به گزارش فردا، سایت خبرگزاری بی.بی.سی به عنوان مثال، به دونالد هیتفیلد، که توانسته بود یک شرکت بریتانیایی را برای سرمایه گذاری تجاری قانع کند معرفی کرده است.
آنا چپمن در ویدیویی در سایت یوتیوب، خود را یک متخصص تازه کار خوانده که به دنبال برقراری ارتباط با جوانان حرفهای در نیویورک و مسکو است.
روسیه تایید کرده است که تعدادی از این مظنونها تبعه این کشور بودهاند، اما جزییات چندانی از طرف مسکو در این باره منتشر نشده است.
بی.بی.سی به ادعای خود شرح حال بعضی از این افراد را گرد آوری کرده است:
آنا چپمن
روزنامههای غربی عکسهای این زن موقرمز چشم سبز را که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، بارها و بارها چاپ کردهاند.
روزنامه نیویورک پست او را «زنی با جذابیت مرگبار» و «زیبای آتشین» توصیف کرده است.
بنا بر شرح حالی که سایت اینترنتی روسی لنتا از او تهیه کرده، آنا چپمن یک زن مطلقه 28 ساله و دختر یک دیپلمات روسی است که تحصیلات تکمیلی خود را در شهرهای ولگوگراد و مسکو انجام داده است.
او بعد از سفر به نیویورک از مسکو در فوریه سال 2010 تلاشی برای پنهان کردن تبار روسی خود نکرد و گفت که میخواهد یک شرکت کاریابی با هدف جذب استعدادهای جوان در هر دو شهر تاسیس کند.
پیش از آن به گفته خودش طی پنج سال زندگی در بریتانیا در یک شرکت مالی کار میکرده است.
آنا چپمن در نیویورک در نزدیکی وال استریت، مرکز تجاری شهرخانه گرفت و در شبکههای اجتماعی اینترنتی مانند فیس بوک به معرفی مهارتهای خود و برقراری تماس با شرکتها مشغول شد.
در یکی از صفحات شخصی اش، چپمن به عنوان یکی از مسئولان یک شرکت معاملات املاک معرفی شده است.
در یکی از دهها عکسی که از خانم چپمن منتشر شده، او در سمپوزیویم فن آوری جهانی دانشگاه استنفورد، که هزینه شرکت در آن 1000 دلار برای هر نفر است، با یک گیلاس شراب به دست بین دو مرد ایستاده است.
دیوید هارتمن، یکی از همکاران او در بازار املاک نیویورک او را فردی «خوشایند، بسیار حرفهای و با رفتاری دوستانه» توصیف کرده است.
کریستوفر متسوس
54 یا 55 ساله و شهروند کاناداست و تنها متهمی است که خارج از آمریکا دستگیر شده است. کریستوفر متسوس با درخواست پلیس بین الملل، در تاریخ 29 ژوئن در حالی که میخواست سوار هواپیمایی به مقصد بوداپست شود، توسط پلیس قبرس دستگیر شد.
یک دادگاه محلی او را با سپردن وثیقهای معادل 32 هزار و 500 دلار آزاد کرد تا منتظر برگزاری دادگاهش در تاریخ 29 ژوییه بماند.
تحویل گذرنامه معرفی هر روزه به اداره پلیس از شرایط آزادی آقای متسوس با قید وثیقه بود. اما او در تاریخ 30 ژوئن خود را به پلیس معرفی نکرد و بعد از آن اعلام شد که مفقود شده است.
دادستانهای آمریکا او را به عنوان تامین کننده مالی این حلقه جاسوسی معرفی کردهاند و گفتهاند که از سال 2004 برای تحویل پول نقد به اعضای این گروه به آمریکا سفر میکرده است.
سایت روسی لنتا او را به عنوان «مرموزترین شخصیت داستان» معرفی کرده است.
سینتیا مورفی
این دونفر در منزل خود در نیوجرسی دستگیر شدند. دادستانهای آمریکا، این زوج را شهروند آمریکا معرفی کردهاند.
بنا به گفته آنها ریچارد مورفی متولد فیلادلفیا است و از اواسط دهه 1990 میلادی در آمریکا ساکن بوده است.
همسایههای این دو نفر سینتیا را با عنوان مشاور مالی یک شرکت میشناختند که هر روز به منهتن میرفته و ریچارد، به گفته آنها پدر خانه داری بوده که « به نظر تنبل» میآمده است.
آنها با دو دختر کوچکشان در خانهای دوطبقه در خیابانی آرام زندگی میکردند.
زمانی که خبرنگار شبکه ABC بعد از دستگیری آنها به محل زندگی شان رفت، یک نسخه روزنامه فایننشال تایمز را روی چمنهای خانه و یک خودرو هوندا سیویک سبز را پارک شده در کنار خانه آنها دید.
به گفته الیزابت لپین، همسایه خانواده مورفی، سینتیا «با همه، بدون استثنا سلام و احوال پرسی میکرد.»
خانم لپین میگوید: «او زمان زیادی را صرف رسیدن به سر و وضعش نمیکرد، ولی چهرهای زیبا و دوست داشتنی با آرایش اندک داشت.»
مارگو سوگولو، همسایه دیگر آنها هم میگوید که دختران خانواده با دیگر بچههای محل بازی میکردند.
به گفته او «آنها با دوچرخههای صورتی رنگ در محل بازی میکردند.»
دونالد هیتفیلد و تریسی لی آن فولی
هردو حدود چهل سال سن داشتند و با دو فرزند نوجوان در شهر کمبریج ایالت ماساچوست، منطقهای که دانشگاههای MIT و هاروارد در آن واقع شده، زندگی میکردند.
زن و شوهر شرکای تجاری در موسسه تحقیقات فن آوری تک کست بودند. همچنین هر دو عضو هیئت مدیره بنیاد لایف بوت، یک سازمان غیر انتفاعی برای تشویق پیشرفتهای علمی بودند.
رافائل رامیرز، از مجمع آیندگان آکسفورد به بی.بی.سی گفته که به صورت مرتب با آقای هیتفلد تماس کاری داشته است. به گفته آقای رامیرز «او خود را سرمایه گذار آمریکایی معرفی میکرد که تلاش داشت در سطح بین المللی فعالیت کند.»
آقای رامیرز میگوید: «یا من خیلی در اشتباه بودم یا او با مهارت فوق العادهای جاسوس بودن خود را پنهان میکرد.»
دیوید بوکبایندر، که با دونالد هیتفیلد روابط کاری داشت درباره او میگوید: «وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم امکانش وجود دارد. اگر قرار بود از میان آدمهایی که با آنها همکار بودم یک نفر را انتخاب کنم، خود او بود. چون خیلی خوددار بود و بسته بود.»
دادستانهای آمریکایی گفتهاند که خانم فولی کانادایی بوده و با گذرنامه جعلی بریتانیایی سفر میکرده است.
ویکی پلائز و خوان لازارو
ویکی پلائز 55 ساله و متولد پرو به عنوان روزنامه نگار در یک روزنامه اسپانیایی زبان در نیویورک کار میکرد.
او به نقد سیاستهای دولت آمریکا در مقالاتش مشهور بود.
طی سالهای 1980، نام خانم پلائز در یک شبکه تلویزیونی در پرو به دلیل شیوه تهاجمی گزارش نویسی اش مطرح شد.
به گفته دادستانهای آمریکایی، آقای لازارو یک شهروند پرو است که در اوروگوئه به دنیا آمده، اما از زبان او درخانه اش شنیده شده که گفته « وقتی جنگ شروع شد، به سیبری خواهیم رفت.»
جاناتان کرول، مردی که این دو نفر را میشناخت، آنها را زوجی معرفی کرده که «همسایههای معمولی خوبی» بودند.
آقای کرول میگوید او شنیده که خوان لازارو خود را استاد اقتصاد معرفی میکرده است.
والدو ماریسکال، پسر بزرگ سال آقای لازرو گفته که مادرش بیگناه است و پرونده جاسوسی را «مضحک» خوانده است.
مایکل زوتولی و پاتریشیا میلز
مایکل زوتولی و پاتریشیا میلز در خانهای که با پسر نوزادشان زندگی میکردند، در آرلینگتون ویرجینیا دستگیر شدند.
آنها بعد از ثبت نام در یک رشته اقتصادی در دانشگاه واشنگتن از سیاتل به این منطقه آمدند.
سلست آرلد، یکی از همسایههای آنها میگوید که به نظر او «آنها روس بودند، چون لهجه روسی داشتند.»
روزنامه سیاتل تایمز گزارش داده است که این زوج «با مهارت موفق شدند که خود را به عنوان یک زوج جوان سیاتلی خیلی معمولی که زندگی خود را وقف فرزندشان کردهاند، جا بزنند.»
آقای زوتولی در محل کارش که یک شرکت مخابراتی در سیاتل بود به عنوان «شخصی غرغرو و حواس پرت» شناخته میشد.
سیاتل تایمز مینویسد که «به نظر همکاران آقای زوتولی، او در محل کار مرتب با تلفتن همراهش صحبت میکرد.»
خانم میلز، به نوشته این روزنامه، زن خانه داری بوده که «از سیگاریهای طبقه پایین و همسایههای بالایی که زیادی به گلها آب میدادند، شاکی بوده است.»
مایکل سمنکوی جوان هم مانند آنا چپمن، تلاشی برای پنهان کردن ملیت روسی خود نمیکرد.
او هم مانند خانواده میلز ساکن آرلینگتون بود و گفته میشود که در سال 2008 وارد خاک آمریکا شد.
مایکل سمنکو در یک شرکت مسافرتی کار میکرد.
او در یکی از صفحات شخصی اش در اینترنت، خود را با عنوان فردی « چندزبانه، متخصص درامور روسیه و مسلط به زبانهای انگلیسی، چینی ماندارین و اسپانیایی معرفی کرده است.»
زمینههای مورد علاقه آقای سمنکو در صفحه اینترنتی اش «فعالیتهای غیرانتفاعی، سیاستهای عمومی، وکالت و موسسات آموزشی» عنوان شده است.
نظر شما