علیرضا نراقی: نقد ایدئولوژیها مضمون تازهای در ادبیات نمایشی معاصر به حساب نمیآید، چرا که انسان اروپایی پس از فروپاشی آرمانهای راست در پروژه نازیسم و همچنین رنگ باختن کمونیسم، خوب فهمید ایدئولوژیها افسانهای بیش نیستند.
دهههای خونین آغاز و میانه قرن بیستم بیش از هرچیز تیغ نقد را به سمت علت خشونتها و جنگهای فرسایشی برد و این علتها چیزی نبود جز ایدئولوژیهای کورکننده که فردیت را در روح جمعی فهم میکرد و انسانها را در آرمانهای ایدهآلیستی مستحیل میگرداند.
بیشتر آثار هنری منتقد پس از جنگ جهانی دوم نقد خود را متوجه یک ایدئولوژی خاص کردند، اما پس از فروپاشی شوروی سابق و فروریزی دیوار برلین این تشت رسوایی ایدئولوژی به طور کلی بود که از بام افتاد.
هاینر مولر نویسنده آلمانی شاهد عینی تمام مصائب و ایدئولوژیهای خشن قرن بیستم بوده است. او در «نبرد و مدهآ» اثری که با ترجمه و اجرای قطبالدین صادقی در تالار ایرانشهر اجرا میشود، نمایشی از ایدئولوژی دارد که بیش از مسلک و تفکری خاص تودهها را به نقد میکشد که فارغ از چگونگی ایدئولوژی و گونه رشد و انتقالش خودآگاهی خود را قربانی شعارها کرده و در گذر رسیدن به آرمانها انسانیت را میبازند.
البته دستمایه نقد نبرد بیشتر تأثیر نازیسم بر انسانها است، اما همین که از سطح کلان تأثیر این تفکر را روی مردم و زندگی اجتماعی و حتی خصوصی آنها بررسی میکند نشاندهنده آن است که مولر بیشتر متوجه از خودبیگانگی تودههاست تا نقد قدرت از بالا.
نگاه تلخ مولر درست در مقابل دیدگاه و رویکرد برشت قرار می گیرد. اگر برشت میخواست از حقیقت سلاحی بسازد تا با آن انقلاب کند و آگاهی را به سمت عمل انقلابی ببرد، مولر در پی نقد حقیقتها و نشان دادن رویه تلخ و مخرب اندیشههاست.
این نکته آن زمان جذابیت بیشتری پیدا میکند که میبینیم مولر در فرم مطلقاً وامدار برشت است و با تحولی دیالکتیکی در تکنیکهای برشتی شکلی کاملتر و پیشروتر از آنها ارائه میکند.
مولر تمام عناصر تئاتر اپیک را که توسط صادقی در اجرا رعایت شده ضمن تزریق شاعرانگی به متن حفظ میکند. در واقع افزودن زبانی شاعرانه ورود احساسات شکلی از تئاتر است که بنا را برآگاهی معقول بدون تحریک حسی میگذارد.
مولر با شناخت گونههای شعاری تئاتر در بلوک شرق و کشورهای کمونیستی و ناتوانی رئالیسم سوسیالیستی در حفظ ماهیت هنر تئاتر، لایههای جدیدی را وارد فرمهای جدید شرقی (کمونیستی) کرد که بیشتر احساساتگرایانه بودند.
صادقی متنی دیگر از مولر را که یک بازخوانی از «مدهآ» اثر اوریپید است در کنار «نبرد» اجرا میکند. «مدهآ» اثری تکاندهنده و خشن است که زنی شرقی با کشتن پسرانش از شوهر خیانتکارش انتقام میگیرد. مولر با خوانشی مدرن از این اثر در جهان پسااستعماری دغدغه اصلی نمایشنامه «مدهآ» که حول التقاط فرهنگی و مصائب آن قابل خوانش است تذکر میدهد.
در واقع مولر «مدهآ» را قابل بازنمایی در جامعه فعلی میداند و یادآور میشود خیانتها و تبعیضها در جامعه مدرن امروزی همچنان میتواند انسانهای فرهنگ غیر غالب را قربانی کند. در ضمن «مدهآ» به نوعی تصویر خشونت در قالبی کوچکتر از «نبرد» است.
اگر «نبرد» نقد به تودهها را در برابر ایدئولوژی در قالب تکنیکهای برشتی به نمایش میگذارد در «مدهآ» همان مضمون در چارچوب یک تراژدی نمایش داده میشود. از طرفی دیگر اگر «نبرد» در گیر کلیات بود و بیشتر با تیپهای اجتماعی داستانهای کوچکش را تعریف میکرد، «مدهآ» با یک نمونه جزئی دست به انتقادی سیاسی-اجتماعی میزند و نمایشگر تأثیر رویکردهای کلان سیاسی-اجتماعی روی عواطف انسانی است. مدهآ در غربت و احساس تنهایی چنان دچار فروپاشی میشود که نفرت حاصلشده از خیانت همسرش او را به خشونتی لجامگسیخته و انتقامی خونین میکشد.
قطبالدین صادقی سالهاست با کمک دانشجویانش دست به اجرای تئاترهایی میزند که بیش از هر چیز آزمایش عملی شیوههایی است که به شکل تئوریک در دانشگاهها تدریس میشوند.
برای مثال «نبرد و مدهآ» صادقی عناصر تئاتر برشتی، استفاده از اشکال تئاتر شقاوت که در تئوریهای «آرتو» صورتبندی شده و همچنین فرمهای پسادراماتیک که خونشی مدرن از اشکال آئینی تئاتر به شمار میآیند همه اجرا شدهاند.
از این جهت مراحل تمرین و اجرای «نبرد و مدهآ» برای دانشجویان صادقی نوعی کلاس بسطیافته ایدهآل در فراگرفتن گونههایی است که در دانشگاه برای آنها مجموعهای از تصاویر و مفاهیم انتزاعی به حساب میآیند.
نظر شما