطح و عمقی که صورت گیرد تبعات سیاسی متعددی به همراه خواهد داشت که بدیهی ترین آن داشتن قدرت چانه زنی در مناسبات توزیع قدرت،اداره کشور و امنیت تضمین شده آتی سوریه است.

اما شاید لازم نباشد الزاما طرفدار منطق مسکو دستکم در زمینه مخاطرات جدی ""ایجاد خلاء قدرت حساب نشده در سوریه "" باشیم تا درک بهتری از واقعیت بحران سوریه و تاثیر آن بر خاورمیانه و شرق مدیترانه در برابرما ظاهر شود.چراکه این تنها یک سوال روسی نیست که به فرض کناره گیری آقای اسد چه کسانی قرار است جایگزین او شوند؟. صرف دادن تضمین که اگراو از قدرت کناره گیری کند ساختار سیاسی ،نظامی و امنیتی سوریه به مانند عراق و لیبی نابود نخواهد شد کافی به نظر نمی رسد. لذا موضوع از دید روس ها تنها بود و نبود آقای اسد نیست.به همین دلیل باورش سخت است که یک چنین سرمایه گذاری هنگفت، پر سروصدا و پرهزینه یی تنها به خاطر او صورت گرفته باشد. اهمیت اسد در قالب پازل کلی تری از تحولات معنا پیدا می کند. اما در برداشتی همسواز بحران فکر میکنم تحولات بسیار مهم کنونی بیشتر تلاشی برای نوعی حضور رسمی، دائمی و فوق استراتژیک روسیه در غرب خاورمیانه و مدیترانه شرقی ست که تا کنون وبه طور سنتی(کل مدیترانه) حیات خلوت اروپا و ناتو بوده .البته از موضع روسی می توان گفت این حضور استراتژیک و رسمی از هم اکنون اتفاق افتاده و ناتو بهتر است با منطق روسی مانند اوکراین واقعیات را اینبار در خاورمیانه قبول کند.حجم جابجایی های نظامی، استقرارموشک های اس 300 برای تمامی فضای سوریه ، اعزام دو ناوچه فوق پیشرفته "سرپاخف" و "زلیونی دال" نشان می دهد از نگاه آنها سوریه تنها در آقای اسد خلاصه نمی شود که معامله بر سر بود و نبود او الزاما یک امتیاز در مذاکره تلقی شود، موضوع فراتر از این حرف هاست. اما آیا ناتو و ایالات متحده شرایط روسی "بازی تمام شد بیایید به بعد از آن فکر کنیم و دوست باشیم را خواهند پذیرفت؟". باید برای این سوال پاسخی پیدا کرد،بقیه ماجرا فرع بر موضوع اصلی ست. اما به فرض و از سر ناچاری ایالات متحده و ناتو(اعراب و وترکیه مهم نیستند) این حضور معنادار و دائمی را پذیرفتند.مابه ازای این پذیرش و توافق چیست!؟. نمی دانم،!ولی این را می دانم در دیپلماسی هیچ قسمی ابدی و مقدس نیست.
matinmos@gmail.com

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 588278

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =