۰ نفر
۱۵ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۴:۳۶

هادی معیری‌نژاد

 چیزی بیش از نیم قرن نیست که تهران از یک پایتخت آرام و خوش آب و هوای ییلاقی تبدیل به موجود عجیب الخلقه ای شده است که هر متخصص امور شهری و هر متولی امور را به کابوسی بدون بیداری فرو می برد

گذشت سالها و معضلات دیرپای اقتصادی - اجتماعی ما در قبل و بعد از انقلاب از تهران نه یک کلانشهر، بلکه موجود بزرگسری ساخته است که سنگینی سرش توان حیات مطلوب و سالم اقتصادی - اجتماعی را از او ربوده و عنقریب است که حیات را از وی بستاند.حال این اتفاق می تواند یک زلزله طبیعی باشد و یا یک فاجعه اجتماعی چون از هم گسیختگی روز افزون نظم اجتماعی .

در دهه چهل ، شاه با طرح اصلاحات ارضی جهت مبارزه با نهاد بزرگ مالکی در روستاهای ایران، زمین را بین کشاورزان تقسیم کرد. اما به دلیل شکل نگرفتن کشاورزی مکانیزه و سود آور، مالکان خرده پا دوباره زمین ها را به بزرگ مالک فروختند و جهت کاردربخش مسکن و صنایع مونتاژ راهی تهران شدند و این تقریبا اولین استارت جدی تهران برای تبدیل شدن به یک کلان شهر بود.با این توجه که بزرگ مالکی هم از بین نرفت.

اینروزها حرف و حدیث خلوت شدن شهر تهران زیاد به گوش می رسد اما چنان که طبیعت هر برنامه ریزی شهری در کشور ماست این طرح نیز از پیش با سیاسی شدن اش ،نشان گر آینده امیدوار کننده ای نیست.

این حقیقت دیگر توسط مخالفین سالهای قبل هم پذیرفته شده است که ظرفیت تهران تکمیل است و دیگر طرحهائی مقطعی مثل ایجاد شبکه های بزرگراهی جدید و توسعه مترو جواب نمی دهد چرا که مشکل تهران تنها حمل و نقل نیست .

در حقیقت تهران با تراکم جمعیتی مواجه است که در آن مناسبات گاه متناقض مردم چنان در هم پیچیده است که خود به یک خورده فرهنگ  انحرافی تبدیل شده است .عبوس بودن مردم ، فرهنگ رانندگی به شدت بی قانون حتی توسط کسانی که سعی می کنند قانون را رعایت کنند،وجود هشدار دهنده خشونت ، بی ادبی ورفتارهای کاملا ناپسند اجتماعی ، فرهنگ همسایه آزاری به جا ی فرهنگ آپارتمان نشینی وآمار بالای جرم وجنایت  تهران را به جائی رسانده است که اکنون هر مسئولی را فارغ از گرایشات سیاسی ،متوجه انتقال جمعیت کرده است

اما مشکل اساسی از آن جا آغاز می شود که وقتی به طرحی انگ سیاسی بودن می خورد لاجرم اجرایش یک طرح کوتاه مدت می شود با کارشکنی و عدم هماهنگی مسئولینی که سلایق سیاسی متفاوتی دارند ، راه به جائی نمی برد ؛ نمونه این موضوع را در اختلاف دولت و شهرداری بر سر توسعه مترو و جایگزینی مونو ریل شاهد بوده ایم.

داستان خلوت کردن تهران  هم (با آنکه ضرورتی اجتناب ناپذیر است) در هنگامی آغاز شد که زمزه بروز زلزله بالای 7 ریشتر و انتقال دانشگاهها، انگ سیاسی خورد و متاسفانه مسئولین دولتی نیز تلاشی برای غیر سیاسی بودن طرح ارایه ندادند.و پیشروانه ترین طرحی که مطرح شد طرح واگذاری زمین ارزان قیمت و تسهیلات کم بهره مسکن برای کارمندانی بود که تصمیم بگیرند از تهران بروند.

اما آیا مشکل مهاجران به تهران تنها سقف بالای سر است؟ و اصولا آیا جمعیتی که بی دستور العمل بیش از چهل سال است دروازهای تهران را از پاشنه در کرده اند با یک دستورالعمل به زادگاه خود که احیانا دیگر هیچ تعلق اجتماعی به آن ندارند بر می گردند

 در حقیقت باید عنوان کرد خلوت کردن تهران از جمعیت با مهاجرت معکوس پدیده ایست که در خوش بینانه ترین حالت یک دهه طول خواهد کشید ؛ دهه ای که باید در آن  کارهای بزرگی در شهرهای کوچک و بزرگ هدف، صورت گیرد .  فعالیت هایی مثل تمرکز زدائی اقتصادی در دو بخش تولید و خدمات، تمرکز زدائی فرهنگی با ایجاد مراکز فرهنگی تفریحی مثل سینماها و مراکز بزرگ خرید وتفریح  ،تمرکز زدائی بهداشت وپزشکی، تمرکز زدائی در بخش آموزش دانشگاهی و بالاخره تجدید نظر در سیاستهای تقسیم سربازدر کشور وسهمیه بندی های آموزشی و اداری

 به نظر میرسد در چنین شرایطی که احتمالا مهاجرت معکوس لا اقل در کوتاه مدت نمی تواند تهران را خلوت کند باید نمونه مالزی در ایجاد پایتخت دوم را پذیرفت

شهر پوتراجایا که دولتمردان مالزی در اوایل دهه هشتاد برای تبدیل نشدن کوالا لمپور به یک هیولا مثل تهران بنا کردند نمونه خوبیست.

کد خبر 66711

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =