مذاكرات غيرمستقيم ايران و آمریکا

آیت‌الله حاج شیخ محی‌الدین حائری شیرازی بااشاره به عزل بنی صدر توسط امام خمینی (ره) گفت :

آقای بنی صدر 5/11 میلیون رأی آورد و تلاش زیادی می‌شد برای اینکه ایشان بتواند چهار سال ریاست جمهوری‌اش را به سلامت و بدون مسأله به پایان برساند، ولی وقتی که امام ‌دید صبر و حوصله و تذکر و کنایه و اینها کارساز نیست و در این میان، گروهک‌ها می‌خواهند گل بزنند و نتیجه بگیرند، یک کلمه نوشت من ایشان را از جانشینی فرماندهی کل قوا عزل کردم و این زمینه‌ای شد برای مجلسی‌ها که از قانون اساسی که مجلس بر مبنای آن می‌توانست رأی به عدم کفایت رئیس جمهور بدهد، استفاده کند.

به گزارش خبر آنلاین وی با تاکید بر اینکه امام جاده را برای مجلسی ها صاف کرد ، در گفت و گو با روزنامه جوان چنین گفت :

• همین آقایی که شد سر فتنه، یک وقتی نخست‌وزیر رهبر فعلی و نخست‌وزیر وقت بود. یک دوره از ریاست جمهوری آقا تمام شد و ایشان دو باره رأی آورد. ایشان نظرش این نبود که نخست‌وزیر قبلی را به مجلس معرفی کند، اما نظر امام این بود که چه لزومی دارد نخست‌وزیر عوض شود؟ ایشان گفت اگر امام حکم کنند که من او را معرفی کنم، این کار را خواهم کرد. امام حکم نکرد، اما حرفش را زده و گفته بود که مگر قرار است رئیس جمهور و نخست‌وزیر عوض شوند؟ ایشان دید که بالاخره چاره نیست و او را معرفی کرد. امام فرمود:‌ «الحمدلله بالاخره موافقت کردید!» ایشان گفتند: «مضطر شدم!»

• شیوه رهبری ایشان در فتنه اخیر مثل روش امام در انتخاب نخست‌وزیر در دور دوم ریاست‌جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای بود.

• من آقای منتظری را دوست می‌داشتم و او هم به من خیلی علاقه داشت. حتی وقتی در مدرسه حقانی تدریس می‌کردم، ایشان به من توصیه کرد که در باره حکومت اسلامی برای شاگردان توضیح بده. من سال‌ها در مدرسه حقانی، حکومت اسلامی، ولایت فقیه و جامعه‌شناسی درس می‌دادم.

• من نمی‌خواستم توسط برادرم، مرحوم آقای مهدی بهادران در مؤتلفه هم بود ، اداره بشوم .مهدی به آقای منتظری علاقه‌مند بود و بعدها به همین دلیل کمی منزوی شد. ایشان از طریق آقای ربانی شیرازی با آقای منتظری صحبت کرد و آن دو مجموعه هزینه مرا به عهده گرفتند، نصف ماهانه مرا ایشان می‌پرداخت و نصف دیگر را آقای منتظری. در وقتی هم که زندانی یا تبعید بودم، آقای منتظری برای من کمک می‌فرستاد و رابطه من با ایشان خوب بود.

• علت اینکه بعدها چنین برداشت شد که من به آقای منتظری عتقاد یا علاقه‌ای ندارم، این شد که گروهی از اطرافیان آقای منتظری که می‌خواستند ایشان را به عنوان جانشین مطرح کنند، پیش همه رفتند و از جمعی از آقایانی که الان هم هستند، در مورد ایشان سؤال کردند و همین آقایان فصل مشبعی در باره آقای منتظری نوشتند. پیش من هم آمدند. من اینها را برانداز کردم و گفتم: «ایشان مانند یک پلی است، اگر خودش باز شود، خوب است، به شرط اینکه شما بگذارید، شما نمی‌گذارید!» اینها نتوانستند «اگر شما بگذارید» را تحمل کنند و جواب مرا در این مجموعه نگذاشتند و فقط عکس‌ها و جواب‌های دیگران را گذاشتند، مجموعه‌ای شد از صد تا عکس و چند تا نظریه. افرادی که در استان ما [ شیراز] بودند، همه جواب داده بودند و جای مرا خالی گذاشتند و این طور شد که همه تصور کردند من با این امر مخالفم!

• آن وقتی هم که بچه‌های جبهه به شیراز آمدند، به اینها القا کردند که بنده با آقای منتظری مخالفم. از شعارهایی هم که می‌دادند و الان نوارهایش هست، معلوم است که آنها چه نظری نسبت به من داشتند. قبل از صحبت‌های من در نماز جمعه، اینها یک ربع شعار دادند: «مخالف منتظری! مرگ بر تو» و من هم پشت سر هم تشکر ‌می‌کردم!


• وقتی برای قائم‌مقامی ایشان آمدند و امضا گرفتند، امضای من هم هست، اما بعضی‌ها امضا نکردند. اعتراض ما بیشتر به بیت ایشان بود.

• آن چیزی که من می‌توانم درباره مرحوم آقای منتظری عرض کنم این است که باهوش بود، درس‌هایش را خوب خوانده بود، خوش حافظه بود، اما به خاطر بدبینی افراطی به عده‌ای و خوش‌بینی به عده‌ای دیگر، تنها شد.

• من در اینجا شهادت می‌دهم که ریاست، مقام معظم رهبری را طلب کرد، ایشان آن را طلب نکرد. همه وعده دادند که به شما اعانت می‌کنیم. کمک خدا بود که ایشان آرام شدند و قبول کردند.

• آخرین جلسه من با شهید رجایی پنج شش ساعت قبل از شهادتش بود. در آنجا هم گفتم: «وقتی می‌خواهیم از مرحله‌ای بگذریم، حال ما حال زائویی است که می‌خواهد زایمان کند و طبیعتاً درد شدیدی را باید تحمل کند و اشاره کردم شیرازی‌ها وقتی می‌بینند زائو درد می‌کشد، می‌گویند خدا بدترش را بدهد، یعنی فشار و درد بیشتر شود که بچه به صورت طبیعی و زودتر به دنیا بیاید.» رنگ و روی آقای رجایی تغییر کرد، ولی چیزی بروز نداد و من فکر کردم چه چیزی ممکن است در ذهنش آمده باشد.

• من این حرف را از انجیل گرفته‌ام. در همین انجیل‌های معمولی هم هست که حضرت عیسی(ع) می‌فرمایند که وقتی من می‌خواهم بیایم، این عالم، دردِ «زا» پیدا می‌کند و خونریزی‌ها می‌شود، چون فرزند انسان می‌خواهد بیاید و این علامت اوست. ما هم از هر مرحله‌ای که می‌خواهیم عبور کنیم، مثل وضع حمل است و طبیعتاً‌ درد دارد، ولی وقتی حملی به فرزندی تبدیل می‌شود، برکاتی دارد و برکات آن هم این است که امت از مرحله‌ای وارد مرحله جدیدتری می‌شود و رشد می‌کند.

• امام و امت یک مجموعه در حال حرکتند. دیگرانی که همراه امام حرکت نمی‌کنند، ایستا هستند. امت قبل از اینکه به این آدم‌ها برسد، آنها را الگوی خودش می‌بیند، ولی وقتی رسید و دید همراهش نمی‌آیند و سرجایشان ایستاده‌اند، نسبت به آنها بغض پیدا می‌کند. گفتم ملت در گذشته عده‌ای را روی کار آورد، بعد آنها را روی زمین گذاشت و بعد روی آنها پا گذاشت و رد شد. این از بی‌وفایی امت نیست، از ایستایی خودشان است.

کد خبر 67351

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین