با پایان یافتن پنجمین دیدار تیم ملی در باتلاق AFC و به بهانه اتمام دور رفت و فاصله ۴ ماهه تا آغاز مرحله برگشت در فروردینماه ۹۶، فرصت مناسبی است که عملکرد تیم ایران را به نقد گذاشته و از زوایای گوناگون عمیقتر به شرایط تیم ملی بنگریم. در همین آغاز باید اشاره کنم کنفدراسیون فوتبال آسیا با انتخاب مالزی و ورزشگاه تانگو عبدالرحمن در شهر سرامبان به نوعی به تحقیر خود و فوتبال آسیا پرداخت. با توجه به اینکه مقر AFC در کوالالامپور و در ۶۰ کیلیومتری ورزشگاه غیراستاندارد محل مسابقه قرار دارد، آنها میدانستند که در این کشور و در این ایام، فصل بارانهای استوایی است و براساس پیشبینی هواشناسی مالزی به هنگام مسابقه، بارندگی در پیش خواهد بود. بدون ریزش باران هم زمین مسابقه قابلیت برگزاری یک مسابقه مهم و حساس را نداشت.
با علم به اینکه براساس آمار منتشره؛ ۵۰% کیفیت یک مسابقه به زمین ورزشگاه بستگی دارد. مسندنشینان این کنفدراسیون که متأسفانه نایب رئیس فدراسیون فوتبال ما هم در آنجا حضور دارد، با سهلانگاری و بیتوجهی کامل دست به این انتخاب زدند و تیم ملی ما را از یک پیروزی قابل دستیابی دور کردند و چه بسا همین دو امتیاز از دست رفته که محصول ذهن خالی از عقلانیت آقایان تصمیمگیرنده بود به فوتبال ایران در راه جام جهانی آینده آسیب برساند. متأسفانه نزدیک به یک دهه است که مدیریت فوتبال ایران در حوادث و اتفاقاتی که با فوتبال مرتبط است و علیه فوتبال ملی ما حرکت میکند، موضعی کاملا انفعالی دارد. آنها با مسامحه و تساهل به آسانگیری و اتحاذ مواضعی خنثی عادت کردهاند و تلاش میکنند. با القا یک خوشبینی افراطی و غیر واقعی جامعه فوتبال را از نگرانی خارج و خود را از گزند انتقادهای منطقی و مبتنی بر ادله و شواهد دور نگه دارند.
نمونه بارز آن در فردای بازی با قطر رخ داد . جایی که رئیس محترم فدراسیون فوتبال با صراحت اظهار داشتند که هیچ خطری ایران را تهدید نمیکند و جریمه و تنبیهی در کار نیست. زیرا که ناظر مسابقه گزارش خوبی داده است و چند ماه بعد دیدیم که فرمایشات ایشان چگونه بصورت عکس به وقوع پیوست.
ما در روز ۱۱ شهریورماه سال جاری، اولین مسابقه خود را در تهران و در مقابل قطر برگزار کردیم. دیداری که نیمه اول آن بسیار ناامیدکننده بود و در نیمه دوم اندکی بهتر شد و طی چند دقیقه دراماتیک به پیروزی رسیدیم. علیرغم مشکلات تاکتیکی عدیده و ناهماهنگی مشهود بازیکنان در تیم ورک، شروع خوبی بود برای یک تورنمنت که مقصد نهاییاش جام جهانی روسیه است.
وقتی امیرخان حاج رضاییآقای کیروش در ۵ بازی گذشته از پلنهای مختلفی استفاده کرد و توانست در سوییچ کردن سیستمها موفق باشد. عموما تکیه ایشان بر دو سیستم ۱-۳-۲-۴ و ۱-۴-۱-۴ بود که با توجه به نوع متفاوت تاکتیک حریفان و با عنایت به بازی در زمین حریف و یا در خانه تغییراتی در آن اعمال میشد. بطور کلی فوتبال بازی تغییرات است. انگلیسها ضرب المثلی دارند که میگوید:« اصلی که ثابت است، تغییر است!» و مسأله مهمی که باید مورد نظر قرار بگیرد تاکتیکپذیری بازیکنان برای تطبیق دادن خود با پلنهای متفاوت و سیستمهای گوناگون بود که این بدون تردید، نشأت گرفته از آموزش کادر فنی است. آنچه که به عنوان سیستم اتحاذ میگردد به هنگام استقرار تیم درون زمین است که «سیستم پایه» نامیده میشود و در طول مسابقه به هنگام داشتن توپ و از دست دادن آن، سیستم دفاعی است به همین علت است که دفاع تیم ملی به یک بلوغ و پختگی قابل قبول رسیده است به گونهای که طی ۵ مسابقه دور رفت تاکنون گلی دریافت نکردهایم. بازیکنان ما کاملا با اصول دفاعی آشنا شدهاند. در مسابقاتی که در خانه حریف و رقیب مستقیم برگزار میشود، ما مؤلفههای این سیستم را مشاهده میکنیم.
یک مهاجم ما برای استفاده از ضد حمله در مرکز زمین می ماند. خط پرس ما از نیم دایره درون زمین خودمان آغاز میشود و با ایجاد تأخیر به منظور بازگشت بازیکنان به زمین خودی به تعادل میرسیم و با ایجاد لایههای دفاعی متراکم و متمرکز به کنترل حریف اقدام میکنیم. مشاهده میکنید که اصول دفاعی مبتنی بر تأخیر، تعادل، تمرکز و کنترل به صورت مطلوبی صورت میگیرد.
این نوع نگرش دفاعی را ما در اولسان کره جنوبی و اخیرا در تاشکند و در مقابل ازبکستان شاهد بودیم. ما توانستیم از گل دقیقه ۲۰ خود به مدت ۷۰ دقیقه حفاظت کنیم. زیر فشار حریف و در خانه حریف این کار کوچکی نیست. اما در تهران و در مقابل کره جنوبی، تیم ملی از یک شیوه تهاجمی استفاده میکرد. در آن بازی سیستم پایه ما ۱-۳-۲-۴ بود که سه هافبک تهاجمی ما به مهاجم هدف که سردار آزمون بود نزدیک میشدند و عملا یک سیستم هجومی ۴-۲-۴ را بوجود آوردند. اگر اقبال بیشتری داشتیم کره گلهای زیادتری دریافت میکرد. در آن بازی مالکیت توپ ۵۲% در مقابل ۴۸% کره ایها، در حالی که در تاشکند این مالکیت ۶۷% متعلف به حریف و تنها ۳۳% از آن ما بود.که این تغییرات در اعداد حاصل ضعف یا قوت حریف نبود بلکه نوع نگرش و اندیشه کیروش بود که از طریق بازیکنان به اجرا گذاشته میشد. لازم است که اینجا به مساله پرسینگ که با شتاب از آن گذشتیم و به اشارهای بسنده کردیم، بازگردیم. نیاز پرسینگ، آمادگی جسمانی بسیار بالاست و برای موفقیت در فشار آوردن به حریف و اختلال در خطوط ارتباطی آنها، بازیکنان باید تمرینات سخت و کشندهای را پشت سر بگذارند و از فیلترهای مختلفی عبور کنند. روشن است که در این بخش به خوبی با بازیکنان کار شده است. اندک تیمهایی هستند که میتوانند «فول پرسینگ» را اجرا کنند.
از مباحث فنی که بگذریم. مدیریت کردن مسابقه از وجوده مثبت کیروش است. نوع تعویضها، میتواند نمونهای از دستاوردهای مدیریتی وی باشد. به عنوان مثال زمانی که سعید عزتاللهی جوان که نیروی زیادی را در آن باتلاق صرف کرده بود دچار کاهش فدرت بدنی شد. پورقاز که یک مدافع قدرتی و درگیرشونده است به میدان آمد. مضاف بر اینکه او یک شمالی است و بازی در این زمینها را تجربه کرده است. حضور او به این مفهوم بود که سوریه در اندک ضدحملههای خود شانش گل زدن پیدا نکند.
میشد با ۱۳ امتیاز به دور برگشت برسیم. اما با بیخردی این ۲ امتیاز از ما گرفته شد. ما بعد از جام جهانی ۲۰۱۴ تغییر نسل دادهایم و در آستانه تغییر سبک هستیم. شایسته حضور در جام جهانی ۲۰۱۶ هستیم. اما در فوتبال حوادث همواره از بهترین کارشناسان و مربیان جلوتر حرکت میکنند و مربیان تنها میتوانند درصدی از این حوادث را کاهش دهند. پرونده ناتمام جام جهانی را تا فروردین سال آینده میبندیم و با امید فراوان برای موفقیت صبور میمانیم.
نظر شما