گروه اول «ظالمان» بیرونیاند که با زورگویی و آزار و دسیسه و خشونت زندگی را برای او تلخ و دشوار و هراسناک میکنند. زورگیر محله٬ ناظم خشن مدرسه٬ همکلاسیان قُلدر و بیرحم... که هر کدام با ابزار سرکوب مخصوص خود اراده خودشان را بر او تحمیل میکنند و آسایش را از او میستانند.
مبارزه با این گروه دشمنان - هرچند ممکن است دشوار باشد - اما راهش مشخص است. ظاهر آشکاری دارند٬ ابزار مشخصی دارند٬ توان محدودی دارند. کافی است ابزار سرکوب را از دستشان بگیری یا قدرت و توانایی خودت را از آنها بیشتر کنی٬ یا نهایتاً از آنها فاصله بگیری و از حیطه اثرگذاریشان خارج شوی.
نوع دوم اما پیچیدهتر است. کودکان او را به شکل هیولاهای زیر تخت و داخل کمد یا «لولو خورخوره»های بیرون از خانه تجربه میکنند. موجوداتی که وجود خارجی ندارند اما تاثیرشان «واقعی» است. آنها در ذهن او لانه کردهاند و از همانجا زندگی را برایش تلخ و دشوار و هراسناک میکنند. این «دشمنان تخیلی» تجسم ذهنیِ اضطرابها و رنجها و ناتوانیها و کمبودهای خود انساناند که بدین صورت جان گرفتهاند. یا گاهی توسط دیگران در ذهن او تزیق شدهاند تا مهارش کنند.
مبارزه با این «دشمن تخیلی» به ارادهء و شهامت به مراتب بیشتری نیاز دارد. انسان باید یک بار تمام عزم و شهامتش را یکجا جمع کند و سرش را زیر تختش ببرد و نگاه کند و ببیند که هیولا در آنجا نیست. یا باید نگاهش را از بیرون به «درون» خودش بچرخاند و ریشههای اضطرابهایش را موشکافانه جستوجو کند و ببیند و از جا برکند. آنوقت است که متوجه میشود که هیولایی هرگز در زیر تخت نبوده و تا کنون با سایهء خودش در جنگ بوده است.
این روزها در شبکههای اجتماعی جدالهای کُردهای تجزیهطلب با کاربران ایرانی را میخوانم. آنها مدام از «قوم فارس»ی سخن میگویند که زندگی را برایشان تلخ و دشوار و هراسناک کرده است. قومی که همواره آنها را سرکوب کرده٬ جلوی پیشرفتشان ایستاده٬ زبان مادریشان را ممنوع کرده٬ ثروتهایشان را ربوده٬ و نژادش را بر نژاد آنها سوار کرده است.
میخواندم و از خودم میپرسیدم که این «قوم فارس» کیست و کجاست؟ آیا «من» هم که پدرم اصالتاً اهل شمال است و مادرم اهل جنوب جز این «قوم فارس» ظالم و نژادپرست هستم؟ آیا اهالی استان فارس «قوم فارس» را تشکیل میدهند؟ یا ساکنین شهر تهران؟ یا مردم اصفهان و یزد و مشهد و کرمان؟ یا تمام فارسی زبانانی که در سراسر کشور و فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران زندگی میکنند؟
نه. هیچ کدام. واقعیت این است که «قوم فارس» وجود خارجی ندارد. از جنس همان «دشمنان تخیلی» است. از جنس هیولاهای زیر تخت و لولو خورخورههای تزریق شده در ذهن کودکان. «قوم فارس» یک تجسم ذهنی است از اضطرابها و رنجها و ضعفها و کمبودهایی که در درون خودشان احساس میکنند و آزارشان میدهد.
اگر حتی روزی را تصور کنیم که تجزیهطلبان کُرد و آذری به مقصودشان رسیده باشند و بخشی از خاک ایران را برای خودشان جدا کرده باشند و از آن کشوری مستقل ساخته باشند٬ باز هم این «قوم فارس» گریبانشان را رها نخواهد کرد. این دشمن خیالی همچنان در ذهن آنها لانه خواهد داشت و در زیر تختشان پنهان خواهد ماند و آنها نیز همچنان بر سرش فریاد خواهند زد و برای سایهء خودشان شمشیر خواهند کشید٬ اما جرأت نگاه کردن زیر تخت را نخواهند داشت.
انسان از همان کودکی با دو گروه «دشمن» دست به گریبان است:
کد خبر 713285
نظر شما