همسفری اجباری خانواده قاتل و مقتول در یک اتوبوس

سعید بهنام‌خانیکی می‌گوید ایده اولیه نمایش محیطی «طلوع آفتاب 7:14 دقیقه» از دیدن روستایی به ذهنش رسیده که تنها وسیله رفت و آمد به شهر در آن، یک مینی‌بوس بوده است.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سعید بهنام‌خانیکی که سال گذشته به عنوان یکی از سه کارگردان اجرا- چیدمانِ «برگرد مرا ببین» موفق به کسب جایزه اول کارگردانی، جایزه اول طراحی فضا، جایزه اول بازیگری مرد و تقدیر بازیگری زن از سی و پنجمین جشنواره تئاتر فجر شد امسال با «طلوع آفتاب 7:14 دقیقه» در این رویداد شرکت کرده است.

این دانش‌آموخته کارشناسی بازیگری از دانشگاه سوره تهران و کارشناسی‌ارشد مطالعات تئاتری از دانشگاه لومیر فرانسه که «برگرد مرا ببین» را همراه با نسیم ریاضی و شیرین فرشباف در خانه وارطان واقع در میدانِ فلسطینِ تهران اجرا کرد برای دومین اثر محیطی‌اش که امیدوار است در سال 97 شاهد اجرای عمومی‌اش باشیم، اتوبوسی طراحی کرده است که ساعت 5:30 دقیقه بامداد از میدان آزادی به سمت کن سولقان راه می‌افتد و ساعت هشت صبح تماشاگران را که حکم مسافرانش را دارند به میدان آزادی برمی‌گرداند.

چرا او و گروه نویسندگانش؛ جابر رمضانی و پیام سعیدی «طلوع آفتاب 7:14 دقیقه» را پیش از طلوع آفتاب اجرا کردند؟ داستان چه بود و تماشاگران در طول مسیر رفت و برگشت از میدان آزادی تا کن سولقان چه دیدند و شنیدند؟ این‌ها و سوالاتی دیگر در گفت‌وگو با سعید بهنام‌خانیکی پاسخ داده شد.



یک روستا، یک مینی‌بوس، دو خانواده  

سعید بهنام در مورد چگونگی شکل‌گیری ایده اولیه این اثر گفت: «ایده اولیه‌ای که اجرا را شکل داد به زمانی برمی‌گردد که به یکی از روستاهای ایران رفته بودم. روستایی دورافتاده که تنها وسیله حمل و نقل در آن یک مینی‌بوس قراضه بود که هر روز صبح از روستا به سمت شهر می‌رفت و شب از شهر به روستا برمی‌گشت. هر کسی که کاری در شهر داشت از خرید کردن تا دکتر رفتن باید صبح با همان مینی‌بوس می‌رفت، کارش را که انجام می‌داد صبر می‌کرد تا شب شود و مینی‌بوس او را برگرداند و همه اهالی روستا در هفته حداقل یک بار ناچار بودند برای کاری، به این شیوه به شهر بروند و برگردند.»

او ادامه داد: «در واقع رابط بین ساکنین روستا با جهان خارج از محل سکونتشان همین مینی‌بوس بود. روزی که برای رسیدن به شهر و بعد برگشتن به تهران، سوار این مینی‌بوس شده بودم فکر کردم استفاده از آن اختیاری نیست، یک اجبار است و اگر بخواهید از روستا به شهر بروید راه دیگری ندارید. فکر کردم با همین مسئله می‌شود یک چالش دراماتیک ایجاد کرد. این تنها وسیله رسیدن از روستا به شهر و اجباری که در استفاده از نهفته بود می‌توانست همنشین شدن اجباری دو گروه یا دو خانواده را توجیه کند. دو خانواده‌ای که می‌خواهند از هم دور باشند ولی به اجبار در نزدیک‌ترین فاصله با یکدیگرند. به عنوا مثال اگر قتلی در آن روستا رخ می‌داد و خانواده قاتل نمی‌توانست رضایت خانواده مقتول را بگیرد، در روز قصاص برای رسیدن به محل اجرای حکم ناچار بودند همگی سوار همین مینی‌بوس شوند و این فاصله زمانی 30 تا 40 دقیقه‌ای آخرین فرصت خانواده مقتول بود برای گرفتن رضایت خانواده قاتل. ساعت اجرا نیز به این دلیل 5:30 دقیقه شد که اعدام‌ها پیش از طلوع آفتاب انجام می‌شوند و نام اثر نیز در پیوند با داستان آن است.»   



تماشاگرانی که گمان می‌کنند خواب بوده‌اند و خواب دیده‌اند    

این مدرس دانشگاه در مورد میزان استقبال مخاطبان در طول سه اجرایی که در بخش آف‌استیج جشنواره تئاتر فجر داشتند هم گفت: «اتوبوس ما 36 صندلی داشت. حدود هشت تای آن برای بازیگرانمان بود که یا از اول اجرا حضور داشتند یا در بین راه سوار می‌شدند. منهای این، 26 یا 27 صندلی می‌ماند برای تماشاگران. در مورد این که اجرایمان چه ساعتی باشد با جابر رمضانی و پیام سعیدی، نویسندگان اثر بحث‌های زیادی داشتیم که آیا اصلا ساعت 5:30 بامداد ساعت مناسبی برای اجراست؟ و چقدر می‌توان روی حضور مخاطب حساب کرد؟»

بهنام‌خانیکی ادامه داد: «با توجه به این که مرکز هنرهای نمایشی قول داده است از آثار بخش آف‌استیج برای اجرای عمومی حمایت کند تصمیم گرفتیم کارهایی را در اجرای جشنواره انجام دهیم که در واقع قصد تست کردن‌شان را داشتیم، نوعی آزمون و خطا برای رسیدن به این که آیا در اجرای عمومی هم می‌توان چنین کارهایی را کرد یا نه و به نظرم موفق بودیم.»

او افزود: «ما سه اجرا در جشنواره داشتیم که دو اجرایش کاملا پر بود و در اجرای اول هم اگرچه در سایت بلیت‌فروشی سولداوت بودیم اما ظاهرا با توجه به این که جشنواره به گروه‌های حاضر در این رویداد کدی برای دریافت بلیت می‌دهد و آن‌ها بلیت همه کارها را می‌گیرند اما لزوما برای دیدن همه آن‌ها نمی‌روند تماشاگرانمان دو، سه نفر کمتر از ظرفیت اتوبوس بودند اما مثلا در اجرای سوم چند تماشاگر داشتیم که در انتهای اتوبوس ایستاده بودند.»  

او در پایان گفت: «از جمله بازخوردهایی که بعد از اجرا داشتم تماس‌هایی بود که می‌گفتند نمی‌دانیم تئاتر دیده‌ایم یا خواب؟ و هم از لحاظ ساعت اجرا و هم از لحاظ فضاسازی و داستان مطمئن نیستیم اجرا دیده باشیم و فکر می‌کنیم خواب خودمان بوده است!»

58242

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 749505

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 12 =