خاک این سرزمین که گهوارهی هزاران سالهی تمدنمان و بستر حیاتِ گونهگون و شگفتآور این گوشه از کرهی زمین بوده، با مدیریت نابخردانهی منابع آب، با گسیل داشتن میلیونها دام به مراتعی که تا مرز نابودی چرا شدهاند، با ساختوسازهای بیملاحظه، و با معدنکاری بیرحمانه، به هوا رفته است. خاکی را که برایمان برکت میآورد، چنان فرسوده ساختهایم که در بسیاری از روزهای سال به شکل ریزگردهای خفقانآور از زمین به هوا میرود و راه نفسمان را تنگ میکند.
زمینی را که به گفتهی سعدی مهدِ پرورندهای بود و فرّاش باد صبا و دایهی ابر بهاری بر آن فرش زمردینی از گیاهان میگسترد، امروزه به پلشتیهای بیشمار آلودهایم. اینک آیا با برگزاری آیینهای روز زمین، روز خاک، روز آب، روز محیط زیست، و مانند اینها میتوانیم آن سرزندگی گذشته را به این زمین بازگردانیم؟! آیا مدیران کشورها و شهرها و بخشهای کوچکتر که گاه با شور و شوق در مراسم مربوط به این مناسبتها شرکت میکنند و سخنهای خوشایند بر زبان میرانند، حاضر به اعتراف به اشتباههای مدیریتی خود میشوند؟!
شاید نامتعارف به نظر آید، اما چنین روزهایی میتواند مجالی باشد که یادآور شویم در بسیاری زمینهها بهترین کار برای مدیران، دست نزدن به کار است! مثلاً شاید بهتر باشد که برای اصلاح وضع پوشش گیاهی زمین، به جای نهالکاری و اجرای پروژههای مرتعداری، از اجرای طرحهای موسوم به «جنگلداری» که در واقع بریدن و بردن درختان صدها ساله است، و از ساختوساز در کوهها با عنوان «گابیونبندی» خودداری کنند. یا به جای هزینه کردنهای سنگین برای رساندن آب به صدها کیلومتر دورتر، کاری نکنند و بگذارند که آب در مسیر طبیعی خود پیش برود و آبادانی را ارزانی پاییندست کند.
در سمت مردم، میتوان گفت که بیشتر لازم است آستین بالا زد و کاری کرد: مشارکت در کنشهای اجتماعی برای حفظ زمین، مطالبهی حقوق محیط زیستی، پاکسازی گوشه و کنار طبیعت یا کوچه و خیابانها، تهیهی عکس و گزارش از مشکلات محیط زیستی، انتقاد و ارایهی راه حل، تفکیک پسماند در خانه و محل کار، و مانند اینها که نیاز به وقت گذاشتن، تلاش، و کنار گذاشتن بیاعتنایی است.
روز زمین را گرامی میداریم و خواهیم کوشید که در همهی روزها به زمین بیاندیشیم.
نظر شما