نگاهی به قانون تشکیل سازمان مدیریت بحران

سعید پورعلی *

با استناد به قانون تشکیل سازمان مدیریت بحرا ن کشور، مدیریت بحران به یک سلسله عملیات علمی و اجرائی گفته میشود که با استفاده از تجزیه و تحلیل تجربیات حاصله از وقایع گذشته و کمک گرفتن ازفن آوری روز بصورت سیستمی جهت یافتن ابزار و راه حل هایی است که بوسیله آن از یک سو بتوان از وقوع فاجعه (حوادث ملی) پیشگیری کرد و یا مقابله نمود و از سوی دیگر در صورت وقوع آن نسبت به امداد رسانی و بهبود اوضاع اقدام نمود. مدیریت بحران دارای چهارمرحله وابسته بهم شامل پیشگیری، آمادگی، مقابله، و بازسازی است. ماده 2 آئین نامه اجرائی قانون تشکیل سازمان مدیریت بحران، تشخيص و قوع بحران (حادثه) ملي و منطقه‌اي و اعلام آن به دستگاههاي ذيربط را به عهده وزير كشورکه قائم مقام رئيس شوراي عالي مديريت بحران است مي گذارد، و تشخيص وقوع بحرانهاي استاني و محلي و اعلام آن را به دستگاههاي استان و شهرستان به ترتيب با استاندار و فرماندار واگذار میکند.

برای اجرای این آئین نامه و تعریف و تشخیص وقوع بحران یا حادثه ملی، مدیران موظف شده در قانون فوق به چه نکاتی باید توجه داشته باشند؟

تعریف و تشخیص بحران یا حادثه ملی (فاجعه)

فاجعه چیست؟

این اصطلاح اغلب تصویر وقایعی مثل سیل، طوفان، و زمین لرزه را در ذهن ایجاد می کند که عموما" بواسطه طبیعت انها احتمال وقوع کم و اثرات مخرب زیاد دارند. اما ایا یک فاجعه را تنها با توجه به ویژه گیهای فیریکی ان میتوان تعریف و یا تعیین کرد؟ ایا سیلی که در یک دشت غیر قابل کشت و خالی از سکنه جریان پیدا کند یک فاجعه است؟ ایا طوفانی که در اقیانوس اتفاق بیفتد یک فاجعه است؟ ایا زمین لرزه ای که در یک بیابان بی آب و علف اتفاق بیفتد یک فاجعه است؟ به طور کلی، هرشخص بسته به موقعیت اجتماعی، تحصیلات، تجربیات کاری، موقعیت جغرافیائی محل سکونت، و سایر مشخصات فردی دیگر ممکن است که تعریف متفاوتی برای یک فاجعه داشته باشد.

یکی ازمعیارهایی که برای تعریف فاجعه استفاده میشود میزان تخریب اموال، تعداد جراحات و تلفات جانی است. در تاریخچه مطالعه بحران و فجایع بزرگ، برخی فاجعه را بصورت کمّی تعربف کرده اند که در آن بطور مثال حادثه ای که حد اقل 100 کشته ویا زخمی و مبلغ یک میلیون دلار خسارت ببار بیاورد به عنوان فاجعه شناخته شده است . برخی از پژوهشگران فاجعه را بسته به تعداد تلفات و مجروحین، به صورت درجه بندی تعریف کرده اند که در ان درجه شدت فاجعه با تعداد تلفات جانی تعیین میشود (1). اما هر چند که تلفات جانی از مهمترین اثرات جبران ناپذیر یک فاجعه است، استفاده از تعداد تلفات به عنوان معیار میتواند تا حدودی گمراه کننده باشد ونبایستی تنها مشخصه برای تعیین و تعریف فاجعه در نظر گرفته شود. بطور مثال، یک تصادف زنجیره ای که باعث مجروح شدن و تلفات 15 نفر شود ممکن است در یک شهرستان کوچک و با امکانات درمانی بسیار محدود باعث فلج شدن و نا کارآمدی بیمارستان محلی شود ؛ در حالی که در شهر دیگری که دارای امکانات بیشتر و بهتری است، این حادثه به اسانی بتواند مدیریت شود. این مثال همچنین اشاره به اصل دیگری در تعریف فاجعه دارد که طبق این اصل پژوهشگران معتقدند تعریف یک فاجعه تابعی از ثروت منطقه و ماهیت ساختار اجتماعی آن است (2). در این نظریه، ثروت منطقه علاوه برسطح درامد اشخاص، شامل تسهیلات شهری، توانائی مالی موسسات و بودجه ادارات دولتی برای مقابله با بلایای طبیعی و غیر طبیعی نیز میباشد. بطور مثال جامعه ای که از امکانات وسیع پزشکی، تسهیلات شهری، امکانات امدادرسانی، و توان مالی بالای فردی و موسسات فعال در منطقه برخوردار است شاید بتواند به سادگی اثرات مخرب یک حادثه طبیعی را تحمل کند؛ ولی در جامعه دور افتاده ای همان حادثه ممکن است یک امر استثنائی باشد که برای مقابله با آن نیاز به مساعدتهای خارج از ان جامعه الزامی است.

برخی دیگر از محققین معتقدند برای اینکه یک حادثه به عنوان یک بحران ملی یا فاجعه تعریف شود، ان حادثه باید بر روی یک منطقه مسکونی، صنعتی، ویا توسعه یافته تأثیر بگذارد (3). در بیشتر موارد حتی این شرط هم برای تعریف یک فاجعه کافی نیست. تاثیر یک حادثه در جامعه، تا حدودی توسط مکانیزم ها و سازگاری هایی که افراد ان جامعه برای مقابله با اثرات بالقوه ان حادثه فراگرفته اند تعیین میشود. در برخی از جوامع حوادث طبیعی با چنان نظمی اتفاق می افتند که افراد ان جامعه روشهای موثر برای مقابله با ان حوادث را در طول گذشت زمان اموخته و در موقع نیاز به اجرا می گذارند. بطور مثال یک زمستان با بارندگی برف سنگین در شهرهای شمال غربی کشور ممکن است یک موقعیت اضطراری ایجاد کند که در ان فعالیت های اورژانسی افزایش یابد، ولی این موقعیت منجر به یک فاجعه نشود. درصورتی که همان مقدار بارندگی برف در شهرهای مرکزی کشور به احتمال زیاد موجب خسارات سنگین و جبران ناپذیر خواهد شد. همچنین یک زمین لرزه ممکن است اسیب کمی در یک شهر که دارای ساخت و ساز مقاوم در مقابل زمین لرزه است داشته باشد، ولی همان زمین لرزه در شهر دیگری با سازه های غیر استاندارد ممکن است باعث فاجعه ای با تلفات جانی و مالی غیر قابل جبران شود.

دیگر پژوهشگران معتقدند که در تعریف فاجعه، اثرات روانی که یک حادثه بر روی جامعه میگذارد نیز باید در نظر گرفته شود. بعضی از اثرات روانی فاجعه بر روی افراد جامعه بصورتهای مختلفی بروز میکند که معمولا شامل حساسیت به اضطراب و خشم و افسردگی، احساس بی نظمی، عدم توانائی تمرکز فکری، از دست دادن توانائی های مختلف حرکتی، اضطراب زیاد در مورد محیط فیزیکی و اجتماعی، نگرانی از مرگ، از دست دادن خودکفائی فردی، و بی ثباتی روحی روانی است (4). بنابر این علاوه بر تلفات جانی و مالی و محیط زیستی، ماهیت ساختار اجتماعی، و سطح توسعه شهری و صنعتی، تعریف فاجعه همچنین باید شامل در نظر گرفتن اثرات روانی ان بر روی جامعه وویژگی های اجتماعی ان جامعه هم باشد.

همانطور که اشاره شد، تعریف فاجعه میتواند بر اساس معیارهای واقعی قابل اندازه گیری، و یا نظرات و دیدگاههای فردی شکل گیرد. با توجه به اینکه بحران و فاجعه با موقعیتهای اضطراری و حوادث روزانه تفاوت بسیاری دارند، مدیران مسئول بایستی در نظر داشته باشند که برای مقابله و مدیریت یک بحران ملی، صرفا به کار گیری فرایندی از روشهای روزمره اضطراری کافی نیست. برای مدیریت یک بحران ممکن است ساختار و وظایف سازمانهای اداری بطور کلی تغییر کند؛ ممکن است به علت محدود بودن توان مالی و اجرائی هر سازمان، نیاز به ادغام چند سازمان که دارایکارکرد های متفاوت هستند ضروری باشد. یک فاجعه اغلب موقعیت منحصر به فردی را ایجاد میکند که به ندرت در شرایط اضطراری روزمره آن جامعه دیده میشود وبطور کلی، یک فاجعه یا بحران ملی را نمیتوان تنها با بسیج نیروی انسانی و تجهیزات به درستی مدیریت کرد.

با توجه به مطالب ذکر شده در خصوص چند بعدی بودن امر تشخیص وقوع یک بحران، حادثه ملی، و یا فاجعه (ملی یا منطقه ای)، و برای تسهیل در تعیین و تشخیص وقوع بحران، تعریف زیر به عنوان معیاری برای سنجش موقعیت یک واقعه پیشنهاد می شود.

فاجعه: حادثه ای که موقعیت غیر معمول و شدیدا اضطراری و دراز مدت ایجاد کرده است که در ان جان, مال, محیط زیست، روند معمول زندگی، یا سیستم های زیر ساخت حیاتی بطور جدی مورد آسیب قرار گرفته اند و مقابله و بازسازی اسیب از توان جامعه اسیب دیده خارج است.

بدیهی است که استفاده از این معیار برای ارزیابی یک حادثه در مقاطع مختلف تقسیم بندی های کشوری نتایج متفاوتی را در بر خواهد داشت. این تفاوتها مستقیما در ارتباط با خصوصیات جغرافیایی، اقلیمی، وسعت منطقه، توسعه صنعتی منطقه، جمعیت، و سایر خصوصیات اجتماعی خواهد بود.

 

منابع:
(1) تری کانن. 1994. تجزیه و تحلیل آسیب پذیری و توضیح بلایای طبیعی. فصل 2 (صفحه 13 - 30 ). لندن: وایلی.

(2) تام حولیک جونز و ج. پیترز. 1991. اندازه گیری روند فاجعه قسمت اول: برخی از مشاهدات در مورد میزان مرگ و میربر مبنای معیار" برادفورد". مجله مدیریت بحران، چاپ 3، شماره 3. صفحه 144 - 148.
(3) جان کرول. 2001. مدیریت بحران در مقیاس بزرگ - تجزیه و تحلیل بوروکراتی. فصل جدید 28 در نسخه علی فرازمند. راهنمای بحران و مدیریت بحران. نیو یورک و باسیل.
(4) کای اریکسن. 1989. گونه های جدیدی از مشکل - تجربه بشر از بلایای مدرن. نیویورک و لندن.

(5)برداشتی از تجربیات و مقالات به اشتراک گذاشته شده در کنفررانس ائتلاف ملی بهداشت و درمان برای امادگی مقابله با بحران, سان دیاگو، دسامبر 2017

*عضو ارشد کمیته مدیریت بحران و همکاری مدیریت درمان منطقه ای ایالت ماساچوست، عضو کمیته طرح کمکهای متقابل مدیریت بحران ایالت ماساچوست.


۴۷۴۵

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 744690

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 5 =